- 35
- 1000
- 1000
- 1000
شب ششم محرم 1403 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شب ششم محرم با صدای میثم مطیعی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - شبهای جمعه می گیرم هواتو اشک غریبی می ریزم برا تو بیچاره اون که حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دید کربلاتو ...
-
زمزمه - نگات میکنن میخندن بهت ببینید حسین چه قدر بیکسه نه حتی زره به اندازه شه نه حتی پاهاش به زین میرسه این بچه با این سن نمیشد عازم ای کاش برگرده از میدون الهی قاسم ای کاش اون جسم کوچیکش بمونه سالم ای کاش ای ماه مجتبی برو خدا به همرات یه پیرهن فقط تنت کردمو سپردم تو رو به دشت و نسیم چرا دورتو گرفتن همه با سنگ میزنن به بچه یتیم زخمای پهلوشه چه بیامون خدایا جسمش رو میبرم کشون کشون خدایا هم قد اکبر شد این نوجوون خدایا ای ماه مجتبی برو خدا به همرات شاعر : رضا یزدانی
-
روضه و مقتل حضرت قاسم ابن الحسن (ع)
-
نوحه سنتی - میرود قاسم به میدان، آه و واویلا آینه آرید و قرآن، آه و واویلا پشت سر این جوان، حماسه برپاکنید زره که اندازه نیست، کفن مهیّا کنید مزن باد صبا شانه به مویش پریشان کرده گیسویش عمویش عمو جانم، عمو جانم، حسین جان ای گواه آتش و درد، ای برادر جان یادگار غربت مادر، برادر جان مزار بی نورِ تو، شرر به دل ها زده بر سر خاکت به سر، مهدی زهرا زده غریبان را ندیدم واگذاری مبادا غزه را تنها گذاری حسن جانم، حسن جانم، حسن جان
-
نوحه سنتی - ای تو سلطان کریمان یا حسن مولا ای غریب آل طاها، زاده ی زهرا عادت تو بخشش است خودت مرا هم ببخش مرا به حق حسین در این محرم ببخش ببخش آقا اگر یادت نکردم چو پروانه کنون دورت میگردم «مدد یا سید و مولا، مجتبی» بر بقیعت عرش اعلا سجدهها کرده غربتت در جان ما طوفان به پا کرده ذکر تو شد یا حسن، دلیل احیای ما صلح و قیام تو شد چراغ فردای ما توکه مانده کرامت زیر دینت ندیدی تشنهلب ذبح حسینت «مدد یا سید و مولا، مجتبی» خامس اهل کسا، ای سرو بالیده! ای حسین از کودکی، دست تو بوسیده ای که مدینه شده، هوایی روی تو ای شده هفت آسمان، خاک در کوی تو تویی آل عبا را سبط اکبر تو جان عاشقانی یابن حیدر «مدد یا سید و مولا، مجتبی» شاعر : میلاد عرفان پور
-
زمینه - دم حسین مظلوم صدای یا اباالفضل صدای زندگیمه من از خودم میپرسم که راه و رسم ارباب کجای زندگیمه هر روز یه امتحان تازه هر روز یه فرصت دوباره هر روز بهش سلام میدم هر روز یه بیعت دوباره کل یوم عاشورا کل ارض کربلا کل یوم عاشورا کل ارض کربلا توو مکتب ولایت همیشه هیاتامون مثل کلاس درسه باید همه بدونن که ملت شهادت محاله که بترسه ما بچههای خاک ایران از نسل عزت و شکوهیم تا قلهی ظهور مهدی ما دس به دس یه رشته کوهیم کل یوم عاشورا کل ارض کربلا کل یوم عاشورا کل ارض کربلا شاعر : مهدی زنگنه
-
نوا - مولانا یا حسین ثارالله
-
واحد - چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست حیات طیبه تصویر نوجوانی توست چه قد کشیده درون تو شوق رزم ای ماه که هست قامت جوشن برای تو کوتاه به پای شوق تو پای رکاب هم نرسید کسی شبیه تو دست از جوانیاش نکشید لبت به تلخی دنیا حلاوت افزوده که شهد، شاهد شیرینزبانیات بوده چقدر از نفست دشت عطرآگین شد چقدر از سخنت کام شهد شیرین شد.. تمام حُسنِ حَسنزاد خویش را بردار برو به جمع شهیدان «اولئکَ اَلاَبرار» برای عقل مگر نقشی از جنون بکشی برو که معرکه را هم به خاک و خون بکشی رجز بخوان که شود زنده کوفه اموات که گوش هلهلهها کر شود از این آیات برو به بحر رجز بین دشت طوفان کن به موج عشق بزن، مرگ را هراسان کن برو به کوری چشمان مست هلهلهها بدوز چشم خودت را به تیر حرملهها بگو به تیغ که از فرق ماه ما پیداست! که فرق آل علی با بنیامیه کجاست! که ننگ نام کجا، عزت قیام کجا! حسینِ صبح کجا و یزیدِ شام کجا! بگو حسین ندارد دمی سر سازش به پا نکرده در این دشت خیمه خواهش برو که رفتن تو ماندگار خواهد شد پس از تو لشکر دشمن غبار خواهد شد گرفتهاند فقط نیزهها تو را در بر حسین میچکد از پیکر تو سرتاسر چقدر کام زمین تشنه شهادت توست تو میروی و دلم کشته حکایت توست شاعر : جعفر عباسی
-
واحد - گوش کن این بانگ هل من ناصر است بار بر بندد هر آن کس حاضر است نه، چه گفتم؟ بر زمین بگذار بار کولهباری حز سبکباری میار عزم رفتن کن اگر مرد رهی الصلا گر عاشق ثاراللهی بر سر نی زلف او دل میبرد تا خدا منزل به منزل میبرد «یقظه» در این ره نخستین منزل است بعد از آن «توبه» که تطهیر دل است بعد از آن «عشق» است و آنگه «انقطاع» تا ز نور «معرفت» یابی شعاع پنجمین منزل مقام معرفت مست خواهی شد ز جام معرفت چشم چون بستی ز هر چه غیر او چشم بگشا تا ببینی وحدهو وحدهو وحده، خوشا یکه شناس محو ربالناس شو، بگذر ز ناس یک قدم راه است از خود تا خدا یک قدم از خویشتن بیرون بیا ای خداجو باید از خود بگذری دیده حق شو که حق را بنگری دوره آخر زمان، روز و شبت ذکر «عرفنی» نیفتد از لبت هر نفس آهی برآور، کی خدا! لایقم کن تا که بشناسم تو را ور نه سرگردان دور باطلم از نبی هم بیخبر مانَد دلم گر که نشناسم رسولت را به جان از امام خود کجا یابم نشان؟ گر که نشناسم امام خویش را چیزی از دینم نمیماند بهجا ای خوشا با معرفتهای جهان خودشناسان، حقشناسان، همرهان همرهان موکب نعمالأمیر با ولی در پیچ و خمهای مسیر آه از جهل ولینشناسها سوختند از این عطش عباسها گر همه عالم شود بیمعرفت تو بمان، با معرفت! بر بیعتت معرفت خواهی تو قاسم را نگر سوی رزم این عزمِ عازم را نگر تا بگیرد اذن میدان از عمو بوسه میبارد به دست و پای او معرفت بین و مرام حقپرست بهر او مرگ از عسل شیرینتر است ای خوشا شهد شهود هر شهید آن که وجهالله را بیپرده دید پرده ظلمت درید و مستِ مست پردههای روشنی را هم گسست شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
-
روضه پایانی
-
زمزمه - حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم کنار تن بی سرت کاسه آب گذاشتم واویلا حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کرده با زینبت زیر نیزه واویلا صدا میزدم مادرت رو یا مظلوم به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
-
روضه
تاکنون نظری ثبت نشده است.