- 20
- 1000
- 1000
- 1000
شب هفدهم رمضان 1401 - محمود کریمی
مناجات خوانی شب هفدهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - جان را به یک اشاره، مسخّر کند؛ علی دل را به یک نظاره، منوّر کند؛ علی ایجاد گل ز شعلهی آزر کند؛ علی یکلحظه سیر عالم اکبر کند؛ علی بر کائنات، جود مکرّر کند؛ علی او را سزد به خلق، امیری و رهبری او آورد عدالت و قسط و برابری تیغش رسد به چرخ گه رزمآوری با ذوالفقار حیدری و دست داوری یکلحظه فتح قلعهی خیبر کند؛ علی افلاک را مهار کند با نظارهای بیمهر او، به چرخ نتابد ستارهای نبود به دهر، منقبتش را شمارهای ابلیس را به بند کشد با اشارهای یکلحظه گر اشاره به قنبر کند؛ علی پیغمبری نبوده بدون ارادتش کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش پروردگار، فخر کند بر عبادتش چون بندگی به خالق داور کند؛ علی او ناخداست؛ کشتی لیل و نهار را فرمان دهد هماره خزان و بهار را تقسیم کرده روز ازل، خلد و نار را نبود عجب که خلق خداوندگار را با یکنگاه خویش، ابوذر کند؛ علی گردون به پیش تیغ علی، افکند سپر از حملهاش قضا و قدر میکند حذر شمشیر فتح داور و شیر پیامبر روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر شب در خرابه با فقرا، سر کند؛ علی هرجا خدا، خداست؛ علی هم بود امیر خورشید را توان کشد از آسمان به زیر از بسکه بود دیو هوی در کفش اسیر حتّی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر با آنکه سنگ را دُر و گوهر کند؛ علی در آسمان، لوای امامت بهپا کند در خاک با خدا، دل شب التجا کند در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند در رزم، تیغ خویش به دشمن عطا کند در مهد، پاره پیکر اژدر کند؛ علی
-
روضه - منم سنگ صبور لانهی عشق که بودم خانهدار خانهی عشق منم در بزم مظلومانهی عشق سرود نغز جاویدانهی عشق اگرچه زن ولی مردآفرینم کنیز فاطمه، اُمّالبنینم پس از عصیانگریهای مدینه که تنها ماند مولای مدینه پس از پرواز زهرای مدینه که شد آتش سراپای مدینه مرا هفتآسمان، قدرم قضا داد فلک، دستم به دست «مرتضی» داد از آن روزی که رفتم محضر او خرامان تا رسیدم بر در او که گیرم جای یاس پرپر او به استقبالم آمد دختر او مرا مادر خطابم کرد؛ زینب مرا از شرم، آبم کرد؛ زینب از آنروزی که آن درگاه دیدم چهار اختر بدون ماه دیدم علی را سر دورن چاه دیدم هزاران صحنهی جانکاه دیدم به گرد شمعشان، پروانه گشتم نه بانو، بل کنیز خانه گشتم زمان بگذشت تا نخلم ثمر داد مرا هم چرخ گردون، بالوپر داد خدا پاداش عشقم، یک پسر داد پسر نه! در کفم، قرص قمر داد سراپا موجی از احساس گشتم که من هم صاحب «عبّاس» گشتم چه عبّاسی! که هستم، هست او بود چه عبّاسی! که دل پابست او بود برایم قبله، چشم مست او بود گره بگشای عالم، دست او بود ز طفلی، گشت ماه عالمینم غلام حلقه در گوش حسینم از آنروزی که مظلومانه رفتند کبوترهای من از لانه رفتند همه گلهایم از گلخانه رفتند به کف، جان و پی جانانه رفتند چنین گفتم به گوش نور عینم مبادا باز گردی بیحسینم همه رفتند و من جا مانده بودم غریب و زار و تنها مانده بودم میان موج غمها مانده بودم به ره، محو تماشا مانده بودم که شاید کاروان یاس آید حسین و از پیاش عبّاس آید ولی افسوس دیدم کاروان را که میآورد با خود، خستگان را سیهپوش مصیبت، کودکان را زنان خستهحال و نیمهجان را عیان شد هستیام از دست رفته ز دستم هرچه بود و هست، رفته
-
نوحه - باز برای مشک تو، عبّاس چشم من و خواهرت دریاست من دیگه کنیزتم مادر مادر تو، حضرت زهراست ممنونم، فدایی غریب کربلا شدی ممنونم که آخرش برا حسین، فدا شدی ای برای دستات ای برای چشمات ای برای اشکات، من بمیرم مادر ای سر بر نیزه، کشتهی سرنیزه ای برای زخمات، من بمیرم مادر روز روشنم، شب تاره حال و روز مادرت زاره هرکی با تو کربلا بوده مثل من برات عزاداره میدونم چی شد کنار علقمه، پرت شکست میدونم چی شد که روی نیزهها، سرت شکست سرو رعنای من، ماه شبهای من ای برای دردات، من بمیرم مادر روی خاک افتادی، تشنهلب جون دادی ای برای اشکات، من بمیرم مادر از غم تو، قدخمیدم من از همه عالم بریدم من دلخوشیم اینه فقط مادر پیش زهرا روسفیدم من زینب گفت: برادرم رسید و لب نزد به آب زینب گفت: که تا ابد شرمندشیم، من و رباب علقمه غوغا شد؛ مادرت، زهرا شد چشم تو دریا شد؛ من بمیرم مادر پیش پای زهرا، اسممو آوردی رو سفیدم کردی؛ من بمیرم مادر
-
دودمه - گر تو روی، تنها شوم تنهای این صحرا شوم گر تو نباشی در برم پاشیده گردد لشگرم خلق میداند که در بهداری قرب حسین دردها را بیشتر «عبّاس» درمان میکند با یکنفس تمام جهنّم شود، بهشت گویند اگر جهنّمیان یکصدا «حسین»
تاکنون نظری ثبت نشده است.