- 19
- 1000
- 1000
- 1000
مهر دارد عتاب هم دارد
مدیحه سرایی ولادت امام سجاد (ع) با صدای حنیف طاهری، 1401
مهر دارد عتاب هم دارد
رحمت بیحساب هم دارد
عشق تصویر جمع اضداد است
سُبحه دارد شراب هم دارد
عشق تنها گلاب و گلشن نیست
این گلستان سراب هم دارد
غیر از این خانه هر کجا بروی
رو زدن اضطراب هم دارد
این در اما سوای هر جاییست
سائلش جای خواب هم دارد
به هوای علی اگر باشد
مستی ما ثواب هم دارد
به من از جام لطف او بدهید
تشنه رویای آب هم دارد
آمد از راه آنکه همراهش
خواهش مستجاب هم دارد
قبل خواهش همیشه لطف زیاد
قبل پرسش جواب هم دارد
همه را میخرد خودش هر چند
قدرت انتخاب هم دارد
آمد از راه با صحیفه عشق
این پیمبر کتاب هم دارد
سر ما زیر دَین آمده است
علی ابن الحسین آمده است
سجدهاش اعتبار سجاده
خاک پایش وقار سجاده
او قدم رنجه کرد و پایان یافت
عاقبت انتظار سجاده
زیر پای امام افتاده
ای خوشا روزگار سجاده
مُهر تربت گرفته در آغوش
سینهی بیقرار سجاده
اهل بالا به گِردشاند هنوز
صبح و شب در مدار سجاده
پای درس مکارمش جبریل
مینشیند کنار سجاده
با ابوحمزه هر سحر از کف
میرود اختیار سجاده
شاهد سجدههای طولانیست
چشمهای خمار سجاده
پای هر نالهاش روان شده است
اشک نقش و نگار سجاده
التیامی به درد ما ای کاش
برسد از غبار سجاده
بنویسیم حضرت سجاد
یا خداوندگار سجاده
صاحب منبر دعا سجاد
و السلامٌ علیک یا سجاد
لب و دندانمان ثنا خوان است
جان ما هدیهای به جانان است
بیتعارف به دوست دل بستیم
عاشقیم از شما چه پنهان است
عَجَزَ الواصفونَ انْصِفَتِک
راه ما تا شما فراوان است
ما عرفناکَ قد مَعرفتک
سائل تو کجا پی نان است
دور از خاک پای تو به لبم
آنچه هر لحظه میرسد
جان است چه نیازی به
این و آن شأنت برتر از
این و افضل از آن است
روز کوتاه دوریام از تو
شبِ طولانی زمستان است
قطرهای از فضائلت دریاست
نَمی از گریهی تو باران است
برکت خندهی تو بود اگر
همه شهر ما مسلمان است
هر چه باشد تو از همین خاکی
مادرت از دیار سلمان است
صحبت انتخاب اگر باشد
انتخاب حسین ایران است
مادرت افتخار این وطن است
شهربانوی سرزمین من است
آسمان تو بیکران باشد
خاک پای تو آسمان باشد
سرتر از هر سریست در عالم
آن سری که بر آستان باشد
تا نگاه تو سرپناه من است
چه نیازی به دیگران باشد
ای امام غروب عاشورا
زخم چشم تو روضهخوان باشد
در مقام بلند قامتیات
قامت صبر هم کمان باشد
پای سی سال اشکِ خونینات
اشک هفت آسمان روان باشد
کاش افسانه باشد آن مَقتل
کاش این روضه داستان باشد
اگر در هجوم یک لشگر
تن تبدار ناتوان باشد
دست آتش به معجری برسد
یا به دامان کودکان باشد
در پی خاتم سلیمانی
خیره چشمیِ ساربان باشد
آه از آن دم که بر لب قرآن
بوسهی چوب خیزران باشد
قل و زنجیر دست و پای حرم
گریه میکرد در عزای حرم
از میان سینهای سوزان و قلبی آتشین
آه سرد آید برون و ناله میگوید چنین
بارالها کس نبیند آنچه را من دیدم
از جفای شامیان بال ختم المرسلین
دست و پایم بسته بود و عمهام را میزدند
تیرباران بلا دخت امیرالمومنین
تا سر بُبْریده قرآن خواند بر لبهای او
چوب میزد دشمن و میگفت
زینب آفرین حسین
مهر دارد عتاب هم دارد
رحمت بیحساب هم دارد
عشق تصویر جمع اضداد است
سُبحه دارد شراب هم دارد
عشق تنها گلاب و گلشن نیست
این گلستان سراب هم دارد
غیر از این خانه هر کجا بروی
رو زدن اضطراب هم دارد
این در اما سوای هر جاییست
سائلش جای خواب هم دارد
به هوای علی اگر باشد
مستی ما ثواب هم دارد
به من از جام لطف او بدهید
تشنه رویای آب هم دارد
آمد از راه آنکه همراهش
خواهش مستجاب هم دارد
قبل خواهش همیشه لطف زیاد
قبل پرسش جواب هم دارد
همه را میخرد خودش هر چند
قدرت انتخاب هم دارد
آمد از راه با صحیفه عشق
این پیمبر کتاب هم دارد
سر ما زیر دَین آمده است
علی ابن الحسین آمده است
سجدهاش اعتبار سجاده
خاک پایش وقار سجاده
او قدم رنجه کرد و پایان یافت
عاقبت انتظار سجاده
زیر پای امام افتاده
ای خوشا روزگار سجاده
مُهر تربت گرفته در آغوش
سینهی بیقرار سجاده
اهل بالا به گِردشاند هنوز
صبح و شب در مدار سجاده
پای درس مکارمش جبریل
مینشیند کنار سجاده
با ابوحمزه هر سحر از کف
میرود اختیار سجاده
شاهد سجدههای طولانیست
چشمهای خمار سجاده
پای هر نالهاش روان شده است
اشک نقش و نگار سجاده
التیامی به درد ما ای کاش
برسد از غبار سجاده
بنویسیم حضرت سجاد
یا خداوندگار سجاده
صاحب منبر دعا سجاد
و السلامٌ علیک یا سجاد
لب و دندانمان ثنا خوان است
جان ما هدیهای به جانان است
بیتعارف به دوست دل بستیم
عاشقیم از شما چه پنهان است
عَجَزَ الواصفونَ انْصِفَتِک
راه ما تا شما فراوان است
ما عرفناکَ قد مَعرفتک
سائل تو کجا پی نان است
دور از خاک پای تو به لبم
آنچه هر لحظه میرسد
جان است چه نیازی به
این و آن شأنت برتر از
این و افضل از آن است
روز کوتاه دوریام از تو
شبِ طولانی زمستان است
قطرهای از فضائلت دریاست
نَمی از گریهی تو باران است
برکت خندهی تو بود اگر
همه شهر ما مسلمان است
هر چه باشد تو از همین خاکی
مادرت از دیار سلمان است
صحبت انتخاب اگر باشد
انتخاب حسین ایران است
مادرت افتخار این وطن است
شهربانوی سرزمین من است
آسمان تو بیکران باشد
خاک پای تو آسمان باشد
سرتر از هر سریست در عالم
آن سری که بر آستان باشد
تا نگاه تو سرپناه من است
چه نیازی به دیگران باشد
ای امام غروب عاشورا
زخم چشم تو روضهخوان باشد
در مقام بلند قامتیات
قامت صبر هم کمان باشد
پای سی سال اشکِ خونینات
اشک هفت آسمان روان باشد
کاش افسانه باشد آن مَقتل
کاش این روضه داستان باشد
اگر در هجوم یک لشگر
تن تبدار ناتوان باشد
دست آتش به معجری برسد
یا به دامان کودکان باشد
در پی خاتم سلیمانی
خیره چشمیِ ساربان باشد
آه از آن دم که بر لب قرآن
بوسهی چوب خیزران باشد
قل و زنجیر دست و پای حرم
گریه میکرد در عزای حرم
از میان سینهای سوزان و قلبی آتشین
آه سرد آید برون و ناله میگوید چنین
بارالها کس نبیند آنچه را من دیدم
از جفای شامیان بال ختم المرسلین
دست و پایم بسته بود و عمهام را میزدند
تیرباران بلا دخت امیرالمومنین
تا سر بُبْریده قرآن خواند بر لبهای او
چوب میزد دشمن و میگفت
زینب آفرین حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.