منو
شهادت امام جواد (ع) 95 - مجید بنی فاطمه

شهادت امام جواد (ع) 95 - مجید بنی فاطمه

  • 3 تعداد قطعات
  • 8 دقیقه مدت قطعه
  • 308 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت امام جواد (ع) با صدای مجید بنی فاطمه، 1395

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 8:19
    روضه - من از نگاه تو دورم ولی تو چشم خدایی چه می شود که دمی دیده ای به من بگشایی تمام عمر کنار تو بودم ای دل غافل نیافتم که تو بودی ندیدمت که کجایی چنان که جدّ تو می رفت در سرای فقیران چه می شود به سرای من فقیر بیایی دعا هم از نفست خسته شد ندیدمت آخر بیا بگو چه دعایی کنم که رخ بنمایی دلم به دست و لبم در دعا و دیده به راهت مگر به فیض نگاهی دلم زکف بربایی دل مریض مرا ای مسیحِ آل پیمبر تو مرهمی تو طبیبی تو نسخه ای تو دوایی بیا که خاک قدم هات را به دیده گذارم بیا که زنگ زآیینه ی دلم بزدایی به دور کعبه گشتم به یاد روی تو گشتم تو کعبه ای تو مقامی تو زمزمی تو صفایی تو سجده ای تو رکوعی تو نیّتی تو قیامی تو حمدی و تو قنوتی تو ذکری و تو دعایی بقیة الله خیرٌ لکم که هست به قرآن به شأن توست تو تنها بقیة الله مایی
  • 7:51
    روضه - نشسته‌اند ملائک بر روی بام جواد پیمبران همگی بنده و غلام جواد شدم جواد پس از این به احترام جواد که بهتر از هم? نام‌هاست نام جواد جواد مرهم درد بدون تسکین است چقدر نام جواد الائمه شیرین است شدی جواد، همیشه فقیر تو باشیم فقیر‌‌های میان مسیر تو باشیم شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم فقط تو لب تر کن تا همه فدات شویم کسی غریب‌تر از تو نبوده است اصلاً غریب خان? خود بود‌ه‌ای، بمیرم من شهید کرد تو را زهر فتن? یک زن شهادت تو شبیه است به امام حسن چه کرد با جگر پار? تو، همسر تو نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو میان حجره نمانده کسی کنار تنش نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش چرا به گوش کنیزان نمی‌رسد سخنش؟ کسی به خواست? آخرش جواب نداد چرا کسی به جواد الائمه آب نداد؟ کنیزهای تو در حق تو جفا کردند تو ناله می‌‌زدی، آنها سر و صدا کردند تن تو را به روی بام‌ها رها کردند کبوتران همه روی تو بال وا کردند شنیده‌ام بدنت زیر آفتاب نبود و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود تن حسین هم افتاده بود در گودال تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال برای غارت جسم حسین شد جنجال چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟ حسین در ته گودال دست و پا می‌زد حسین، عم? سادات را صدا می‌زد
  • 7:28
    واحد - شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانم کسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردم که از هر ناله می جوشد هزاران درد پنهانم میان حجر? در بسته مثل شمع، می گریم مگر با قطر? اشکی شود تر چشم گریانم تمام عمر با تنهائی و غربت گرفتم خو ولی وقت شهادت مادرم زهراست مهمانم که دیده صید، دست و پا زند، صیاد کف بر کف اَلا صیاد من صید توام دیگر مسوزانم اَلا ای آه، از زندان تنگ سینه بیرون شو که من با ناله داد خویش از صیاد بستانم گهی نام محمّد بر لبم گه یا رضا گویم گهی رو به مدینه گه بود سوی خراسانم شریک زندگی گردیده قاتل، خانه ام مقتل انیسم اشک چشم و حجر? در بسته زندانم مرا کشتی دگر شادی مکن ای دختر مأمون گرفتم نیستم فرزند پیغمبر، مسلمانم ز سوز خود سرودن سوز دل دادم تو را (میثم) که خورده نظم تو پیوند با اشک محبّانم

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی