- 295
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت رقیه (س) 1401 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شهادت حضرت رقیه (س) با صدای میثم مطیعی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه
-
روضه - خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا... شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا... خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم مثلا دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم خیال کن که همان نازدخترم مثلا... بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا... کبود نیست کمی خاکی است صورت من نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند مراقب است عموی دلاورم مثلا شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند ولی رسید به دادم برادرم مثلا... به روی نیزه کنار تو دید یک سر را رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا... شاعر : مجید تال
-
زمینه - منم یه دختر سه ساله، که گرم آغوش باباشه اون که صدای خندههاش، تا ابد توو گوش باباشه پیشمه بابا انگار، عطر خوبش پیچیده راستی از آسمونا امشب، واسه من گوشوار خریده تا که از خواب تو بپرم، تازیانه زدن به سرم ولی تو باور نکن با جدایی نده عذابم، لااقل باز بیا به خوابم منو تنها تر نکن خوابمو رؤیامی، بابای زیبامی تنها نمی مونم، همیشهباهامی منم یه دختر سه ساله، که همیشه شیرینزبونه بابا منو برمیداره، روی شونه هاش می نشونه می بوسه پیشونیمو، می خره نازمو بابا می بوسم دستاشو بازم، لااقل توی خواب و رویا تاکه از خواب تو بپرم، تازیانه زدن به سرم ولی تو باور نکن با جدایی نده عذابم، لااقل باز بیا به خوابم منو تنهاتر نکن خوابمو رؤیامی، بابای زیبامی تنها نمی مونم، همیشهباهامی? منم میخوام مثه رقیه، همیشه با حسین بمونم کاشکی منم ستاره باشم، تا حسین بشه آسمونم من بهشتو میخواستم، تو دعامو خوب شنیدی ممنونم از تو ای خداجون، که حسینو آفریدی دخترا یادگار زهران، غنچههای بهار زهران روشنای چشم ما همه دلتنگ کربلان و، پابهپای امام میان و می رسن تا رویاها با ذکر یا زینب، با رمز یازهرا با حضرت حجت، میمونیم ایشالا شاعر : میلاد عرفان پور
-
شور - یکی سرو برد یکی اومد پیرهن برادرو برد یکی با حسرت اومد آروم آروم، انگشترو برد داره تماشا میکنه خواهر حسینش رو بی سر حسینش رو میخونه با حال مضطر حسینش رو برات بمیرم که سر پیرهنت دعواست چقد برای کشتنت دعواست میون نامردا برا تنت دعواست سیدنا المظلوم کفن نداره با چه رویی بگم که پیرُهن نداره اصلا حسین نه هرکس رو خاک افتاد زدن نداره نرید به سمت خیمه ها آقا هنوز زنده س مولا هنوز زنده س اون که واسش میمیریم ما هنوز زنده س یه جوری کشتن کسی پیکرو نمیشناسه زینب برادرو نمیشناسه کسی روی نیزه سرو نمیشناسه سیدنا المظلوم قیامتی بود هرکسی فکر بردن غنیمتی بود خدا گواهه بین اون قتلگاه چه غارتی بود از روی مرکب روی خاک افتاد زبونم لال جون داد زبونم لال آقای ما شد دشمن شاد زبونم لال یکی اومد از قتلگاه صداش میلرزه چی شده دست و پاش میلرزه بعد حسین دنیا دیگه نمیارزه سیدنا المظلوم شاعر : رضا یزدانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.