- 25
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه دوم 92 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه دوم با صدای محمود کریمی، 1392
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
غزل امام زمان (عج) - منی که روز و شب از اشک چاره می نوشم دلم گرفت، از این روزهای خاموشم فراغتی که فراق تو را زپی دارد هزار مرتبه سنگینتر است بر دوشم بهار می رسد از راه آن زمانی که رسد ز کعبه اناالمهدی تو بر گوشم سیاهی دلم از تو اگرچه دورم کرد میان روضه ولی با تو زود می جوشم بدون روضه ببین دست های سینه زنم گرفته زانوی غم را میان آغوشم هزار شکر که تا چند سال عیدم را برای مادرت از ابتدا سیه پوشم بقیع، گریه کن روضه های مادر توست کنار تربت زهرا مکن فراموشم
-
روضه - در کنده شد از جا و سرِ شعله زدن داشت از هیزم و از آتش و از درد سخن داشت شد سرخ از همه از فرط خجالت میخی که نشانی ز غم مادر من داشت یک دفعه گذشتند از آن در همه قوم آن لحظه گذشتند که جانی به بدن داشت وقتی که جماعت به سرش ریخت زمین خورد وقتی که زمین خورد نگاهی به حسن داشت ای وای که قنفذ همه جا دست بزن داشت این دست شکستن عرق شهر در آورد این طور کشاندن به خدا داد زدن داشت بد جور شکستند غرور پسرش را یک عمر فقط ناله نامرد نزن داشت مانند حسینش شده محسن جگرش سوخت شاید بدن محسن او نیز کفن داشت
-
زمینه - مادرم فاطمست این حرف خود زهراست تا خون تو رگای ماست کی گفته علی تنهاست کوچه خیلی حرفا داره که به یادمون بیاره یاد این که شیعه باید اقاش و تنها نزاره یک زن و این همه دشمن بی حیا رو پر چادرش پر شد از رد پا لشکر تبر به دستا افتادن به جون ریشه هر چقدر میزنن انگار عقدشون خالی نمیشه ضربه ها پشت هم بی هوا بی امون فاطمه خسته و نیمه جون مادرم فاطمست داده این و به یادم تا زنده ام آمادم آماده جهادم ضربه ها امون نمیدن تا یکم نفس بگیره تا بلند نشه علی رو از مدینه پس بگیره چشمای آسمون غرق بارون شده معجرش چادرش غرق در خون شده مادرم فاطمست پای دین و ولایت مردن یعنی سعادت عشقم شده شهادت www.Mohjat.net
-
واحد - سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد تا که با نعره ی یک سنگدل آیینه شکست شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد پای آتش به در خانه ی گلها وا شد غنچه ای سوخت به پهلوی گلی خار افتاد کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم دست مادر وسط معرکه از کار افتاد تا که یکبار نیافتد پدری روی زمین مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد شهر با ناله ی یا فضه خذینی میگفت نفس شیرخدا از نفس انگار افتاد خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی کار پهلوی خداوند به مسمار افتاد عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد شعر از عطیه سادات حجتی
-
تک - اشک میریزم برات ای فدای اشکهایت ، اشک می ریزم برات ، چشمهایت خیس اشک بغض داری در صدایت اشک می ریزم برات ای امیر مومنان ، زیر لب با خود چه می گویی؟ ، خدای آسمان ، فاطمه مانده است و تو جان زهرایت فدایت ، اشک می ریزم برات غم برای فاطمه است ، غم مخور ، درد تو فوق دردهای فاطمه است جان زهرایت بخند ، تا نبینم خنده هایت ، اشک می ریزم برات از چه مانند جنین ، در بغل زانو گرفتی ، چشم داری بر زمین مثل اطفال یتیم ، گریه دارد گریه هایت ، اشک می ریزم برات نیمه شب در گوش چاه ، می روی و می کشی از سینه ی خود آه آه نیمه شب در حجره ام وقت خواب بچه هایت اشک می ریزم برات غصه هایت بی عدد ، عالم از نام دل انگیز تو می گیرد مدد کاری از دستان من ، بر نمی آید برایت ، اشک می ریزم برات دیشب از جام بلا ، آب نوشیدم ز دست تشنه ی کرب و بلا گفتم ای مادر فدایت ، من به یاد کربلایت اشک می ریزم برات
-
شور - ای کشته دور از وطن دور از وطن وای ای تشنه ی صد پاره تن ای بی کفن وای شاه است و حسین پادشاهست و حسین دین است و حسین دین پناهست و حسین سر داد و نداد دست در دست یزید حقا که بنای لا اله است و حسین شاد کن جان من که غمگین است رحم کن بر دلم که مسکین است روز اول که دیدمت گفتم آن که روزم سیه کند این است روی و بنما تا نظاره کنم که ارزوی من از جهان این است نکشد کز کمان دل با زور عشق شاه همه سلاطین است حسین وای دل بی چاره را به وصل یک دم شادمان کن که بی تو غمگین است بی رخت دین من همه کفر است با رخت کفر من همه دین است حسین وای گه گهی یاد کن به دشنامم سخن تلخ از تو شیرین است بنوازی پس بیازاری آخر ای دوست این چه آیین است
-
مناجات - نکشم پس کمان دل با عقل عشق شاه همه سلاطین است گهگهی یاد کن به دشنامم سخن تلخ از تو شیرین است بی رخت دین من همه کفر است با رخت کفر من همه دین است بس نوازی و بس بیازاری آخر ای دوست این چه آیین است روز اول که دیدمت گفتم آنکه روزم سیه کند این است رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد هر که بامش بیش برفش نه کبوتر بیشتر
تاکنون نظری ثبت نشده است.