- 1925
- 1000
- 1000
- 1000
دل سائل افتاده درگاه ابوالفضل
مرثیه خوانی شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع) با صدای ابوالفضل بختیاری، سال 1390
متن شعر:
دل سائل افتاده درگاه ابوالفضل
قربانی آماده درگاه اباالفضل
محتاج کمی باده درگاه اباالفضل
دل داداه آزاده درگاه اباالفضل
هر کس که به دل خیمه عباس ندارد
دل مرده محض است که احساس ندارد
افتادن در عشق ندامت که ندارد
ب عقلی در عشق ملامت که ندارد
دیوانه عیان است علامت که ندارد
مجنون همه زخم است سلامت کمه ندارد
سر می شکنم یاد سر ساقی و سردار
ای عقل بیا پای از این معرکه بردار
ای چهره نورانی تو کاشف غم ها
بوسه زده بر دست تو ارباب کرم ها
ای پنجه روی علمت تاج علم ها
عاجز شده از وصف تو اصحاب قلم ها
هر چند دم در عشق زدن کار بدی نیست
اما سخن از وصف تو کار احدی نیست
در کودکیت شاه نجف گفته ثنایت
گفنه ست امام تو که جانم به فدایت
اطفال حرم واله و مشتاق دایت
از عرش خدا بال فرستاده برایت
بر این دل آلوه بکش بال و پرت را
از سائل دل خسته نگیری نظرت را
موساست نگه بان حریم حرم تو
داوود غزلخوان قدیم حرم تو
دل شیفته عرش عظیم حرم تو
یحیی و یمیت است نصیب حرم تو
گفتم حرمت بوی تو پر کرد دلم را
آقایی چشمان تو هول کرد دلم را
دل تنگم و بگذار کمی روضه بخوانم
یک قطره نه بگذار نمی روضه بخوانم
از پشت و پناه حرمی روضه بخوانم
با یاد دو دست قلمی روضه بخوانم
ارباب در آن دشت به دنبال پرش بود
ای وای از آن لحظه که بالای سرش بود
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد
متن شعر:
دل سائل افتاده درگاه ابوالفضل
قربانی آماده درگاه اباالفضل
محتاج کمی باده درگاه اباالفضل
دل داداه آزاده درگاه اباالفضل
هر کس که به دل خیمه عباس ندارد
دل مرده محض است که احساس ندارد
افتادن در عشق ندامت که ندارد
ب عقلی در عشق ملامت که ندارد
دیوانه عیان است علامت که ندارد
مجنون همه زخم است سلامت کمه ندارد
سر می شکنم یاد سر ساقی و سردار
ای عقل بیا پای از این معرکه بردار
ای چهره نورانی تو کاشف غم ها
بوسه زده بر دست تو ارباب کرم ها
ای پنجه روی علمت تاج علم ها
عاجز شده از وصف تو اصحاب قلم ها
هر چند دم در عشق زدن کار بدی نیست
اما سخن از وصف تو کار احدی نیست
در کودکیت شاه نجف گفته ثنایت
گفنه ست امام تو که جانم به فدایت
اطفال حرم واله و مشتاق دایت
از عرش خدا بال فرستاده برایت
بر این دل آلوه بکش بال و پرت را
از سائل دل خسته نگیری نظرت را
موساست نگه بان حریم حرم تو
داوود غزلخوان قدیم حرم تو
دل شیفته عرش عظیم حرم تو
یحیی و یمیت است نصیب حرم تو
گفتم حرمت بوی تو پر کرد دلم را
آقایی چشمان تو هول کرد دلم را
دل تنگم و بگذار کمی روضه بخوانم
یک قطره نه بگذار نمی روضه بخوانم
از پشت و پناه حرمی روضه بخوانم
با یاد دو دست قلمی روضه بخوانم
ارباب در آن دشت به دنبال پرش بود
ای وای از آن لحظه که بالای سرش بود
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد
کاربر مهمان