- 550
- 1000
- 1000
- 1000
شب شهادت امام جواد (ع) 1400 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شب شهادت امام جواد (ع) با صدای میثم مطیعی، 1400
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - نرفته است به باب الجواد و بی خبر است کلید مهر پدر در عنایت پسر است پسر خود پدر است، او که چشم و ابرویش فقط جوان شده ی چشم و ابروی پدر است زمانه در خم یک روز عمر او مانده همان که زندگی اش گفته اند مختصر است چقدر دل که اسیر کلام او شده است چقدر دل که نمک گیر سفره ی شکر است چقدر چشم که روشن به روی ماهش شد چقدر دیده که مشتاق رؤیت قمر است نهاد بر سر بالین همین که سر، فهمید چقدر نقشه در این خانه است و زیر سر است! مصیبتی ست که پیوند همسرش با او شبیه رابطه ی بین زهر با جگر است اگر چه هر چه امام است مظهر جود است ولی میان امامان جواد یک نفر است شاعر : علی فردوسی
-
روضه - پشت در با جگری سوخته تب می کردی دست و پا می زدی و آب طلب می کردی گوشه حجره، عطش فاتحه ات را می خواند اشک هایت به نظر روضه ی سقا می خواند زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند کف زدن های کنیزان جگرت را سوزاند دردِ این غربت جانسوز مرا خواهد کشت خون لبهای تو امروز مرا خواهد کشت کهنه داغی به دلِ داغ نشین می ریزند آب را پیش نگاهت به زمین می ریزند تشنگی، زخم ترک روی سبویت انداخت ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت از لبت، خاک کف حجره تیمم می کرد ناله ات را وسط هلهله ها گم می کرد بر سر بام عجب مرثیه جان فرسا بود سایه بان بدنت بالِ کبوترها بود اجرت کشتن تان گندم مرغوب نشد پیکرت در ته گودال لگدکوب نشد شاعر : وحید قاسمی
-
زمینه - ای دل مقیم، کوی وفا شو از زائران، ابن الرضا شو تویی تمام علم و فضل و جود ای مولا تویی امام عالم وجود ای مولا تو ماه آسمان عشقی ز کودکی زبان عشقی امام رهروان عشقی یا جواد «یا امام جواد، تویی باب المراد» دائم به ذکر، أم من یجیبی مثل پدر، آه، تو هم غریبی فدای سروری که اینچنین مظلوم است هوای خانه هم برای او مسموم است به کام تشنه ات هلاهل صدای هلهله ز قاتل چه کربلایی آه از این دل یا جواد یا امام جواد، تویی باب المراد» شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
-
واحد - داره دستاشو هی میکوبه زمین شنیده بازم روضهی مادرو بازم قصهی کوچه یادش اومد شنیده بازم ماجرای درو شنیده یه شب شعلهی بی کسی به آتیش کشونده در خونه رو شنیده که آتیش زدن چادرِ پر از وصلهی مادرِ خونه رو میخونه با گریه همش زیر لب چجوری فراموش کنم این غمو نمیبخشم اون کوچهی خاکیو نمیبخشم اون سیلیِ محکمو «امون ای دل از غم دنیا غم حیدر ماتم زهرا» گذشت و گذشت روزای اشک و آه رسید روزی که آسمون گریه کرد یه آقا روی خاک حجره همش داره دست و پا میزنه بین درد خدا! به جوونیش خودت رحم کن جَوونه مث مادرش فاطمه توو این لحظههای پر از تشنگی بیاد کاشکی بالاسرش فاطمه بمیرم که خونه ش شده مقتلش بمیرم که خونه ش پر از هلهله س بمیرم که خیلی صبوره آقا نه اهل شکایت نه اهل گله س «غریب آقا ای غریب آقا» داره روضهی غربت بچهشو میخونه علی بن موسی الرضا جوونای عالم فدای سرِ جوون علی بن موسی الرضا تنش رو گذاشتن زیر آفتاب به یاد تن کشتهی کربلا به غارت نرفته ولی پیرهنش مث پیرهن کشتهی کربلا اسیری نرفته زن و بچهای سه شعبه نخورده گلوی کسی نشد اربا اربا علی اکبری نیفتاده رو خاک عموی کسی «امون از کرب و بلا ای دل» شاعر : رضا یزدانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.