- 603
- 1000
- 1000
- 1000
وفات حضرت معصومه (س) 1398، میثم مطیعی
مرثیه خوانی وفات حضرت معصومه (س) با صدای میثم مطیعی، 1398
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - ?موسی? که دید حال و هوایت، دادت به دستهای ?رضا?یت اشکی نشست گوشهی چشمش، تا ?فاطمه? زدند صدایت از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیلهی تو هراسان شد قبلهی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت! من تشنهای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن ?زهرا? دربان! بگو ملیکهی قم را: از راه آمدهست گدایت کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است ما هر چه داشتیم همین است: جانهای ما، ?کریمه?! فدایت ای دختر یگانهی مادر! ای جویباری از دل کوثر! مثل ?علی? نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟ میبارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت، از ?اشفعی لنا?ی تو ?جنت?، وا شد به روی ما، به دعایت این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت شاعر: قاسم صرافان
-
روضه - قم کجا شام کجا؟ عزت ودشنام کجا؟ گل اکرام کجا؟ سنگ لب بام کجا؟ یاری یار کجا؟ بارش آزار کجا؟ لطف ایام کجا؟ رنجش و آلام کجا؟ من گرفتار شدم، عمه! گرفتار ولی دل آرام کجا هلهله عام کجا؟ من اسیر غم یار، عمه اسیر غم یار درک آلام کجا؟ خنده حکام کجا؟ من شدم ناقه نشین،عمه شده ناریاله نشین محمل بسته کجا؟ ناقه بی بام کجا؟ من چنان عمه خود داغ برادر دیدم داغ اقوام کجا؟ تهمت بدنام کجا؟ فرصت آل کجا؟ کندن خلخال کجا؟ آل اسلام کجا؟ سیلی و دشنام کجا؟ عنبر و عود کجا؟ آتش نمرود کجا؟ تن تبدار کجا؟ شعله به اندام کجا؟ معجر پاره کجا؟ دختر آواره کجا؟ وحشت طفل کجا؟ حمله به ایتام کجا؟ سر کجا سنگ کجا؟ کوفه گلرنگ کجا؟ نیزه جنگ کجا؟ خنجر گلفام کجا؟ شاعر: محمود ژولیده
-
زمینه - زندگی بی تو مثل زندونه زندگی بی تو ماتَمه شد همه غمهام مثل غمهای جدّهی تنهام فاطمه هر کجا رفتم اسمتو بردم؛ اسمتو بردم با غرور راهیام سمت بی کسی تو راهیام من از راه دور تا ابد سربه دار توام یا رضا بیقرار توام با تو تکلیف من روشنه کار من فاطمه بودنه ای که دلتنگم قدر یک دنیا قدر اشکای آخرت جای تو خالی مردم این شهر مهربونن با خواهرت گریه کردم با روضهی زینب گریه کردم با داغ شام گریه کردم با روضهی بازار گریه با سنگ روی بام شهر قم مهربونن همه با کسی که دلش پر غمه با تو تکلیف من روشنه کار من فاطمه بودنه یادمه هر شب روضه میخوندی قد کشیدم با روضهها پای هر روضه با صدای تو گریه میکردم بی صدا روضه ها رو با چشم خود دیدم وقتی غارت شد کاروون یاد لب های تشنه افتادم گریه میکردم بی امون یاد اون سر که بر نیزه بود زخمیِ تیر و سرنیزه بود ای لب تشنه جانها فدات قلب ما عرصهی کربلات شاعر : رضا یزدانی
-
شور - ای اشک غم بسم الله بر دیده ها راهی شو روضه روضه محشر کن امشب ثاراللهی شو روضه یعنی، تا کربلا رفتن، بر نیزه ها رفتن، مانند حسین روضه یعنی، محو خدا بودن، از خود رها بودن، در بند حسین چگونه دل دهد، به دنیا سینه زن که مولایش نداده تن به کهنه پیرهن (حسین یا ثارالله، حسین یا ثارالله) می جوشد خون تازه از دل مقتل او می آید تا همیشه بانگ " فلیرحل" او خونخواهی از، او واجب عینی ست، این حجِ حسینی ست، مُحرم شو ای دل تا کربلا، با بیرق و با مشک، با این سلاح اشک، عازم شو ای دل سلام ای کربلا، سلام ای تشنگی خوشا آوارگی و بر سر نی تشنگی (حسین یا ثارالله، حسین یا ثارالله) شاعر: امیر رضا یزدانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.