منو
شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه اول 1403 - محمود کریمی

شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه اول 1403 - محمود کریمی

  • 6 تعداد قطعات
  • 6 دقیقه مدت قطعه
  • 31 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه اول با صدای محمود کریمی، 1403

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 6:55
    مدح - آغوش باز در وسط بی‌پناهی‌ام ای آرزوی دور، خیالات واهی‌ام من سائل همیشگی این نواحی‌ام قبل از ازل به مقصد چشم تو، راهی‌ام درد آمدیم پیش تو؛ درمانمان کنی مشتی گلیم؛ با دمت، انسانمان کنی تنها حلاوت پس هر تلخ‌کامی‌ام ای شعله‌ی غیور به هنگام خامی‌ام گرچه اهانت است به تو، هم‌کلامی‌ام با خود خیال کن، من عاشق ‌جزامی‌ام روی مرا مقابل مردم، مزن زمین امشب کنار سفره‌ی خالی من، نشین درد جنون و داغ مرا، عشق چاره‌کرد شوقت برای کشتن من، استخاره‌کرد تیغت، کفن به جسم نحیفم قواره‌کرد بند دل مرا به هوای تو پاره‌کرد تیغی بکش که شوق تو در رگ‌رگ من است اصلاً حیات، حاصل این‌گونه مردن است فکر تمام قومی و بخشش، بهانه‌ات مرز تمام خاک زمین، آستانه‌ات دست خدای عزّوجل روی شانه‌ات درویش خانواده! چه خاکی‌ست خانه‌ات عالم، دخیل‌بسته‌ی چشم ملیح توست چادرنماز حضرت زهرا، ضریح توست در خاطرات کفر، نشان یادگاری‌ات تازه است هم‌چنان اثر زخم کاری‌ات نقل است رعد‌و‌برق هوای بهاری‌ات خوف زمین به‌موقع طوفان‌سواری‌ات با غرّش تو، حدّنصاب اجل شکست تو خواستی و فتنه‌ی اهل جمل شکست دست مرا به وادی تو، می‌کشد جنون شور قیامت است در اعماق این سکون دریای صبر تو، رسد آخر به دشت خون از گوشه‌ی سکوت تو، زد کربلا برون فریاد شاه کرب‌وبلا از خروش توست اصلاً حسین در غم یم‌، باده‌نوش توست
  • 12:31
    روضه - راه را بستند روی فاطمه ناگهان رفتند سوی فاطمه فاطمه مانند کوه، آرام بود گام‌هایش، روح استحکام بود او که در مسجد، فدک را پس‌گرفت بین کوچه، روو از آن ناکس گرفت در حجابی از عفاف خویش بود اقتدارش نیز بیش‌از‌پیش بود قبل از آن‌که راه کوچه، سد شود خواست تا که از کناری، رد شود یاوه‌گوی بی‌صفت آمد جلو رفت زهرا هرجهت؛ آمد جلو طبل توو خالی، مداوم داد زد غول پوشالی فقط فریاد زد فاطمه از عزّت خود، کم نکرد داخل آدم، حسابش هم نکرد فاطمه نه این‌که پاسخگو نبود یک‌قدم درماندگی در او نبود پای حقّ خویش، محکم بود او باز در خطّ مقدم بود او در دلش، ترسی از آن ضحّاک نیست از یهودی‌های امّت، باک نیست هم‌چنان حمزه به میدان رفته‌است باز پیغمبر به نجران رفته‌است احتجاج شرک و ایمان است این جنگ مشرک با مسلمان است این در مرام فاطمه، تسلیم نیست بیم از آن طغیان‌گر دژخیم نیست بی‌سلاح و بی‌سپر؛ بی‌واهمه از پس او برمی‌آمد فاطمه صحبت از ارثیه‌ای‌بردن نبود حرف یک‌تکّه زمین، اصلاً نبود حرف زهرا، انتقام از ظالم است ورنه او بر کلّ عالم، حاکم است گرچه زهرا خسته و مجروح بود در دفاع از حقّ خود، نستوه بود ایستاد و گفت: این حقّ من است این قباله با یقین، حقّ من است مردک یاغی، زبانش تند شد ناگهان نبض دوعالم، کند شد نانجیب ‌پست، بی‌اعصاب شد ناگهانی دست او، پرتاب شد فاطمه، سیلی معنادار خورد یکی از او، یکی از دیوار خورد روضه‌ی سربسته را زهرا نگفت حرفى از «اِحْمَّرَتْ عَیْنَیْها» نگفت یک‌نفر دید و همان‌جا پیر شد مجتبی از زندگانی، سیر شد مشت خود را نیمه‌کاره جمع کرد تکّه‌تکّه گوشواره جمع کرد او عصای مادرش در راه شد بعد از آن، عمر حسن کوتاه شد قاتل او، ضربه‌ی سیلی شده آه! رووی مادرش، نیلی شده مادرش دیگر نمی‌بیند چرا فاطمه، گم‌کرده راه خانه را گفت: چشمت باز کن مادر؛ منم پیش چشمانم مزن پرپر؛ منم گفت زهرا با حسن در کوچه‌ها کاش همراهم نمی‌بردم تو را
  • 6:11
    زمینه - میگن آروم بگیر؛ همگی درد کشیدن میگم داغی که من دیدم، اونا ندیدن دیوار، سنگ؛ دل اون نابه‌کار، سنگ انگار که افتاده به‌روی گل‌زار، سنگ شد روی آیینه، سنگی با دست سنگین سنگی آثار جرم مدینه‌س دیوار خونین سنگی میگن که غصّه‌ها، حریف مرد نمی‌شه میگم آتیش دل، یه‌ذرّه سرد نمی‌شه یه‌ریز اشک؛ توو فراق عزیز، اشک هی با خودم می‌گفتم: پیش دشمن، نریز اشک یه‌لحظه یادم نمیره مردم فقط خیره‌خیره باهاش نبود مردی جز من مردم تا گریه‌م نگیره میگن داغ تو سوخت عالمو تا همیشه میگم روزی مثه روز «حسین» نمی‌شه گودال، خون؛ زره و زین و یال، خون روو صورتش رد نعل؛ میشه مثه هلال، خون میره سر شاه خونین روو نیزه با ماه خونین عالم می‌شه سالک این سیر الی‌الله خونین
  • 7:53
    شور - ما را اگر برند به‌سویی کشان‌کشان در حشر، سر برآر و بگو: پیش من خوشند تو از کی عاشقی؟ پرسش آیینه از من بود خودش از گریه‌ام فهمید، مدّت‌هاست ‌مدّت‌هاست مدّت‌هاست واله زلف پریشان توام مدّت‌هاست کشته‌ی آن لب عطشان توام مدّت‌هاست کشته از دیده‌ی گریان توام مدّت‌هاست دیوانه‌ی آن لب خندان توام مدّت‌هاست من بسته بر دام توام مدّت‌هاست دل‌بسته‌ی نام توام مدّت‌هاست در این غم جان‌کاه توام مدّت‌هاست در خیمه و خرگاه توام مدّت‌هاست در سایه‌ی مهتاب توام مدّت‌هاست من مست می ناب توام مست مستم؛ مست مستم؛ مست مست مست صهبای الستم؛ مست مست از خم توحید، مستی می‌کنم با حسین، یکتاپرستی می‌کنم بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند از نفیرم، مرد و زن نالیده‌اند هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش یاعلی جان! مقتدای من تویی انتها و ابتدای من، تویی همین است و همین است و همین است فقط حیدر، امیرالمؤمنین است
  • 4:08
    واحد - بیان، لطیف و زبان، دل‌فریب و قالب لب، خوش کرشمه، نازک‌ و عشوه، غریب و لطف و غضب، خوش حدیث زلف دراز تو کوته است از این‌رو که گفته‌ایم به هم، اوّل معاشقه، شب‌خوش بسی معاینه کردیم، ای حقیقت صحّت علیل کوی تو را وقت می‌شود به مطب، خوش شعف به قافیه جفت است با نجف که بگوید درآ به رقص و نگه‌دار شرط و وضع ادب، خوش گدای بزم تو نازد به خلد ز آن‌که مدام است جلیس، نازک و می، دیرسال و حال طرب، خوش بهای کشته، دوبار است گر به ماه حرام است هلاک دوست‌شدن زین بود به ماه رجب، خوش ببین ز برج اسد وضع کشتگان ضعیفت دلیل، دلکش و قاتل، شریف و حکم و سبب، خوش ز مضجع تو بلند است آستانه‌ی انگور چرا نباشد از این اعتبار، دور عنب، خوش شبی ز برج اسد بر گدای خویش نظر کن سگی‌ست ناخوش و دارد گمان خویش به رب، خوش به یاد لعل لبت کز شکر خراج گرفته‌ست به هیج‌جا نشود چون عراق، حال رُطب، خوش حدیث عشق تو با ناکسان چگونه شود جفت رسید وصل خوش آن را که داشت اصل و نسب، خوش
  • 4:55
    جفت - به نام آن‌که تو را داده‌است نام حسن درود أحسن الارباب من، سلام حسن سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو که نور داده به خورشید، مستدام حسن سلام بر درجات زبرجدت که از او عقیق دست سلیمان گرفته وام، حسن وجنات تو، احمد مختار سکنات تو، حیدر کرّار حرم تو، عرش خداوند است کرم تو، بسیار در بسیار سر من را قبول کن آقا سر راهت، سر مرا بردار ثانی حیدر، حسن؛ دلاور، حسن عجیب نیست اگر خال هاشمی‌ات را شبانه‌روز کند کعبه استلام، حسن فدای قامت بنده‌نواز تو که نماز به احترام قدت، می‌کند قیام، حسن قبول نیست؛ سجودی که پاش، مهر تو نیست رکوع بی ‌تو، رکوعی‌ست ناتمام، حسن نور رویت، جوهره‌ی توحید خاک راهت، تاج سر خورشید ای فدای لطافت تو حسن که به‌جز حُسن، کسی ز تو نشنید اسم تو تا که ریخت در گوشم قبله‌ام سوی مرقدت چرخید ثانی حیدر، حسن؛ دلاور، حسن به اتّفاق برادر، به حشر گر برسی به جذبه، خیره شود چشم خاصّ و عام، حسن پیمبران، متحیّر به خویش می‌گویند بود کدام حسین و بود کدام حسن؟ به خشت‌خشت ستون‌های عرش ربّ کریم نوشته با قلم حُسن، یا امام حسن بوسه بر خاک پات، خیرالعمل در مسیرت، سر هزاران یل با علی، مو نمی‌زنی آقا حیدری یا امیر جنگ جمل تو پیمبر؛ تو حیدری، حسن زیر پایت فتاد لات و هُبل ثانی حیدر، حسن؛ دلاور، حسن

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی