- 45
- 1000
- 1000
- 1000
شب سوم محرم 99 - مجتبی رمضانی
مرثیه خوانی شب سوم محرم با صدای مجتبی رمضانی، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - من مثل قطره ام و تو مثل دریا، مگه نه؟ باید این قطره کنه دریا رو پیدا، مگه نه؟ تویِ خواب، خودت بهم گفتی خیلی زود میآی قول دادی که من و می بری از اینجا، مگه نه؟ به جایِ عروسک این بار، برا من عصا بیار دخترِ شامی میگه: افتادم از پا، مگه نه؟ اینجا بازارش مثلِ کوچه هایِ مدینه بود صورتم درست شده شبیه زهرا، مگه نه؟ جونِ بابا بگو دل تنگی هامُ چیکار کنم؟ جونِ من بگو من و دوست داری یا، مگه نه؟ رویِ نیزه فهمیدم چرا عمو چشماشُ بست قصه ی گوشواره امُ گفتی به سقا، مگه نه؟ داداشم با پیرهنم میخواد من و کفن کنه دیگه وقتِ رفتم رسیده بابا، مگه نه؟ **** تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن کسی نمی پرسه، از حال و احوالش پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش ممنون تو هستم، که اومدی پیشم غصه نخور بابا، خودم فدات میشم اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون میدادن تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن
-
زمینه - خبر می دادی میای موهامو شونه کنم پاشم این ویرونه رو شبیه خونه کنم خبر می دادی میای که فکر معجر کنم چقدر دوست داشتی بابا جلوت چادر سر کنم شناختی دخترت رو با این حجم کبودی چه زجری داد منو زجر نبودی آی نبودی مگه از من چه گناهی دیدن زدن هر جایی بهم رسیدن موهامو خیلی کشیدن اما خیالت راحت موهامو ندیدن ای بابا امون ای دل خبر می دادی بیام شنیدم تنها شدی شبیه زهرا شدم شبیه مولا شدی پاهامو بستن نشد بیام تا پهلوی نی کوچیک بود قدم نشد بشم سایه ت روی نی شناختی دخترت رو اسارت کرده پیرم تو جونم رو نگیری من از غصه ت می میرم داره بارون از چشام می باره سرت تو آغوشمه دوباره منو از اینجا ببر که بابا یتیمی جز دردسر نداره ای بابا امون ای دل
-
واحد - این پیرهن مشکی نور محضه این پیرهن نور لحظه به لحظه دل نمیکنم از این پیرهنم حتی اگه نباشه سر رو تنم نور هیئتا نمیشه تو اشک و روضه خلاصه این پیراهن سیاهم نورانیترین لباسه آی دنیا از وقتی خودمو میشناسم من رو این پیراهن مشکی حساسم نوکری تون افتخاره، یا ثَارَاللَّه وَ ابْنَ ثَارِه وقتی عشق ما بی حد و مرزه این پیرهن به یک دنیا میارزه دنیا کربلا عاشورا بهپاست این پیراهن نشونهی عشق ماست کربلا تموم دنیاست هرجا صحبت از حسینه از قلب شیعه تا اونجا مثل بین الحرمینه با شیعه میشه یار همیشه همراه هرکس شد مشکی پوش اباعبدالله دنیا واست بیقراره، یا ثَارَاللَّه وَ ابْنَ ثَارِه عشقم تا آخر داره ادامه حتی کفنم پیرهن سیامه با بغض گلوم اینه آرزوم وقت مردن آقا باشه روبهروم تا پیرهنم سیام باهامه تا واسم روضه میخونن امیدم اینه تنم رو تو آتیش نمیسوزنن با این که دستم خالیه و بی تابم آی دنیا کشتی نجاته اربابم دل من مدیون لطف یاره یا ثَارَاللَّه وَ ابْنَ ثَارِه
-
واحد - مهربانو گم کردم عمه جانو گم کردم از رو ناقه افتادم کاروانو گم کردم این روزا بارونم غمگینو دلخونم از نیزه حرفاتو بابایی می خونم آه بابا منو صدا کن دخترتو نگاه کن بازم بهم بگو عزیزم آه غرورمو شکستن دستای من رو بستن ببین که دارم اشک می ریزم بعد عصر عاشورا شد شروع جسارت ها می دویدم از ترسم پابرهنه تو صحرا نبودی بابایی خیلی من ترسیدم چند شبه که بابا گرسنه خوابیدم زجر می زنه بر پیکرم پاره شده معجرم درد می کنه این سرم آخر وای روی لبم ترک زد چقدر منو کتک زد رفتی نشد باورم آخر
تاکنون نظری ثبت نشده است.