- 32
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم 92 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم با صدای محمود کریمی، 1392
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - ما بهر ولای تو خریدیم بلا را یک لحظه کشیدیم به آتش یم لارا دادیم حیات ابدی بر شرف و خون کشتیم از اول به هوای تو هوا را روزی که نبودیم و نبودند خلایق خوردیم ز لعل لب تو آب بقا را والله قسم چشم به عالم نگشوده در آینة روی تو دیدیم خدا را از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را رفع عطش ماست زجام عطش تو بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را آن روز که دانشگه ما عالم زر بود عباس تو آموخت به ما درس وفا را یک موی تو را بر همه عالم نفروشیم بخشند به ما گر همة ارض و سما را حق است که با گفتن اشعار تو "میثم" بخشیم به تو اجر و ثواب شهدا را
-
روضه - باز کابوس سراغ پسری آمده است باز میلرزد و انگار که شر نزدیک است مادرت را ببر از ره گذر نامردی راه بند امده از کینه خطر نزدیک است تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد هاتفی گفت قیامت به نظر نزدیک است کوچه هر قدر که باریک شود وقت زدن بیشتر ضربه دیوار به سر نزدیک است دو قدم رفته نرفته نفسش بند امد پسرش گفت بیا خانه دگر نزدیک است داغ مادر به جگر میرسد اما انگار اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
-
زمینه - دیگه حرفام اشاره است نفسم پر شراره است دیگه از داغ مادر جیگرم پاره پاره است دارم میرم با یاد غم یار و ماجرای کوچه ، ماجرای کوچه خزون شدم با خزون بهار و ماجرای کوچه ، ماجرای کوچه آتیش زده باز تموم دلا رو ماجرای کوچه ، ماجرای کوچه برادرم عزا گرفته ، کار دلم بالا گرفته یکی با سیلی عُمر من رو میون کوچه ها گرفته دیگه حرفام اشاره است نفسم پر شراره است دیگه از داغ مادر جیگرم پاره پاره است شهر مدینه با همه وجودش منو می سوزونه ، منو می سوزونه چادری که خاکیه تار و پودش منو می سوزونه ، منو می سوزونه یاد گلم با صورت کبودش منو می سوزونه ، منو می سوزونه یادمه اشک آسمونو یاس کبود نیمه جونو یادمه روی خاک کوچه گوشواره های غرق خونو دیگه چشماش نمی دید دیگه دستاش می لرزید توی چشمام تا خونه جای اشک خون می جوشید دیگه حرفام اشاره است نفسم پر شراره است دیگه از داغ مادر جیگرم پاره پاره است دلم با عشقت میگیره بها ای غریب مدینه ، غریب مدینه معلم عشق خون خدا ای غریب مدینه ، غریب مدینه شهید عاشورای کوچه ها ای غریب مدینه ، غریب مدینه شیعه همیشه زیر دینه روی لبش شهادتینه شیعه دلش همیشه بین کوچه و گودال حسینه دل عاشق اسیره برا عشقش می میره دل من تا میخونه یاحسین پر می گیره دیگه حرفام اشاره است نفسم پر شراره است دیگه از داغ مادر جیگرم پاره پاره است
-
تک - ای دل دلشکستگان عاشق و مبتلای تو روح گرفته آبرو از نفس صفای تو نغمه عشق عاشقان زمزمه ولای تو بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو ای حرم غریب تو کعبه قلب ما حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی ، حسن ای که علی مرتضی بوسه گرفته از لبت شانه ختم انبیا گشته خجسته مکبت بردن نان بی کسان آمده کار هر شبت لولو گوش قدسیان زمزمه های یا ربت لب بگشا بخوان بخوان بار دگر دعا ،حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی ، حسن روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم بقیع بی چراغ تو چراغ روشن دلم نقل حدیث عشق تو نقل مدام محفلم کرامتی مه بنده ام عنایتی که سائلم مرا مران مرا مران از در خویش یا ، حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی ، حسن مرغ پریده دلم خدا خدا خدا کند گرد مدینه گردد تو را تو را صدا کند بلکه خدا به مقدمت مرا مرا فدا کند تیغ فلک هزار بار اگر سرم جدا کند نمی شوم نمی شوم از تو دمی جدا حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی ، حسن
-
واحد - مرغ پریده دلم خدا خدا خدا کند گرد مدینه گردد و تو را تو را صدا کند بلکه خدا برای تو مرا مرا فدا کند تیغ فلک هزار بار اگر سرم جدا کند نمی شوم نمی شوم از تو دمی جدا حسن کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن ای به سرشک فاطمه شسته شده مزار تو مهدی صاحب الزمان زائر بی قرار تو بهشت قرب اولیا هماره در جوار تو از تو کسی غریب تر نبوده در دیار تو ستم کشیده روز و شب ز غیر و اشنا حسن کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن ای که به شانه رضا کوه بلا کشیده ای بیشتر از ستارگان زخم زبان شنیده ای زخم زخم دل همین لحظه به لحظه دیده ای با همه اشنا ولی از همه دل بریده ای هر کسی از شرار ای سوخت دل تو را حسن کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن ای دل دل شکستگان عاشق و مبتلای تو روح گرفته ابرو از نفس صفای تو نغمه عشق عاشقان زمزمه ولای تو بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو ای حرم غریب تو کعبه قلب ما حسن کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم بقیع بی چراغ تو چراغ روشن دلم نقل حدیث عشق تو نقل مدام محفلم کرامتی که بنده ام عنایتی که سائلم مرا مران مرا مران از در خویش یا حسن کریم ال فاطمه امام مجتبی حسن
-
شور - دلتنگی هام، مونس زخمای دل دیروزِ از بچگی، جیگرم از خاطره ای میسوزه خون دل از کنج لبم میریزه با اشک چشام دیگه میخوام پر بکشم با تموم خاطره هام یادمه پاییز و یه گل پرپر یادمه آتیش و بال کبوتر یادمه زخم های صورت مادر، یادمه عمریه که، چشای من مهمون یک کابوسِ زخم دلم، به خدا که زخمِ غم ناموسِ با اینکه با زهر جفا پاره پاره شد جیگرم زیر لحد خاطره ی گوشواره ها رو میبَرم یادمه نامرد و کوچه ی غم ها یادمه اشکای مادر تنها یادمه خاکی شد چادر زهرا، یادمه زینب بیا، تا که بگم روضه های فردا رو تا که بگم، روضه ی سر نیزه ها، سر ها رو لا یَومکَ یَومکَ حسین امون از آشوب و بلا سر من و زانوی تو سر تو و سر نیزه ها تشنه لب میمونی رو خاک صحرا تشنه لب میمونی بدون سقا تشنه لب میمونی زخمی و تنها، تشنه لب میمونی فاطمه مهمونه کنار پیکر فاطمه گریونه این تنه بی سر فاطمه میخونه غریب مادر از صدر زین ذوالجناح افتاده شاه بی سپاه فاطمه مهمونش شده یه گوشه از این قتلگاه فاطمه مهمونه کنار پیکر فاطمه گریونه این تنه بی سر فاطمه میخونه غریب مادر، فاطمه خوشا به حالِ هر کی که شده به این عشق مبتلا مرده و زنده میکنه عطر نسیم کربلا تا ابد مهر رو پرم و عشقه تیغه و پرهای علم و عشقه تو دلم رؤیای حرم و عشقه وای من آتیش و زینب مضطر وای من آتیش و چادر و معجر وای من آتیش و دامن دختر رأس حسین به نیزه ها آتیش زدن به خیمه ها
-
شور - ما بهر ولای تو خریدیم بلا را یک لحظه کشیدیم به آتش یم لارا دادیم حیات ابدی بر شرف و خون کشتیم از اول به هوای تو هوا را روزی که نبودیم و نبودند خلایق خوردیم ز لعل لب تو آب بقا را والله قسم چشم به عالم نگشوده در آینة روی تو دیدیم خدا را از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را رفع عطش ماست زجام عطش تو بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را آن روز که دانشگه ما عالم زر بود عباس تو آموخت به ما درس وفا را یک موی تو را بر همه عالم نفروشیم بخشند به ما گر همة ارض و سما را حق است که با گفتن اشعار تو "میثم" بخشیم به تو اجر و ثواب شهدا را
-
مدح و مناجات - از تمام بیشترها بیشتر بخشیده است به ابوذرها هم این بخشنده زر بخشیده است تازه از سهم نداریهای خود هم بارها در مدینه نخل را قبل از ثمر بخشیده است تا گدایی صورت او را نبیند این کریم کیسهها را بیشتر از پشت در بخشیده است دشمنش بودند آنها که نمکگیرش شدند بس که درهم را حسن از پشت سر بخشیده است کاش تا قبل از سحر جاری شود حکم علی چون که قاتل را حسن قبل از سحر بخشیده است قاتل خود را هم این آقا به قانون خودش قبل از آن که زهر آید تا جگر بخشیده است در میان اهل بخشش خواندهاید او را کریم چون به نام خود نه، با نام پدر بخشیده است چون برای ظهر عاشورا به جای خویشتن به حسین بن علی هم او پسر بخشیده است
تاکنون نظری ثبت نشده است.