- 736
- 1000
- 1000
- 1000
ولادت امام هادی (ع) 95 - میثم مطیعی
مدیحه سرایی ولادت امام هادی (ع) با صدای میثم مطیعی، 1395
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
سرود - حاجت دلا رو خدا با، مِهر تو داده خنده تو برای ما، باب المراده خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی ای جان جانان، یا مولا یا هادی سوره حُسن خدایی، روشنای اِنّمایی هستی امام جواد و، دومین ابن الرضایی برای وصف مقامِت، وصف نور ناتمامِت میخونم جامعه امشب، چیه برتر از کلامِت؟ خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی ای جان جانان، یا مولا یا هادی به شبای تار دنیامون، شمس الضحایید کوثر و قدر و هل أتی، نور خدایید إِلَیهِ تَدْعُون، عَلَیْهِ تَدُلُّون بِهِ تُؤْمِنُون، لَهُ تُسَلِّمُون قبله اهل ولایید، روح مکه و منایید بأبی انت و امی، همه هستی مایید أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم، أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَم وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْث، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمّ خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی ای جان جانان، یا مولا یا هادی هوایی سامرا شده، امشب دوباره دلی که جز صحن و سرات، جایی نداره نعمالامیری، مولا بینظیری من خوب میدونم، دستامو میگیری إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ، وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ فَإِنِّی لَکُمْ مُطِیعٌ، آیاتُ اللهِ لَدَیْکُمْ با نگات خدایی میشم، عاشقی ولایی میشم یه سحر کنار سرداب، آقا کربلایی میشم نعمالامیری، مولا بینظیری من خوب میدونم، دستامو میگیری شاعر: یوسف رحیمی
-
سرود - وحید نادری - سرّ مخفی خدا ابی عبدالله حرمت قبله ی ما ابی عبدالله منو دریابم ، همیشه بی تابم خدایا شکرت ، نوکر اربابم هرکی سینه زنه با من برادره هر شب نگم حسین ، خوابم نمی بره ابی عبدالله ابی عبدالله ابی عبدالله عاشقت روح الأمین ابی عبدالله حرمت عرش برین ابی عبدالله تب و تاب من باده ی ناب من دوری از مولا شده عذاب من چشمای نوکرت از داغ تو تره هر شب نگم حسین خوابم نمی بره
-
مدح - به سمت او گشوده ام پنجرهی خیال را که محو آسمان کند من شکسته بال را اگر دمی نشان دهد شکوه آن جمال را طلوع بی بدیل را، عروج بی مثال را به عالمی نمی دهم خاطرهی وصال را خوشا به حال آن کسی که پیر را شناخته میان ظلمت جهان مسیر را شناخته از آستان چشم او غدیر را شناخته کسی که ذره ای فقط امیر را شناخته شناخته بدون شک خدای ذوالجلال را به من نگاه می کند و آفتاب می شوم اگر چه در حضور او ز شرم آب می شوم هنوز غرق ظلمتم که نور ناب می شوم همین که مست بادهی ابوتراب می شوم به شور درمی آورم زبان شعر لال را همین که میخورد گره به چشم او نگاه ها فرار می کنند از برابرش سپاه ها ولی مجال می دهد به خیل روسیاه ها منم منم که سال ها، منم منم ماه ها به شوق او شمرده ام گذشت ماه و سال را دل از زمین بریده و به عشق او هوایی ام دو روز کاظمینی ام، سه روز کربلایی ام اگرچه ساکن قمم، گدای سامرایی ام در تب و تاب مشهدم، مرددم کجایی ام چگونه بازگو کنم جواب این سوال را من از بقیع غربتش به آسمان رسیده ام صفا و مروه دیده ام، گرد حرم دویده ام هیچ کجا برای من که از همه بریده ام مثل نجف نمی شود که بارها چشیده ام در آستان قدسی اش بادهی لایزال را خوشا به عشق روی او مجاور حرم شدن در آستان نور با فرشته هم قدم شدن دم از حسین او زدن، جناب محتشم شدن به احترام زینبش تا دم مرگ خم شدن و تا همیشه داشتن حب علی و آل را
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان