منو
عید سعید غدیر خم، محمود کریمی، محمدرضا و حسین طاهری، سعید حدادیان

عید سعید غدیر خم، محمود کریمی، محمدرضا و حسین طاهری، سعید حدادیان

  • 11 تعداد قطعات
  • 19 دقیقه مدت قطعه
  • 3162 دریافت شده
مداح : محمود كریمی
مناسبت مذهبی : 18ذی الحجه، عید غدیر
شخصیت : امام علی (ع)
نوع قطعه : كل مجلس
مدیحه سرایی به مناسبت عید سعید غدیر خم با مدیحه خوانی محمود کریمی، حسین طاهری، محمدرضا طاهری، سعید حدادیان و حسین سازور، سال 1397

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 19:32
    ما مست تولای تو هستیم و ولاغیر ما خاک کف پای تو هستیم و ولاغیر ما دل به تو بستیم و ولاغیر، مستیم و ولاغیر علی علی علی علی مولا علی علی علی علی مولا ما دل به تمنای تو بستیم و ولاغیر ما خاک کف پای تو هستیم و ولاغیر ما دل به تو بستیم و ولاغیر، مستیم و ولاغیر ما تا ابد برای تو هستیم و ولاغیر دیوانه ی صدای تو هستیم و ولاغیر گدای تو هستیم و ولاغیر، مستقیم و ولاغیر علی علی علی علی مولا علی علی علی علی مولا ما شیعه ی غدیر تو هستیم و ولاغیر دلداده و فقیر تو هستیم و ولاغیر اسیر تو هستیم و ولاغیر، مستیم و ولاغیر علی علی علی علی مولا علی علی علی علی مولا ما غلام غلام تو هستیم و ولاغیر همه خمار جام تو هستیم و ولاغیر به نام تو هستیم و ولاغیر، مستیم و ولاغیر ما خاک خاک خاک تو هستیم و ولاغیر عاشق سینه چاک تو هستیم و ولاغیر هلاک تو هستیم و ولاغیر، مستیم و ولاغیر گفتم ‌شکست خورده تر از من‌ به دهر کیست دستی به زلف برد که این را ندیده ای ای مراد آیه های مائده از نگاهت عیدی ما را بده دوست دارم، قد تموم دنیا اگه بگم خیلی کمه دوست دارم، قد آسمونا اگه بگم خیلی کمه عاشقتم مثل خود خدا ما تا ابد برای تو هستیم و لا غیر دیوانه صدای تو هستیم و لا غیر گدای تو هستیم و لا غیر، مستیم و لا غیر زمستون دلم بهار شد دلم با یه نگاش شکار شد ببین چقده داغ داغم که می روی لبم بخار شد دل منو بردی با یک نگاهت سرم می زارم تو بارگاهت همه ی وجودم تویی به قرآن ضربان قلبم علی علی جان علی علی علی علی مولا علی علی علی علی مولا من کنت مولاه فهذا علی مولاه
  • 2:21
    سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان می داد علی با خطبه خوانی قلب منبر را تکان می داد به وقت ظهر سلمان را کرم می کرد و حاتم را عیار راستگویی اش اباذر را تکان می داد خودش نه پلک بر هم می زد و اینگونه بی پیکار دل هر مالکی مانند اشتر را تکان می داد به یک ضربه سرش را می برید از تن به آسانی به سختی آن که وقت جنگ پیکر را تکان می داد و جبرائیل درسش را به حیدر چون که پس می داد علی ابن ابیطالب فقط سر را تکان می داد نه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعا به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان می داد میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم علی بود آن که از جایش پیمبر را تکان میداد همیشه بعد دیدار علی از بس تحیّر داشت یکی باید می آمد دوش قنبر را تکان می داد شاعر : محمدرضاحدادپورجهرمی
  • 5:01
    به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش زده ام گره دلم را به پر کبوترانش شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش همه عمر برندارم سر خود از آستانش که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش به ورای عرش رفته که بسازد آشیانه لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه ملکی به گرد پایش نفسی رسیده یا نه به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش چه کسی دوباره نان را به فقیر می رساند؟ جریان چشمه ها را به کویر می رساند؟ خبر جناب خم را به غدیر می رساند؟ چه کسی سلام ما را به امیر می رساند؟ خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش به جنون کشانده ساقی دل مبتلای ما را متحیرم چه نامم بشر خدا نما را بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟ که قبیله ی قلم ها شده قاصر از بیانش که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش غمی از خزان نباشد که بهارمان می آید شبی از مسیر دریا به دیارمان می آید دم احتضار بی شک به کنارمان می آید دو جهان بدون حیدر به چه کارمان می آید نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش: خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری که علی ست اصل ثابت، که علی ست فیض جاری که علی ست جان احمد، که علی ست نور باری که علی ست خشم ایزد که به تیغ ذوالفقاری زده ریشه ی ستم را به دو دست پر توانش نشنیده اند آیا که خدای حی سرمد شب و روز می فرستد صلوات بر محمد شعر: احمد علوی
  • 5:00
    و به این دلیل روشن که علی ست جان احمد رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند بنگر که تا چه حد است مکان لامکانش دل خویش را به جز او به کسی دگر نبستم چه عنایتی نموده که هنوز مست مستم چه کنم که عهد خود را نشکست و من شکستم نبرید و من بریدم نگسست و من گسستم من و لطف بی دریغش من و فیض بی کرانش سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم غم او دوباره خیمه زده گوشه ی اتاقم چه شود اگر بکاهد شبی از غم فراقم چه شود اگر که امشب دل غرق اشتیاقم برسد به کاروانی که علی ست ساربانش به طواف دوست رفتم چه حریم آشنایی چه فضای روح بخشی چه نسیم دلربایی نکند به من بگوید پس از این همه جدایی که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟ به درون خانه ای که ملک است پاسبانش به حریم او ملائک همه گرم خوشه چینی همه ی پیمبران در حرمش به شب نشینی پُر عطر آسمان ها شده زائری زمینی دل الغدیری من شده عاشق امینی که به جز علی نبوده همه عمر بر زبانش همه شب در این امیدم در دوست باز باشد که به شب خیال رویش خوش و دلنواز باشد غزل از علی سرودن چه کم از نماز باشد؟ شب شاعران بیدل چه شبی دراز باشد شب بی ستاره ای که فقط اوست در میانش به طواف کعبه هرکس که به دیده ی تر آید همه هست آرزویش که علی ز در درآید نظری اگر نماید شب بی کسی سر آید خود کعبه نیز باید به طواف حیدر آید به فدای آن امیری که خداست مدح خوانش… شعر: احمد علوی
  • 10:21
    تویی حیدر تویی نام آور ای قرار دل و جونم باید امشب خودم رو کنج حرم تو برسونم به خدا که یه لحظه بدون تو نمی تونم ای جان ای جان به این جلال و شوکتت ای جان ای جان به این همه صلابتت ای جان ای جان به زائرای تربتت بارون نجف رویای منه ایوون نجف دنیای منه حیدر حیدر علی مدد حیدر حیدر علی مدد دل بی تاب، دل بیچاره سر زلف تو اسیره شب عشق و شب مستی شد دلم آروم نمی گیره شب عقد اخوته بازم عید غدیره بخ بخ پای ولایت اومدم بخ بخ برای بیعت اومدم بخ بخ که زیر سایت اومدم من عبد توام، مولای منی من رعیت و تو آقای منی حیدر، حیدر علی مدد حیدر حیدر علی مدد ها علی بشر کیف بشر ربهٌ فیهِ تجلی و ظَهَر فلک فى فلک فیه نجوم صدف فى صدف فیه درر مانده عالم همه در حیرت تو که بشر میشود اینگونه مگر خاک نعلین علی در و گوهر بر دل شیعه ی خود کرده نظر بند نعلین علی در و گوهر بر دل شیعه ی خود کرده نظر مشعل نور رخش شمس و قمر ها علیٌ بشرٌ کیف بشر ربهٌ فیهِ تجلی و ظَهَر فلک فى فلک فیه نجوم صدف فى صدف فیه درر مانده عالم همه در حیرت تو که بشر می شود اینگونه مگر
  • 8:31
  • 4:48
    کیم من قطره ای افتاده در دامان دریایم و یا چون ذرّه در دامان مهر عالم آرایم به خاک چارده معصوم رخ سودم عجب نبود که گردد سرمه ی چشم ملک خاک کف پایم نه نام از می نه حرف از خم نه اسمی بود از صهبا که دست غیب از خُمّ ولایت داد صهبایم اگر آواره ام آواره ی آل رسول استم اگر دیوانه ام دیوانه ی اولاد زهرایم بگو تا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر نخیزد جز صدای یا علی از کلّ اعضایم بود از صد هزاران سال طاعات و عباداتم تولاّی علی بهتر وز آن بهتر تبرّایم اگر بی مهر او قرآن بخوانم خصم قرآنم و گر بی حبّ او ایمان بیارم کفر تنهایم به بینایی قسم صد بار نابینائیم بهتر که افتد لحظه ای بر خصم کوُرَش چشم بینایم نه با جنّت نه با حورا، نه با غلمان بود کارم که از مولای خود نبود به جز مولا تمنّایم الا ساقی ز جام چشم خویش مستم کن، خرابم کن که آباد است از فیض ولایت دین و دنیایم بود شور ولایت در نوای روح انگیزم تو گویی می دمد روح القدس پیوسته در نایم به روز حشر دور چهارده معصوم می گردم نه با جنّت بود کارم نه از نار است پروایم غلام میثم مولا امیرالمؤمنین گشتم که شد با نام میثم ختم شعر روح افزایم شاعر: غلامرضا سازور
  • 2:26
    میثم شدم که سر بدهم، پای دلبرم هر جا علیست، دار خودم را بیاورم میثم شدم که جان بدهم بی معطلی هر روز کار دست دلم می دهد علی علی دینم علی، قبله دیرینه ام علی این دل که می تپد وسط سینه ام علی آب و گلم سرشته شده با ولای او اصلا من آمدم بشوم خاک پای او نور علی ز دیده حق شیعه منجلی است فریاد می زنم که امیرم فقط علیست وقف امیر عشق جوانیم و و پیریم عالم سقیفه ای بشود من غدیریم
  • 3:46
    من از آیه های قنوت درختان من از سجده های فراوان دریا من از خاکساری ساحل شنیدم تو روح دعایی، تو آئینه کبریایی امیری، امیری، امیر همه مائی من از کهکشانها، من از آسمانها من از پرده های هزارانه ی عرش من از بوسه های قلم از لب لوح من از گونه های شفق از رخ گل شنیدم تو روح دعایی، تو آئینه کبریایی امیری، امیری، امیر همه مائی من از بالهای ملائک، من از روح از لیله القدر، از دل شنیدم من از نخل هایی که قد خم نمودند من از چاه هایی که قد می کشیدند من از چشمهای پر از آسمان یتیمان من از خاکهایی که با اشکهای تو گل شد شنیدم من از اوج منبر، من از موج محراب من از باد و آتش، من از خاک از آب من از سیر معراج منزل به منزل شنیدم تو روح دعایی، تو آئینه کبریایی امیری، امیری، امیر همه مائی
  • 4:41
    زیر ایوون طلات می شینم قدرت کردگار رو می بینم پای گلدسته های صحن تو دست پروردگار رو می بینم حق علی، حق علی، حق علی، مع الحق علی حضرت عشق و فرمانروای مطلق علی شور عشقت می رسه از هر طرف شیعه پای راه توئه جون به کف تا هستی هست عالم زیر پرچم شاه نجف حق علی، حق علی، حق علی، مع الحق علی حضرت عشق و فرمانروای مطلق علی ای قدر و قدرت و قوی شوکت شهسواری و مرد با غیرت کهکشان دانه های تسبیحت با خدا همنشین و هم صحبت شیر میدان تویی، ضیغم المهمهم تویی تار و مار یه لشکر فقط به یک دم علی بی همتایی، مثل خدایی علی حتی تو عرش داری فدایی علی بازم اومد این دلداده واسه گدایی علی حق علی، حق علی، حق علی، مع الحق علی حضرت عشق و فرمانروای مطلق علی شاد کن جان من که مسکین است رحم کن بر دلم که غمگین است روز اول که دیدمت گفتم آن که روزم سیه کند این است ملک الموت پیشمرگش بود او که شاگرد ذوالفقار علیست حق علی، حق علی، حق علی، مع الحق علی رزق و روزی می رسه از دست تو آقا هستی هست من از هست تو من می مونم تا پای جون نوکر در بست تو حق علی، حق علی، حق علی، مع الحق علی
  • 7:18
    ساقی به پیاله باده کم می ریزی این میکده را چرا به هم می ریزی؟ ما قوم عجم به باده عادت داریم بر پیر مغان علی ارادت داریم به هوش باش نریزد دهی چو باده به دستم فدای چشم تو ساقی، به هوش باش که مستم به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی ازل از جام خود بر ما چشانده همین باده دل ما را کشانده زمان خلقت آب و گل ما کمی خاک عبایت را تکان ده کسی که روی دوش مصطفی رفت یتیمان سر دوشش نشانده خدا هم از زبان مرتضایش پیمبر را شب معراج خوانده گرفتار نگارم شکرلله علی را دوست دارم شکرلله صد و ده بار ذکر هو گرفتم از این دنیا و اهلش رو گرفتم مگر عقلم کم است از او نخوانم مگر کم آبرو از او گرفتم دل من زیر و رو شد از شبی که به دستم در حرم جارو گرفتم خراسان و نجف این آبرو را هم از این سو و هم از آن سو گرفتم علی گفتم کمی زهرا بخندد چه پاداشی از این بانو گرفتم گرفتار نگارم شکر لله علی را دوست دارم شکر لله به یاد زلف نگون سار شاهدان چمن ببین در آئینه ی جویبار گریه بید

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی