منو
شب بیست و هشت صفر، حنیف طاهری

شب بیست و هشت صفر، حنیف طاهری

  • 6 تعداد قطعات
  • 12 دقیقه مدت قطعه
  • 808 دریافت شده
شب بیست و هشتم صفر در رثای امام حسن مجتبی (ع)، با صدای حنیف طاهری، 1396

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 12:29
    ای محمد! ای رسولِ بهترین کردارها حُسن خلقت شهره در اخلاق ها، رفتارها در بیانت بند می آید زبان ناطقان قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها؟ بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها؟ اشهد ان لا اله جز خدای دین تو اشهد انت نبیّ ای احمد مختارها طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است استوار مکتب ایثار تو عمارها تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها پایْ بوسی تو عزت داده ما را این چنین گُل نباشد، کَس نمی آید سراغ خارها کی رود از خاطرم یادت که در روز ازل کنده اند اسم تو را بر سنگ دل، حجارها داغ تو در سینه ی ما هست، چون خاک توایم لاله کی روییده در آغوش شوره زارها؟ هر که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها وقت رزمت آن چنانی که میان کارزار رو به تو آرند وقت خستگی کرارها ای که با خون دلت پرورده ای اسلام را چشم وا کن که نهالت داده اکنون بارها سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید کَس ندیده از رسولی این چنین ایثارها بارها بال و پرت در هم شکست از کینه ها بال و پر دادی به دست جعفر طیارها با عیادت از کسی که بارها آزرده ات روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها **************************** شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدای جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین! روی دل با کاروان کربلا دارد حسین?
  • 9:25
    با عیادت از کسی که بارها آزرده ات روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها خم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارها رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست جان به لب شد از غمت شهرت مدینه بارها تا که چشمت بسته شده، ای قافله سالار عشق رم نمودند عده ای و پاره شد افسارها آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست ناله ها برخاست بعدت از در و دیوارها *********************** می سوخت در و فاطمه پشت در بود دل از درِآتش زده سوزانده تر بود بر فاطمه فضه بود نزدیک ولی نزدیک تر از کنیز، میخ در بود
  • 6:09
    همه عالم سر سفره ی اهل بیت معظم اهل بیت هم سر سفره ی پیغمبر مکرم تو صاحب روز جزایی یا رسول الله مربی شیر خدایی یا رسول الله تو حاکم عرش اولایی یا رسول الله تو مقتدای انبیایی یا رسول الله من دخیل خاک پاتم روز محشر من محبم، مبتلای عشق حیدر گِل ما را خدا از تو و اهل بیتت سرشته عشق پاک آل احمد رو، رو سینمون نوشته تو مایه ی فخر زمینی یا رسول الله تو مقصد روح الامینی یا رسول الله تو اسوه ی اهل یقینی یا رسول الله تو رحمت للعالمینی یا رسول الله عشق پاک تو نماد اهل ایمان مرتضی جانِ من و تو، جانِ جانان ?
  • 11:17
    حوادثی است که قلب مدینه می لرزد مدینه چون دل امت به سینه می لرزد سپاهِ شب، شده مست تصرّف خورشید نسیم، شعله شد و در فضا شراره کشید تمام وسعت ملک خدا شب تار است چه روی داده که خورشید هم عزادار است ؟ اجل دریده گریبان و اشک افشاند امین وحی خداوند ، نوحه می خواند پیام می رسد از خشت خشت خانه ی وحی که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی برون خانه اجل گشته گرم اذن دخول درون خانه چکد خون دل زچشم بتول الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی زآسمان به زمین یک جهان غم آوردی زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد چه سخت حلقه به در می زنی ، نزن! برگرد! چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب ؟ که آسمان به سر خاکیان شده است خراب برو به سینه ی حیدر شرر نزن دیگر به جان فاطمه سوگند ! در نزن دیگر عقب بایست ! بگیر احترام این در را برو یتیم مکن دختر پیمبر را برو که طعنه بر این باب ، دیو و دد نزند به باب خانه ی توحید ، کس لگد نزند محمّد و علی و فاطمه کنار هم اند تو ایستاده و این هر سه اشکبار هم اند نبی زخون دل خویش چهره می شوید درون خانه ی دربسته با علی گوید که یا علی بنشین با تو راز دارم من به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من پس از رسول مقامت زکینه غصب شود فراز منبر من دشمن تو نصب شود خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه جواب داد علی من مقاومم چون کوه دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین فلک زغربت تو آه می کشد ز نهاد به باب خانه ات آتش زنند از بیداد جواب داد همانا به صبر می کوشم به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را به پیش چشم تو سیلی زنند فاطمه را تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی درآن میانه علی سخت در خروش آمد کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم به روی فاطمه چشمی گشود و گفت به چشم ! الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید که گفته هات همه جامه ی عمل پوشید دری که بود به دارالزیاره ات مشهور دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور دری که بود پر از بوسه های جبرائیل دری که حرمت از آن می گرفت عزرائیل دری که نور فشاند به چشم عرش علا
  • 10:24
    من دل به غم تو بسته دارم ای دوست درد تو به جان خسته دارم ای دوست گفتی که به دل شکستگان نزدیکم من نیز دلی شکسته دارم ای دوست راه تو به هر قدم که پویند خوش است وصل تو به هر سبب که جویند خوش است روی تو به هر دیده که بینند نیکوست نام تو به هر زبان که گویند خوش است ای آب حیات یا ابا عبدالله قربان وفات یا ابا عبدالله تو سرور و سالار شهیدان هستی عالی درجات یا ابا عبدالله مولانا ابا عبدالله، مولانا ابا عبدالله مولانا ابا عبدالله، مولانا ابا عبدالله مجنون و پریشان تو ام، دستم گیر چون دانی که از آن تو ام، دستم گیر هر بی سر و پایی دستگیری دارد من بی سرو سامان تو ام، دستم گیر ای دوست قبولم کن و جانم بستان مستم کن و از هر دو جهانم بستان با هر چه دلم قرار گیرد بی تو آتش به من اندر زن و آنم بستان ای صبح سپید یا ابا عبدالله ای شاه شهید یا ابا عبدالله با خون گلوی خود به کل عالم دادی تو نوید یا ابا عبدالله مولانا ابا عبدالله، مولانا ابا عبدالله مولانا ابا عبدالله، مولانا ابا عبدالله عالم همه قطره اند و دریاست حسین خوبان همه بنده اند و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش! از بس که کرم دارد و آقاست حسین ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبت دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم کشتی نجات یا ابا عبدالله جان ها به فدات یا ابا عبدالله دل های شکسته را ببر ای آقا تا کرب و بلات یا ابا عبدالله مولانا ابا عبدالله، مولانا ابا عبدالله مولانا ابا عبدالله، مولانا ابا عبدالله مردی ز کَننده ی در خیبر پرس اسرار کرم ز خواجه ی قنبر پرس گر طالب فیض حق به صدقی حافظ سر چشمه ی آن ز ساقی کوثر پرس در مخزن لایموت دردانه علی است در کُوْن و مکان، امیرِ فرزانه علی است در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس معلوم شود که صاحب خانه علی است ای حیدر شهسوار وقت مدد است ای زبده ی هشت و چار وقت مدد است من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است ?
  • 11:20
    جا دارد اگر خون خورد از درد طبیبی کاندر بلد مردم بی درد طبیب است این عزت توس، آن غم جان کاه مدینه من در عجبم این چه فراز این چه نشیب است؟! از غربت دور از وطنان هیچ غمی نیست ای وای بر آن مرد که در خانه غریب است! یافتم در گذر راهبری از شه تشنه تو مظلوم تری همسری داشت حسین همچو رباب بود عمری ز غمش در تب و تاب لیک دل ها همه غم پرور تو که بود قاتل تو همسر تو کمی ز غصه ی تو رخنه کرده است به بیرون تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند دو نرگس تو بخوابند و مادر تو نداند که بخت او، سر برخواستن ز خواب ندارد ذبیح، پا به زمین سود و یافت چشمه ی زمزم تو پا مَسای، عمو دسترس به آب ندارد ولی بگوی به گلچین، تلاش بیهُده کردی گلی که آب نخورده دگر گلاب ندارد! ************************* به دهر هر خبری هست زیر پرچم توست اگر کسی در دیگر زند ز بی خبری است ?

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    آقا طاهری زمینه زیبا و قشگ و دلشین است نفس گرم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی