- 41
- 1000
- 1000
- 1000
وفات حضرت ام البنین (س) 1403 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی وفات حضرت ام البنین (س) با صدای میثم مطیعی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی، که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت، که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یکجا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بینور میشد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بینور میشد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست میگیرد رسیدی، باغبانِ غیرتٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی شاعر : قاسم صرافان
-
روضه - گفتم ام البنین، دلم پا شد گره هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و خشکسالم شبیه دریا شد سوره ی حمد نذر او کردیم گم شده داشتیم و پیدا شد با ادب بود و روی دامانش تا گل نازدانه ای جا شد به مدینه نگفت مادر شد گفت، مولای شهر بابا شد با کنیزیّ خانواده ی عشق در دو عالم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد همه ی بچه هاش عیسایند گرچه عباس او مسیحا شد آن قَدَر خرج گریه شد افتاد آن قَدَر خرج گریه شد تا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لبهاش واحسینا شد گفت - گفتند روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بیت تقسیم آبروی حرم مشک بی آب - سهم سقّا شد کاش دست عمود نخلستان سدّ راهش نمی شد امّا شد گفت - گفتند بعد آنی که علیِ اکبر ارباًاربا شد قد سقّا شبیه قاسم شد قدّ قاسم شبیه سقّا شد گفت - گفتند بر سر نیزه سر عبّاس من تماشا شد بسته بودند اگر نمی افتاد بسته بودند اگر به نی جا شد خوب شد همره حسین نرفت در مسیری که سر به نی ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا که جشن برپا شد شاعر : علی اکبر لطیفیان
-
روضه - تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟ چون شمع شعله وربه نظر گریه می کند ازمردم مدینه شنیدم که روزها می آید و ز داغ پسر گریه می کند بالای چار صورت قبری که ساخته با دیده های سرخ جگر گریه می کند با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود دائم زند به سینه و سر گریه می کند از سوز روضه خواندن این مادر شهید هر عابری میان گذر گریه می کند گاهی دلش برای علی تنگ می شود گاهی برای روضه ی در گریه می کند بغض نگاه باد صبا گفت با دلم دیگر غروب شد، چقدر گریه می کند شاعر : وحید قاسمی
تاکنون نظری ثبت نشده است.