- 50
- 1000
- 1000
- 1000
دل حرم می شود سحرگاهی
مدیحه سرایی ولادت حضرت علی اکبر (ع) با صدای محمود کریمی، 1391
دل حرم می شود سحرگاهی
که شود صحنِ دیده تر، گاهی
قطره ی آب در مرور زمان
میکند در حَجَر اثر، گاهی
دل من سختتر زِ سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر، گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پسمانده را بخر، گاهی
یعنی آنقدر بیبها هستم
نیستم لایق نظر، گاهی
روی سجّاده دیده بر راهم
نیمهی شب شود خبر، گاهی
بندهای را که دست و پاگیر است
همرهت تا خدا ببَر، گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر از اینجا گذر کنی، گاهی
پسری که کریم زاده بوَد
می کند جلوهی پدر، گاهی
تاج اصحاب یا علیاکبر
یابن الارباب یا علیاکبر
تو مطهّر شدی ز هر چه بدی
تا بگویی ز نسل لم یلدی
صد و ده بار هو کِشم امشب
که تو با کعبهزاده همعددی
همه دلگرمیام محبّت توست
یابن لیلا علیک مُعتمدی
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمیرود احدی
ناز تو فاطمیتر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوهی ارشدِ دو دریایی
موجی از عشق و گاه جزر و مدی
تو ز پنجتن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عبّاس مصطفی را دید
تا که بابا تو را صدا میکرد
محشری در حرم به پا میکرد
با نگاهی به قدّ و بالایت
یاد پیغمبرِ خدا میکرد
تو که هستی که پیرِ مِیخانه
با مناجات تو صفا میکرد
ای دلآرای خوشصدای حسین
مأذنه بر تو اقتدا میکرد
آتشِ روی بام خانهی تو
کوچهها را پُر از گدا میکرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به درِ خانهات ادا میکرد
بس که با اقتدار میرفتی
پدرت پشت سر دعا میکرد
دور از چشمِ شوم مردم شهر
از رخ تو نقاب وا میکرد
گوشهای مینشست و با زینب
نظری سوی مجتبی میکرد
بعد میگفت این پسر غوغاست
چقَدَر شکل مادرم زهراست
تو ز اجدادِ خود چه کم داری؟
نَسَبی پاک و محترم داری
گشته ششگوشه این حرم یعنی
تو برای خودت حرم داری
تو ز پایینِ پا ولایت بر
کرسیِ نون و والقلم داری
ما به نام تو سینهزن شدهایم
حقّ شاهی تو بر عجم داری
تو که بابالحوائجی بیشک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقبتر از عبّاس
بر سر دوش خود عَلم داری
شانههایت ز بس مودّب بود
دوّمین تکیهگاه زینب بود
جان دهی یا جان ستانی از پدر با هر قدم
این خرامان راه رفتن را به زهرا بردهای
علیاکبرِ حسین
ثانیِ حیدرِ حسین
دل حرم می شود سحرگاهی
که شود صحنِ دیده تر، گاهی
قطره ی آب در مرور زمان
میکند در حَجَر اثر، گاهی
دل من سختتر زِ سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر، گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پسمانده را بخر، گاهی
یعنی آنقدر بیبها هستم
نیستم لایق نظر، گاهی
روی سجّاده دیده بر راهم
نیمهی شب شود خبر، گاهی
بندهای را که دست و پاگیر است
همرهت تا خدا ببَر، گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر از اینجا گذر کنی، گاهی
پسری که کریم زاده بوَد
می کند جلوهی پدر، گاهی
تاج اصحاب یا علیاکبر
یابن الارباب یا علیاکبر
تو مطهّر شدی ز هر چه بدی
تا بگویی ز نسل لم یلدی
صد و ده بار هو کِشم امشب
که تو با کعبهزاده همعددی
همه دلگرمیام محبّت توست
یابن لیلا علیک مُعتمدی
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمیرود احدی
ناز تو فاطمیتر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوهی ارشدِ دو دریایی
موجی از عشق و گاه جزر و مدی
تو ز پنجتن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عبّاس مصطفی را دید
تا که بابا تو را صدا میکرد
محشری در حرم به پا میکرد
با نگاهی به قدّ و بالایت
یاد پیغمبرِ خدا میکرد
تو که هستی که پیرِ مِیخانه
با مناجات تو صفا میکرد
ای دلآرای خوشصدای حسین
مأذنه بر تو اقتدا میکرد
آتشِ روی بام خانهی تو
کوچهها را پُر از گدا میکرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به درِ خانهات ادا میکرد
بس که با اقتدار میرفتی
پدرت پشت سر دعا میکرد
دور از چشمِ شوم مردم شهر
از رخ تو نقاب وا میکرد
گوشهای مینشست و با زینب
نظری سوی مجتبی میکرد
بعد میگفت این پسر غوغاست
چقَدَر شکل مادرم زهراست
تو ز اجدادِ خود چه کم داری؟
نَسَبی پاک و محترم داری
گشته ششگوشه این حرم یعنی
تو برای خودت حرم داری
تو ز پایینِ پا ولایت بر
کرسیِ نون و والقلم داری
ما به نام تو سینهزن شدهایم
حقّ شاهی تو بر عجم داری
تو که بابالحوائجی بیشک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقبتر از عبّاس
بر سر دوش خود عَلم داری
شانههایت ز بس مودّب بود
دوّمین تکیهگاه زینب بود
جان دهی یا جان ستانی از پدر با هر قدم
این خرامان راه رفتن را به زهرا بردهای
علیاکبرِ حسین
ثانیِ حیدرِ حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.