- 10262
- 1000
- 1000
- 1000
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
مرثیه خوانی وفات حضرت زینب (ع) با صدای محمود کریمی، سال 1390
متن شعر:
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
ببین از داغ تو خیلی شکستم
بیا این ساعت آخر کنارم
که روی زانوی تو سر گذارم
دعا کن زودتر جان بر لب آید
که دیگر طاقت ماندن ندارم
عزیز بی گناهم کی می آیی
پناه بی پناهم کی می آیی
به در مانده هنوز ای یار چشمم
رفیق نیمه راهم کی می آیی
نه که در دیده سوی دیدنم نیست
توان دادن جان در تنم نیست
چنان آبم نموده آتشت که
گمانم جسم در پیراهنم نیست
ببین از داغ تو خیلی شکستم
شکستم که چنین از پا نشستم
شکسته دشمنت از بس دلم را
چنان گشتم که نشناسی که هستم
شکستن که چنین از پا نشستم
متن شعر:
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
چرا رفتی مرا با خود نبردی
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
ببین از داغ تو خیلی شکستم
بیا این ساعت آخر کنارم
که روی زانوی تو سر گذارم
دعا کن زودتر جان بر لب آید
که دیگر طاقت ماندن ندارم
عزیز بی گناهم کی می آیی
پناه بی پناهم کی می آیی
به در مانده هنوز ای یار چشمم
رفیق نیمه راهم کی می آیی
نه که در دیده سوی دیدنم نیست
توان دادن جان در تنم نیست
چنان آبم نموده آتشت که
گمانم جسم در پیراهنم نیست
ببین از داغ تو خیلی شکستم
شکستم که چنین از پا نشستم
شکسته دشمنت از بس دلم را
چنان گشتم که نشناسی که هستم
شکستن که چنین از پا نشستم
تاکنون نظری ثبت نشده است.