- 768
- 1000
- 1000
- 1000
شب دهم محرم 1400 - میثم مطیعی - عاشورا
مرثیه خوانی شب دهم محرم با صدای میثم مطیعی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه
-
زمزمه - صدات میپیچه بین سکوت صحرا میخونی کنج خیمه امون ای دنیا... رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر نگو که فردا تنهامون میذاری داری میری مارو به کی میسپاری؟ عزیز جونم هرچی خدا اراده کرده خوبه که خیر ما توو خواستهی محبوبه عزیز جونم «زینب بمیره واسه عصر فردا، امون ای دنیا» عجب یارایی، تا آخرش میمونن حدیث عشق و شور و وفا میخونن پای تو یک دفعه که سهله هفتاد بارم بشه جون میدن از ما بین دوتا انگشتت، بهشتو دیدن نمیذارن غریب بمونی فردا نمیذارن سرت بره رو نیها خدایا شکرت غارت نمیشه معجری تا هستن اسیر نمیشه دختری تا هستن خدایا شکرت «دنیای بی حسین نداره لطفی، میخونن اصحاب» شهید شد توو آغوشت علی اصغر شدی حتی از داداش حسن تنهاتر تشنهای و میباره بارون اما بارون تیر دشمن با صورت روی خاک میافتی، هجوم میارن میبینم از رو تل که مقتل غوغاس سر بریدن سر تو دعواس عزیز خواهر قاتل نشسته روی سینهات حالا پاتو به سختی میکشی رو خاکا غریب مادر «برای تشنگیت بمیرم داداش، چه سخت جون دادی» شاعر : سید مهدی سرخان
-
زمزمه - شهادت راهی با رد پای اشکه شهادت رازی توو قطرههای اشکه مزد اشک شهید این میشه هر روز دور حسین میشینه هرچی ما آرزوشو داریم، به چِشم میبینه دلم مثه اسفند رو آتیشه امشب شهادتنامه امضا میشه خدا روزیم کن شهادت اجر عمری اخلاص داشتن بار امامو از زمین برداشتن خدا روزیم کن «اگر که من شهید نشم میمیرم، شهیدت میشم» شاعر : سید مهدی سرخان
-
زمینه - إنَّ یومَ الحُسَین، أقرَحَ جُفُونَنا، أسبَلَ دُمُوعَنا روز حسین (ع) پلک های ما را زخم کرده است و اشکهای ما را جاری کرده است ای وای از روز حسین... عجیب روزگاریه، یومٌ علی صدرِ النّبی، یومٌ علی وَجهِ الثّری روزی روی سینه پیامبر (ع) بودی، اکنون روی خاک صحرا قرار داری ای وای از روز حسین... قُتِلَ الحسین مَحزوناً مَکروبا، قُتِلَ الحسین شَعِثاً مُغَبَّرا حسین (ع) را اندوهگین و غصهدار کشتند، حسین (ع) را پریشان و خاک آلوده کشتند قُتِلَ الحسین جائِعاً عَطشانا حسین (ع) را گرسنه و تشنه کشتند قُتِلَ الحسین فرداً وحیدا، قُتِلَ الحسین مَسموماً مظلموما حسین (ع) را تک و تنها کشتند، حسین (ع) را مسموم و مظلوم کستند قُتِلَ الحسین مسلوباً عُریانا حسین (ع) را غارت زده و عریان کشتند وای حسین، خون میباره مادر وای حسین، بر رگهای حنجر وای حسین، وای حسین «وای حسین» میری از خیمهها، این غروب بلا، بین نامحرما تنها میذاری منو آسمون تیره شد، چشمشون خیره شد، سمت خیمه چرا تنها میذاری منو؟ به کی میسپری، حرم زهرا رو؟ به کی میسپری، خواهر تنها رو؟ به کی میسپری، خیمهی زنها رو؟ تا نفس دارم، پای کارت هستم نگران نباش، من کنارت هستم پای نیزهها، بیقرارت هستم پای تو، میمونم تا آخر رفتی و، موندم با یک لشکر وای حسین، وای حسین «وای حسین» دورهت کردن حسین، فرقة بالسیوف، فرقة بالرماح با صورت خوردی زمین پیرمردا تو رو، رو خاک قتلگاه، میزدن با عصا، کار دنیا رو ببین تو رو میزنن، همگی با نیت واسهی ثواب، یا به قصد قربت انقدر زدن، بدنت شد تربت تو رو میزنن، جلوی چشم من طول کشید ولی، تو رو آخر کشتن بمیرم برا غارت پیراهن وای حسین، پیش چشم خواهر ناگهان، روی نیزه یک سر «وای حسین» شاعر : محمد رضا رضایی
-
زمینه - لب تر کن تا در پای تو، دستافشانم سر اندازم در رگهایم شور عشق است، پای عشقت جان میبازم بنگر...به تلاطم خون گلویم هر دم...به تشهد عشق تو گویم آیم...که تو را جویم من کشته مرده عشقم ای عشقت مُحیِ الأموات هر شب از داغ هجرانت میمیرم وز شوقت جان میگیرم آیم سوی میقات جان جانان یابن الزهرا، ماه خوبان یابن الزهرا سرباز میدانش هستم، از جام عشقش سرمستم لبیک اللهم لبیک، احرام دیدارش بستم نامت...شده شعلهی شور و نوایم لبیک...سوی قبلهی روی تو آیم رویت....شده رؤیایم سرمستم کن از این جام دورم کن از غم ایام یا أیتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک، آه ای جان آرام جان جانان یابن الزهرا، ماه خوبان یابن الزهرا شاعر : دکتر محمد مهدی سیار
-
مظلوم حسین (ع)
-
دودمه - امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع
-
رجز - ای باوفا ای باحیا ای یار ما دلدار ما بر قلب همه اهل حرم تسکینی با ذکر احامی ابدا عن دینی آه ای یل ام البنین دریای عشق، کوه یقین تو نور دوچشم عالمینی عباس آیینهی لشکر حسینی عباس ای ساقی کرب و بلا آب آور این خیمهها در روز جزا تو بهترین تقدیری با دست بریده دست ما میگیری در دلبری چون حیدری از هردلی غم میبری امواج فرات، بیقراران لبت خوبان جهان، گرفته درس از ادبت آید به جهان اگر حسینی دیگر هیهات برادری چو عباس آید شاعر : میلاد عرفان پور
-
نجوا با امام زمان (عج) - بی سایه لطف تو نه امنی، نه امانی بی پرتو رویت نه بهاری نه خزانی عادت نشود غیبت تو کاش برایم ای آنکه بدون تو یتیم است جهانی بد جور شدم بنده دنیا، کمکم کن ما را به خودش دوخته این عالم فانی یک بار دگر ماه محرم شد و افسوس از دوست ندیدیم نه نامی نه نشانی ماییم شریک غم تو، آجرک الله ازجدّ تو داریم به دل، داغ عیانی ای وای به چشمی که نشد خیس ز اشکی وان شانه که از گریه نخورده است تکانی ساعات وداع است، امان از دل زینب (س) دارد بخدا می¬کُشدَت دل نگرانی نزدیک شده ساعت سوزاندن خیمه نزدیک شده غارت این لشگر جانی درخیمه نمانده است دگر قطره ای آبی اطفال ندارند به کف، تکه ی نانی زین بعد نبینند به جز غارت معجر زین بعد نگیرند به جز زخم زبانی ای کش که خون گریه کنم مثل تو یک روز آن روز خودت باشی و "ناحیّه" بخوانی شاعر : عباس احمدی
تاکنون نظری ثبت نشده است.