منو
سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد

سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد

  • 1 تعداد قطعات
  • 27 دقیقه مدت قطعه
  • 269 دریافت شده
مداح : حسن خلج
مناسبت مذهبی : 18رمضان، شب قدر اول
شخصیت : امام علی (ع)
نوع قطعه : روضه
مرثیه خوانی شب نوزدهم ماه رمضان با صدای حسن خلج، 1398 - ویژه ی ضربت خوردن امام علی (ع) و شب قدر

سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد
که آرام در آن کوچه روی لب خود زمزمه می کرد
غریب و تک و تنهام
در آن شب در آن وادی غم ها
دلی خسته و پر از غم و شیدا
دلی زخم و ترک خورده پر از روضه زهرا
شب راحتی شیر خدا از همه ی مردم دنیا
عجب شام عجیبی است
روان بود سوی مسجد کوفه
قدم می زد و با هر قدمش عرش به هم ریخت
در آن شب و لرزید به هر گام دل حضرت زهرا دل حضرت زینب
غریب و تک و تنها
نه دیگر رمقی مانده در آن پا
نه دیگر نفسی در بدن خسته مولا
به چشمان پر از اشک و قدی پر از وصله عبایش
پر از پینه دو دستان عطایش
رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق نوایش
علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش
گل خلقت حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیر زنان ساکت و خاموش
زمین و زمان همه محو تماشا همه در ذات همه ذرات جهان
باز در آن بزم اذان
ناله ی آهسته یک مادر محزون کمان
گفت عجب شام غریبی شده امشب
امان از دل زینب
و گلبانگ اذان گشت تمام و
شده بی تاب دل خاکی محراب
بود منتظر مقدم ارباب
علی آمد و مشغول مناجات
زمین گرم مباهات
عجب راز و نیازی
عجب سوز و گدازی
عجب مسجد و محراب و
عجب پیش نمازی
علی بود و خدا بود
خدا بود و علی بود
علی گرم دعا بود
علی بود به محراب عبادت
علی رکن هدایت
همان مرد غریبی که
به تاریکی شب ها
به یک دوش خودش نان
و یکی کیسه خرما
برد شام یتیمان عرب را
علی بود همان خانه نشین
شاه عرب
همسر زهرا
علی بود و نماز و دل محراب
پر از عطر گل یاس
در آن لحظه حساس
قیامی که تجلی ش بود روز قیامت
رکوعی پر از بارش انگشتر و خیرات و کرامت
چه زیباست کلامش
قعودش و قیامش
ولی لحظه ی زیبای علی با شرری یکدفعه پاشید
از آن سجده که در آن بدن فاطمه لرزید
لب تیغ ستم بر سر خورشید درخشید
فرود آمد و شیرازه ی توحید فرو ریخت
علی ناله زد و آه علی با نفس آمیخت
که ای وای خدا جان علی آمده بر لب
امان از دل زینب
همان سجده ی آخر که در آن فرق علی
با لب شمشیر دو تا شد
همان سجده ی آخر که علی
از غم بی فاطمگی رست و رها شد
همان سجده ی آخر که حسن آمد و
یک بار دگر بر پدر خسته عصا شد
دوباره حسن و یاد شب کوچه ی غم ها
دوباره حسن و قصه ی پر غصه بابا غم زهرا
بماند که چه آمد سر زینب
سر شیر خدا زخمی و مجروح
نشد باور زینب
دوباره بدنی خونی و رخساره زرد و بیتابی دختر
دوباره نفس سوخته و غربت بستر
دوباره به دل زینب کبری شده تازه غم و غصه مادر
کنار بدن خسته ی حیدر
فضای در و دیوار پر از درد و محن بود
نه صبری نه قراری به دل زینب و کلثوم و حسن بود
در آن گوشه در آن سوی دگر باز به جوش آمده غیرت
به رگ غیرت دادار
چه طوفان عجیبی شده بر پا به دل پاک علمدار
در آن سوی دگر مرد غریبی
غریبانه پر از غم فقط ناله زد و گفت
که بابای غریبم
علی چشم گشود و به هر آنچه رمق داشت
سوی صاحب ناله نظر کرده و فرمود
عزیزم اگر چه که رسیده است چنین جان به لب من
کنارم تو دگر گریه نکن تشنه لب من
و رو کرد به عباس و صدا زد که بیا نور دو عینم
ابوالفضل عزیز دل من جان تو و جان حسینم
و با دختر غمدیده خود گفت که ای محرم بابا
هنوز اول راهی بیا همدم بابا
تو باید که تحمل کنی این رنج محن را
پس از من غم پرپر زدن و اوج غریبی حسن را
تو هستی و بلا دختر بابا
تو و کرب و بلا دختر بابا
تویی و بدن بی سر دلدار
نه عباس و حسین اند کنارت
تو و کوچه و بازار

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 27:09
    روضه

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی