- 276
- 1000
- 1000
- 1000
رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) - 29 صفر 1402 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی رحلت پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) با صدای میثم مطیعی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود ، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید دو ماه گریه برای حسین باعث شد که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید شاعر : علی ذوالقدر
-
زمینه - ندای تو را شنیده جهان جهان پر شد از طنین اذان تو جان به پیکر بیجان این جهان دادی که بوده مکتبت آزادگی و آزادی راه تو مستدام، نور تو بیزوال داری در مکتبت، هم سلمان هم بلال «صلی الله علیک خاتم الانبیاء» پس از تو شده، جهان غرق غم مدینه شده، دیار ستم بگو مدینه چه شد حرمت ذوی القُربی؟ چه آمده به سر قدر و کوثر و طوبی؟ شد دست مرتضی، بسته در کوچهها شد اجر فاطمه، در پشت در ادا «صلی الله علیک خاتم الانبیاء»
-
شور - یاد شب های بقیع، یاد قبری بی نشان آتش زد بر جانمان زهرا یا زهرا دلتنگی های حسن، بغض لرزان حسین اشک چشم زینبین، غمهای مولا اشک ما نذر روضه زهراست چادر خاکی شروع کرب و بلاست ما با شهیدان عشق پیمان خون بسته ایم عهد خود نشکسته ایم الحمدلله در غوغای فتنه ها، ماییم و امر ولی ماییم و راه علی الحمد لله دم به دم ما را شور عاشوراست سوز این دلها ز تربت شهداست ما و عشق و انتظار، تا باز آید آن سوار در دستانش ذوالفقار بقیه الله خورشید فردا بیا ، آرام دلها بیا فرزند زهرا بیا، یا حجه الله می رسد مولا مهدی زهرا می شود پیدا مزار مادر ما شاعر : محمد مهدی سیار
-
واحد - زاده ی زهرا اباعبدالله قبله ی دل ها اباعبدالله دنیا و عقبا اباعبدالله من کی ام؟ خاک پایت حسین جان من که هستم؟ گدایت حسین جان جان من قابلت را ندارد جان عالم فدایت حسین جان! گرچه دور از تو گم کرده ام راه روضه خواندم تو را هر سحرگاه مثل هر صفحه ی مقتل تو خیسم از اشک و می سوزم از آه زاده ی زهرا اباعبدالله قبله ی دل ها اباعبدالله دنیا و عقبا اباعبدالله عبدم و عبد نعم الامیرم از تولای تو ناگزیرم وای اگر بیغمت زنده مانم کربلا را نبینم بمیرم جز هوای تو در سر ندارم بی غم تو نفس برنیارم تا وفاداری ام را ببینی جان خود را به تو می سپارم زاده ی زهرا اباعبدالله قبله ی دل ها اباعبدالله دنیا و عقبا اباعبدالله مثل حرت به من اعتنا کن با شهیدان مرا آشنا کن جان زهرا برای شهادت یک سحرگه مرا هم دعاکن هر که بایاد تو زندگی کرد عاقبت نذر راه ولی شد درس مردی گرفت از ابالفضل تا علمدار سیدعلی شد زاده ی زهرا اباعبدالله قبله ی دل ها اباعبدالله دنیا و عقبا اباعبدالله شاعر : میلاد عرفان پور
-
واحد - سلام ای نور بیکران، سلام ای عشق جاودان نگاهت روشنای دل، کلامت روشنای جان دلم را تو رساندی، در خان? زهرا در این سینه نشاندی، خودت عشق علی را دل من خورده گره به قرآنت محب فاطمهام، مسلمانت عزیز خدایی، خاتم الانبیایی» گلم را تا خدا سرشت، مرا دلبستهات نوشت عبادتگاهت آسمان، حیاط خانهات بهشت بخوان نام خدا را، خدا عاشق این است تویی عبد خدا و خدا با تو عجین است دلیل خلقت آسمان بودی ولی همبازی کودکان بودی «عزیز خدایی، خاتم الانبیایی» دلم بوی خدا گرفت، به اعجازت شفا گرفت نفسهای معطرت، جهانم را فرا گرفت تویی مقصد عالم، تویی مبدأ دوران جهان با تو یقین یافت، بشر با تو شد انسان به خاک مرد? دل، تو جان دادی خدایت را به بشر نشان دادی «عزیز خدایی، خاتم الانبیایی» شاعر : حسین عباسپور
-
واحد - ای مظهر جمال جمیل خدا حسن وی "طلعت تو آینهء کبریا" حسن روح نبی، روان علی، قلب فاطمه گیرد به یک اشار? چشمت صفا حسن گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی از بس که داده بوسه دهان تو را حسن وقتی که جای دست خدا میشوی سوار حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن از کائنات نغم? آمین شود بلند دست تو تا بلند شود بر دعا حسن باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن آل نبی تمام کریمند و تو شدی مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن خلقند میهمان و تویی میزبان خلق ملک وجود آمده مهمان سرا حسن روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟ جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه صبر تو داد دین خدا را بقا حسن صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل بنیانگذار نهضت کرببلا حسن یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن گرد حریم تو که درش بسته روز و شب صف بسته اند سلسلهء انبیا حسن از ماهیان بحر الی ساکنان عرش گریند در غم تو به صبح و مسا حسن ای چشم غیر بر کرمت! با کدام جرم دشنام ها شنیده ای از آشنا حسن آن خواست دست بسته برد سوی دشمنت این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن این غم کجا برم که به منبر خطیب پست دشنام داد بر پدرت مرتضی حسن این غم کجا برم که ترا یار آشنا گردید مار و کشت به زهر جفا حسن از فرط تیر تا تن و تابوت شد یکی قد حسین مثل کمان شد دوتا حسن دست برید? پسر کوچکت بس است بر دستگیری از همهء ماسوا، حسن گر قاسمت به عرص? محشر قدم نهد بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
-
مرثیه - هنوز هم که هنوز است کربلا غوغاست غمش قشنگ ترین اتفاق این دنیاست به جای عالم و آدم به خویش زحمت داد کسی نخواست از او ، او خودش چنین می خواست برای هیچ کسی آرزوی مرگ نداشت هوالکریم یکی از صفات این آقاست خودش تمام جهان را سوار کشتی کرد بگو به نوح که آقای ما دلش دریاست دلیر بود ولی جنگ را شروع نکرد حریف ، مرد نباشد ، جدال بی معناست حریف آمد و جای حسین خود را کشت حسین علت هستی حسین روح بقاست سرش به نیزه علم شد که بعد این همه سال به یاد او سر عشاق تا ابد بالاست گذشت و شوکت او آشکار شد ، اینک زمین حسینیه ی کوچک حسینی هاست و با شهادت خود آنچنان قیامت کرد که تا قیام قیامت عزای او برپاست ازآن زمان که لباس حسین غارت شد الی الابد به تن شیعیان لباس عزاست نگو دلیل ندارد به سینه کوبیدن دلیل ، سینه ی مجروح سید الشهداست به یاد حاجی شش ماهه شور باید داشت چنان که هروله از واجبات سعی و صفاست حسین غایت دین است و عالِم شیعه اگر حسین شناس است صاحب فتواست غبار قبر بروجردی ام همان که نوشت گل عزای لرستان برای چشم شفاست مرید شاخسیِ آذری زبانانم خروش غیرتشان چون قصیده ای غرّاست ببین چه روضه ی داغی ست نخل یزدی ها که یاد یک تن عریان میان یک صحراست جریده و کتل و چلچراغ و طوق و علم علم بزرگ ترین یادگار عاشوراست علم نماد قیام است مثل سرو ، رشید علم به یاد علمدار ، خوش قد و بالاست لوای زاده ی مرجانه سرنگون گردید ولی هنوز علم مثل کوه پا برجاست یزید مُرد و پس از سال های سال هنوز میان شام ؛ علم دست زینب کبراست به انتقام ؛ علمدار می رسد از راه علاج کار جهان دست یوسف زهراست شاعر : مجید تال
تاکنون نظری ثبت نشده است.