شب دوم محرم 96 - حنیف طاهری

روضه - نفس از سینه به طرز دگری می آید هر دمم تازه تر از تازه تری می آید بیدلی می طلبد عشق حقیقی ور نه دعوی عشق ز هر بی جگری می آید جوری جنس، مرا فطرس دربارت کن به من انگار که بی بال و پری می آید خیمه ات سوخت، دلم سوخت، همه عالم سوخت شعله ی تو ز کدامین شرری می آید؟ کس ندانست که تو سوخته ای یا زینب اینقدر هست که بوی جگری می آید تو چه خورشیدجمالی که طلوع رخ تو اول طلعت سال قمری می آید تو مرا سوختی و من همه ی دنیا را آری از گریه کنان هم هنری می آید روضه - روان با شوق دل سرو روان ها کنار محمل مادر جوان ها ز محمل می رود چون پرده بالا تبسم می کند بر نجمه، لیلا که هر کس خواست پیغمبر ببیند بگو آید رخ اکبر ببیند تفاخر، با تبسم گشت چون جفت نگاه نجمه با لیلا سخن گفت که بنگر در برم سرو چمن را درین قامت ببین روی حسن را رباب آسا، رباب اندر خروش است دلش غوغا کنان و لب خموش است جوانان گرد مهدش جمع آیند همه شش ماهه را از هم ربایند ندانم از چه دستی آب خورده ست که یک غنچه دل صد باغ برده ست شاعر : علی انسانی

روضه - روان با شوق دل سرو روان ها کنار محمل مادر جوان ها ز محمل می رود چون پرده بالا تبسم می کند بر نجمه، لیلا که هر کس خواست پیغمبر ببیند بگو آید رخ اکبر ببیند تفاخر، با تبسم گشت چون جفت نگاه نجمه با لیلا سخن گفت که بنگر در برم سرو چمن را درین قامت ببین روی حسن را رباب آسا، رباب اندر خروش است دلش غوغا کنان و لب خموش است جوانان گرد مهدش جمع آیند همه شش ماهه را از هم ربایند ندانم از چه دستی آب خورده ست که یک غنچه دل صد باغ برده ست شاعر : علی انسانی

واحد - شاه امشب در پناهت آمدم چون گدا در بارگاهت آمدم من کجا و بندگی حضرتت من به امید نگاهت آمدم ای پریشان کرده گیسویت مرا این پریشانی کشد سویت مرا زخم ها زد راه بر جانم ولی زخم عشق آورده تا کویت مرا خوب شد دردم دوا شد خوب شد دل به عشقت مبتلا شد

واحد - چنان می گریم من از سوز دل که پای ناقه بماند به گل که می ترسم تو را از من بگیرد دشمن که می میرم اگر از تو جدا باشم من وعده گاه خورشید و ماه عصر عاشورا قتلگاه فدایت خواهر بیا برگردیم به جان مادر بیا برگردیم رقیه گرید و گوید کجاییم عمه چه میشد ما به مهمانی نیاییم عمه وعده گاه خورشید و ماه عصر عاشورا قتلگاه نگاه اصغر چه معصومانه کنار مادر گل و ریحانه دل من از تماشایش نمی گردد سیر گمانم حرمله بگیرد او را از شیر وعده گاه خورشید و ماه عصر عاشورا قتلگاه اگر تقدیرست پریشان باشم شریک داغ عزیزان باشم دعا کن زینبت اینجا نیوفتد از پا تو را در بین دشمن ها نبینم تنها وعده گاه خورشید و ماه عصر عاشورا قتلگاه

شور و نغمه - دل اگر هست دل زینب کبری باشد آفرین باد بر این همّت مردانه دل

شور - در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم دلدار دل افکاران یاری ده بیداران سر سلسله ی خوبان هر جا همه او دیدم سرم خاک کف پای حسینه دلم مجنون صحرای حسینه بهشت ارزانی خوبان عالم بهشت من تماشای حسینه