- 1453
- 1000
- 1000
- 1000
به روی نیزه از آسمان دمیده جان مسیح چشمانت
مرثیه سرایی مهدی سلحشور در رثای امام سجاد علیه السلام
به روی نیزه از آسمان
دمیده جان
مسیح چشمانت
توان به من داده دم به دم
قدم قدم
ضریح چشمانت
غم تو بر روی شانه بود
هجومشان بی بهانه بود
زبانشان تازیانه بود
صحرا به صحرا
نفس نفس خسته جان شدم
اسیر زخم زبان شدم
هلال قامت کمان شدم
نشکستم اما
شانه ام گر چه کوه غم را کشیده است
اشک من را نگاه سجاده دیده است
دلم شد از غم پر از شرار
کمی ببار
بهار بارانی
چه گویم از شعله های داغ
غم فراق
خودت که میدانی
جهان شده بر سرم خراب
نمک زده روی زخم آب
صدای لالایی رباب
زده شعله بر تن
در این مسیر پر از بلا
نفس نفس شد امید ما
صدای قرآن آشنا
آرامش من
ای نگاهت برای من آیه های نور
من بمیرم که سر در آوردی از تنور
به روی نیزه از آسمان
دمیده جان
مسیح چشمانت
توان به من داده دم به دم
قدم قدم
ضریح چشمانت
غم تو بر روی شانه بود
هجومشان بی بهانه بود
زبانشان تازیانه بود
صحرا به صحرا
نفس نفس خسته جان شدم
اسیر زخم زبان شدم
هلال قامت کمان شدم
نشکستم اما
شانه ام گر چه کوه غم را کشیده است
اشک من را نگاه سجاده دیده است
دلم شد از غم پر از شرار
کمی ببار
بهار بارانی
چه گویم از شعله های داغ
غم فراق
خودت که میدانی
جهان شده بر سرم خراب
نمک زده روی زخم آب
صدای لالایی رباب
زده شعله بر تن
در این مسیر پر از بلا
نفس نفس شد امید ما
صدای قرآن آشنا
آرامش من
ای نگاهت برای من آیه های نور
من بمیرم که سر در آوردی از تنور
تاکنون نظری ثبت نشده است.