- 1347
- 1000
- 1000
- 1000
من بحر نهفته در سبویم
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای محمود کریمی، سال 1395
متن شعر:
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
خورشید در آبگینه دارم
صد قلزم خون به سینه دارم
یک جرم صغیر و یک جهان داد
یک حنجره و هزار فریاد
چون قطره متصل به دریا
یکباره نهاده دل به دریا
بحری شدهام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن شمسه عالم هدایت
پیوند رسالت و ولایت
آن بهجت قلب قلب هستی
آیینه حق و حقپرستی
رکن دگر امام خلقت
مام پدر تمام خلقت
لبخند نماز بر لب اوست
صد لیله قدر، هر شب اوست
او مادر دودمان وحی است
خورشید ستارگان وحی است
جبریل کند بسی تعلم
تا در بر او کند تکلم
عنقای سحر بدان کمالش
دل بسته به نغمه بلالش
فردوس گدای فضه اوست
خاک کف پای فضه اوست
گر فاطمه رو به او کند باز
جنت به بهشت میکند ناز
احمد که خدا دهد سلامش
مأمور بُود به احترامش
در محضر او قیام میکرد
بر او به ادب سلام میکرد
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بینیازش
فخریه نموده بر نمازش
از اوست به پا نظام اسلام
در اوست عیان تمام اسلام
احمد شده در ولاش پابست
چون دست خداست بوسدش دست
چون پرتو حق که تابد از طور
تابید شبی ز چادرش نور
زان نور که بود نور ایمان
هفتاد یهود شد مسلمان
در آل کسا یگانه محور
با بودن احمد است و حیدر
این کیست که محور رسالت
با آن همه عزت و جلالت
چون روح به بر بگیرد او را
گوید پدرت فدات زهرا
عالم همه بر درش فقیرند
مسکین و یتیم یا اسیرند
این لنگر یازده سفینهست
این محور عرش در مدینهست
خورشید گدای آفتابش
شرمنده حیاست از حجابش
از عصمت او حجاب جوشد
جز او که ز کور چهره پوشد
متن شعر:
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
خورشید در آبگینه دارم
صد قلزم خون به سینه دارم
یک جرم صغیر و یک جهان داد
یک حنجره و هزار فریاد
چون قطره متصل به دریا
یکباره نهاده دل به دریا
بحری شدهام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن شمسه عالم هدایت
پیوند رسالت و ولایت
آن بهجت قلب قلب هستی
آیینه حق و حقپرستی
رکن دگر امام خلقت
مام پدر تمام خلقت
لبخند نماز بر لب اوست
صد لیله قدر، هر شب اوست
او مادر دودمان وحی است
خورشید ستارگان وحی است
جبریل کند بسی تعلم
تا در بر او کند تکلم
عنقای سحر بدان کمالش
دل بسته به نغمه بلالش
فردوس گدای فضه اوست
خاک کف پای فضه اوست
گر فاطمه رو به او کند باز
جنت به بهشت میکند ناز
احمد که خدا دهد سلامش
مأمور بُود به احترامش
در محضر او قیام میکرد
بر او به ادب سلام میکرد
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بینیازش
فخریه نموده بر نمازش
از اوست به پا نظام اسلام
در اوست عیان تمام اسلام
احمد شده در ولاش پابست
چون دست خداست بوسدش دست
چون پرتو حق که تابد از طور
تابید شبی ز چادرش نور
زان نور که بود نور ایمان
هفتاد یهود شد مسلمان
در آل کسا یگانه محور
با بودن احمد است و حیدر
این کیست که محور رسالت
با آن همه عزت و جلالت
چون روح به بر بگیرد او را
گوید پدرت فدات زهرا
عالم همه بر درش فقیرند
مسکین و یتیم یا اسیرند
این لنگر یازده سفینهست
این محور عرش در مدینهست
خورشید گدای آفتابش
شرمنده حیاست از حجابش
از عصمت او حجاب جوشد
جز او که ز کور چهره پوشد
تاکنون نظری ثبت نشده است.