- 1487
- 1000
- 1000
- 1000
ای نگهت مشعل روشنگری
مرثیه خوانی شهادت امام حسن عسکری (ع) با صدای محمدرضا طاهری، سال 1393
متن شعر:
ای نگهت مشعل روشنگری
مشتریت مهر و مه و مشتری
تو حسن دوم پیغمبری
مثل حسن از همه زیباتری
ما همگی بنده و تو سروری
سیدنا یا حسن عسکری
ای علوی زاده زهرا نژاد
ایل و تبارم به فدای تو باد
خلق مریدند و تو هستی مراد
لطف کمت از سر عالم زیاد
شکر خدا را که به من یاد داد
تا نکنم رو به سوی هر دری
سیدنا یا حسن عسکری
شکر خدا را که پرم داده است
تا سر کویت گذرم داده است
خون دل و چشم ترم داده است
از کرم تو خبرم داده است
اذن دخولم به حرم داده است
تا که به پایت بگذارم سری
سیدنا یا حسن عسکری
تا که خدا هست و خدایی به پاست
دست نیازم به سوی سامراست
هر که به تو رو زد و اینجا گداست
زندگیش در دو جهان رو به راست
بر در سلطانیت آقا رواست
فخر کنم بر سمت نوکری
سیدنا یا حسن عسکری
ای پدر حجت ثانی عشر
یوسف زهرا به تو گوید پدر
آه از آن لحظه که پیش پسر
از شرر زهر شدی شعله ور
در بر تو آمد و می زد به سر
دید که بی جانی و در بستری
سیدنا یا حسن عسکری
از غم تو خانه شیعه خراب
بعد تو گردد همه عالم سراب
سوختی و جان و دلت شد کباب
خون جگر افتادی و در پیچ و تاب
ناله زدی آب بیارید آب
تشنه نماندی نفسی آخری
سیدنا یا حسن عسکری
رو به سوی قبله که شد پیکرت
ضعف که افتاد ز پا تا سرت
لرزه که افتاد به بال و پرت
خورد به دندان و لبت ساغرت
مهدی ات آمد به بر بسترت
تا که برایت کند آب آوری
سیدنا یا حسن عسکری
حال تو را دید و قرارش نماند
خون دل از دیده به پایت نشاند
آتش روی جگرت را نشاند
آب به خشکی لبانت رساند
بعد نشست و به برت روضه خواند
از لب خشک سر بی پیکری
سیدنا یا حسن عسکری
متن شعر:
ای نگهت مشعل روشنگری
مشتریت مهر و مه و مشتری
تو حسن دوم پیغمبری
مثل حسن از همه زیباتری
ما همگی بنده و تو سروری
سیدنا یا حسن عسکری
ای علوی زاده زهرا نژاد
ایل و تبارم به فدای تو باد
خلق مریدند و تو هستی مراد
لطف کمت از سر عالم زیاد
شکر خدا را که به من یاد داد
تا نکنم رو به سوی هر دری
سیدنا یا حسن عسکری
شکر خدا را که پرم داده است
تا سر کویت گذرم داده است
خون دل و چشم ترم داده است
از کرم تو خبرم داده است
اذن دخولم به حرم داده است
تا که به پایت بگذارم سری
سیدنا یا حسن عسکری
تا که خدا هست و خدایی به پاست
دست نیازم به سوی سامراست
هر که به تو رو زد و اینجا گداست
زندگیش در دو جهان رو به راست
بر در سلطانیت آقا رواست
فخر کنم بر سمت نوکری
سیدنا یا حسن عسکری
ای پدر حجت ثانی عشر
یوسف زهرا به تو گوید پدر
آه از آن لحظه که پیش پسر
از شرر زهر شدی شعله ور
در بر تو آمد و می زد به سر
دید که بی جانی و در بستری
سیدنا یا حسن عسکری
از غم تو خانه شیعه خراب
بعد تو گردد همه عالم سراب
سوختی و جان و دلت شد کباب
خون جگر افتادی و در پیچ و تاب
ناله زدی آب بیارید آب
تشنه نماندی نفسی آخری
سیدنا یا حسن عسکری
رو به سوی قبله که شد پیکرت
ضعف که افتاد ز پا تا سرت
لرزه که افتاد به بال و پرت
خورد به دندان و لبت ساغرت
مهدی ات آمد به بر بسترت
تا که برایت کند آب آوری
سیدنا یا حسن عسکری
حال تو را دید و قرارش نماند
خون دل از دیده به پایت نشاند
آتش روی جگرت را نشاند
آب به خشکی لبانت رساند
بعد نشست و به برت روضه خواند
از لب خشک سر بی پیکری
سیدنا یا حسن عسکری
تاکنون نظری ثبت نشده است.