- 1687
- 1000
- 1000
- 1000
وقتی که دیدم دلت حیدریه
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای حسن خلج، سال 1389
متن شعر:
وقتی که دیدم دلت حیدریه
روی سینت مدال نوکریه
اجازه دادم برام گریه کنی
تا همه بگن اینم مادریه
آتیش دلم غم و آب می کنه
جیگر هر آدم و آب می کنه
غصه هامو که می خونی نسوزی
آخه داره خودمو آب می کنه
روز غربت فراموشم نمیشه
شب وحشت فراموشم نمیشه
بوی یک غنچه پرپر می رسید
بوی داغ دل مادر می رسید
چشم بچه ها به من بود ولی من
دیگه حتی زینب و تار می دیدم
خدا هرگز برا هیچ کسی نخواد
که بلایی اینجوری سرش بیاد
علی رو بردن و مردم می دیدن
پای گریه هام همه می خندیدن
متن شعر:
وقتی که دیدم دلت حیدریه
روی سینت مدال نوکریه
اجازه دادم برام گریه کنی
تا همه بگن اینم مادریه
آتیش دلم غم و آب می کنه
جیگر هر آدم و آب می کنه
غصه هامو که می خونی نسوزی
آخه داره خودمو آب می کنه
روز غربت فراموشم نمیشه
شب وحشت فراموشم نمیشه
بوی یک غنچه پرپر می رسید
بوی داغ دل مادر می رسید
چشم بچه ها به من بود ولی من
دیگه حتی زینب و تار می دیدم
خدا هرگز برا هیچ کسی نخواد
که بلایی اینجوری سرش بیاد
علی رو بردن و مردم می دیدن
پای گریه هام همه می خندیدن
کاربر مهمان