- 2422
- 1000
- 1000
- 1000
سنگ صبورم زینب...کوه غرورم زینب
مرثیه سرایی محلی - بهبهانی با صدای حاج جواد سبکبار
سنگ صبورم زینب
کوه غرورم زینب
به شهر غربت بی کس و همدم زینب
چه بگویم ز کربلا
چه بگویم ز نینوا
چه بگویم ز عمه ام زینب
خاطر غمگین در این بیابان بلا
به سر زنم یا به جان بسوزم زین عزا
به کی بگویم چگونه شد این ماجرا
دیده به روی نعش پدر شمر دغا
بهر بریدن خنجر خود کرده رها
وای امان از این ستم و جور و جفا
چه بگویم ز کودکان چه بگویم ز مادران
چه بگویم ز خیمه ویران
سنگ جفا بال و پر عمه شکست
گرد عزا بین بر سر و بر رویش نشست
بار وجودش زین همه غم از هم گسست
غرق عزا و بهر اسیری می برند
کودک و زن رو به ضرب سیلی می برند
به زیر شلاق پیکر نیلی می برند
خیمه آتش کشیده را من دیده ام
پیکر خونین و سر بی تن دیده ام
زین غم عظمی ناله و شیون دیده ام
کودک تشنه پای برهنه می دوید
ز ضرب شلاق خون ز بدنها می چکید
دشمن جانی جامه ز تنها می درید
سنگ صبورم زینب
کوه غرورم زینب
به شهر غربت بی کس و همدم زینب
چه بگویم ز کربلا
چه بگویم ز نینوا
چه بگویم ز عمه ام زینب
خاطر غمگین در این بیابان بلا
به سر زنم یا به جان بسوزم زین عزا
به کی بگویم چگونه شد این ماجرا
دیده به روی نعش پدر شمر دغا
بهر بریدن خنجر خود کرده رها
وای امان از این ستم و جور و جفا
چه بگویم ز کودکان چه بگویم ز مادران
چه بگویم ز خیمه ویران
سنگ جفا بال و پر عمه شکست
گرد عزا بین بر سر و بر رویش نشست
بار وجودش زین همه غم از هم گسست
غرق عزا و بهر اسیری می برند
کودک و زن رو به ضرب سیلی می برند
به زیر شلاق پیکر نیلی می برند
خیمه آتش کشیده را من دیده ام
پیکر خونین و سر بی تن دیده ام
زین غم عظمی ناله و شیون دیده ام
کودک تشنه پای برهنه می دوید
ز ضرب شلاق خون ز بدنها می چکید
دشمن جانی جامه ز تنها می درید
تاکنون نظری ثبت نشده است.