- 694
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت امام موسی کاظم (ع) 1401 - محمود کریمی و محمدحسین پویانفر
مرثیه خوانی شهادت امام موسی کاظم (ع) با صدای محمود کریمی و محمدحسین پویانفر، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - ?ای ز حریم تو حرم، گوشهای! وی ز عطای تو، جنان خوشهای موسی طور ازیّت سلام مشعل نور ازیّت سلام روح مناجاتی و خیرالعباد قبلهی حاجاتی و بابالمراد هفت فلک، گوشهای از درگهت هشت بهشت، آمده فرش رهت بحر ولایت، گهر فاطمه موسی جعفر، پسر فاطمه پلهی تختت، قلل عالمین جای گرفتی ز چه در کاظمین؟ ای همهشب دور سرت، گشته عرش پای نهادی ز چه در چشم فرش؟ برتر از آنی که ثنایت کنم جان چه بود که فدایت کنم؟ بین امامان بنیفاطمه حلم تو مشهورتر است از همه هـم به قضا هم به قدر، ناظمی کاظمی و کاظمی و کاظمی سلسله پیمان تو از ابتداست سیر عروج تو ز خود تا خداست رشتهی تسلیم تو، زنجیرها مشعل شبهای تو، تکبیرها محبس تو، سینهی سینای نور قعر سیهچال به از کوه طور زمزمههای تو، صدای خدا هر نفست بود برای خدا در دل تاریک سیـهچالها همسخن دوست شدی، سالها یوسف فاطمه! تو و قعر چاه؟ همدم شام و سحرت، اشک و آه؟ محبس در بستهی تو، چاه بود هرنفست، سیر الیالله بود خصم ستمکار، حقیر تو بود سلسله پیوسته اسیر تو بود نور ز نار تو، برافروخته زهر ز سوز جگرت سوخته بسته همه روزنههـای قفس تنگ شده در دل تنگت، نفس کس نشنیده شجر طور دل غرق شود در وسط آب و گل چاه، کسی دیده شود حبس ماه؟ ماه شنیدید که افتد به چاه؟ گرچه ز جاه تو خبر داشتند چار نفر، جسم تو برداشتند حیف که شد با همه خوندلت مشیّع جنازهات، قاتلت بر همگان داد ندا آن لعین که رهبر رافضیان است این حیف که خون جگرت، قوت شد تختهی در، بهر تو تابوت شد ماه رجب بر تو محرّم شده وقف غمت، گریهی میثم شده
-
?روضه - مثل یک خنجر گران به گلو داغش آورده است جان به گلو کنج زندان چه می کند خورشید بند بر پا و ریسمان به گلو اشک مظلومیاش، عیان بر رخ بغض تنهاییاش، نهان به گلو گوئیا ارث هر ابالحسن است خار در چشم و استخوان به گلو غل و زنجیر جامعه یعنی دستها بسته همزمان به گلو با که گویم که تازیانه زدند به جبین، لب و دهان به گلو بوسه می زد زمین به زخم پا گریه می کرد آسمان به گلو دم آخر به نینوا رو کرد داشت مانند نی، فغان به گلو میرود اسب، خونفشان به حرم میرسد شعر نوحهخوان به گلو باز میدید با سنان زدهاند شمر بر پهلو و سنان به گلو زیر باران، کعبنی زیباست بوسهی قامتی کمان به گلو شرح این غصه را تمامی نیست روضهها مانده همچنان به گلو
-
زمینه - ?عطر حرم دل، امشب کاظمینیه پر میکشم تا ضریح تو از این حسینیه یه گوشه چشم تو دلیل پرواز شد تا اسمتو بردم، گره باز شد؛ اعجاز شد نگا به چشم ترم کن بیا و امشب کرم کن امام رضاییترم کن میکشه دلم پر مثه کبوتر میزنه صدا «دخیل یا موسیبنجعفر» ای اونکه امام ابوابُالحوائجی برای تو سینه میزنم با دست مُلتَجی دلی که بیتاب امام کاظم شد با خیل عشاقش، ملازم شد؛ عازم شد حتماً خودش سفرهداره غلامی که خونهزاد تو و رضا و جواده سلوک الیالله طی مدارج به برکت نور تو «یا بابالحوائج» راهی میشه قلبم از آفاق کاظمین تا حرم ساقی حسین تا بینالحرمین هم شمع اصحابه هم شیر پیکاره کعبهی سیاره؛ علمداره؛ کراره قطره به قطره دلارو بردی به دریا ابالفضل یا سیّدی یا ابالفضل دخیل ضریحه ساقی لشکر میخونم ای حسین! ای غریب مادر!
-
زمینه - ?بی لب تو آب، سراب عظیم معنی سیراب، عذاب الیم گرمای دست تو همه رو آب میکنه رویای مست تو همه رو خواب میکنه ای داروی دردای ما، بوی پیراهنت یا حضرت مشکلگشا، دستم به دامنت سایهنشینه کرم توام کفتر جلد حرم توام آتیش چشم تو دلارو گرم میکنه هنگام خشم تو آسمون شرم میکنه خون دل این عاشقا افتاد به گردنت یا حضرت مشکلگشا، دستم به دامنت آرومه با تو، حریم خدا میوزه از تو، نسیم خدا بعد از تو خیمهها همگی غارت شدن رفتی و کربلا همه آوارت شدن اشکا روون میشه برا در خونتپیدنت یا حضرت مشکلگشا، دستم به دامنت
-
واحد - ?تو را بردند نامردان؛ از این زندان به آن زندان شدی با خوندل مهمان؛ از این زندان به آن زندان شنیدم در غل و زنجیر با توهین پیدرپی تو را انداخت زندانبان از این زندان به آن زندان مناجاتت دوچندان شد! پس از هر سجدهات رفتی صدای جذبهی قرآن؛ از این زندان به آن زندان به جای آه و نفرین، ذکر میگفتی و جاری شد دعای بارش باران؛ از این زندان به آن زندان عبایت را کشیدند و امان از هتکحرمتها شدی حیران و سرگردان؛ از این زندان به آن زندان سر افطار، خوردی تازیانههای محکم را به جای آب و قدری نان؛ از این زندان به آن زندان به دست سِندی بن شاهِک ملعون، زمین خوردی بمیرم! با تنی لرزان؛ از این زندان به آن زندان سکوت و کظمغیظت، زهر دشمن را دوچندان کرد چه مظلومانه دادی جان؛ از این زندان به آن زندان به یاد جدّ لبتشنه، گلویت سوخت و خواندی فداک ایهاالعطشان؛ از این زندان به آن زندان!
-
واحد - پویانفر - این تخته در تیزی مسمار ندارد این لنگه در آتش و دیوار ندارد از چهار غلامی که می آیند یکی هم با حلقه انگشتر تو کار ندارد یابن الحیدر موسی بن جعفر باران گل آمد به سرت موقع تشییع بازاری بغداد که آزار ندارد آنقدر سبک گشته تنت آخر عمری جز سلسله و پیرهنت بار ندارد انکار اگر شد غم و دردی که کشیدی این ساق شکسته دگر انکار ندارد مامور رسیده ست و برای تو غذایی جز مشت و لگد موقع افطار ندارد ملعون دهنش باز نشد جز به جسارت یک ذره حیا پیش تو انگار ندارد یک لحظه ملاقات نکردی پسرت را زندانی بغداد که دیدار ندارد تو می روی و سایه سلطان به سرش هست معصومه تو غصه بازار ندارد یابن الحیدر موسی بن جعفر
-
واحد - ?ای دو صد موسی به طورت ملتَجی آفتاب و مـه بـه نـورت ملتَجی نـالهی پنهان تـو، شمشیر تو حلقهی وصل خدا، زنجیر تو شمع خلوتگاه بزم کبریا کعبهی روح بلند انبیا گوهر رخشان شش دریای نور نخل سبز نوربخش هشت طور آسمان پنج خورشید کمال هفتمین وجه خدای ذوالجلال عرش اجلال و شرف را قائمه حاصل عمرت، رضا و فاطمه انس با معبود، روح نیّتت حبس دشمن شاهد حریّتت روح عرفان در مناجات شبت آسمان لبریز یا ربّ یا ربت ذکر، مشتاق و دعا دلدادهات اشک تنهایی، گل سجادهات نام حقّ، گل کرده از لبهای تو گریه، شمع محفل شبهای تو آیههای نور، مشتاق صدات جان شببیدارها بادا فدات
-
شور - رحیمی -جانم حسین جانانم حسین روح منو ریحانم حسین بی سر و سامان تو هستم بده سامانم حسین چقدر نام حسین بن علی شیرین است بر دل غمزده ام عشق حسین تسکین است روز اول که گذارم به مسیرش افتاد با خودم گفتم عشقم به دو عالم این است جانم حسین جانانم حسین روح منو ریحانم حسین بی سر و سامان تو هستم بده سامانم حسین به جز از گریه برای غم تو حاصل نیست غیر این روضه به امواج بلا ساحل نیست هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست جانم حسین جانانم حسین روح منو ریحانم حسین بی سر و سامان تو هستم بده سامانم حسین
-
شور - مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست حسین جانم حسین جانم میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست اگر که دوست به کاهی نمی خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست مهر بتان ورزیده ام زیبا فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری صدها سلیمان دیده ام سلطان فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری حسین جانم حسین جانم
-
شور - پویانفر -من دور از کربلا زندگیم میگیره نور از کربلا پای رفتن از من شور از کربلا من دور از کربلا سامونم کربلا یه سفر واجب شه اونم کربلا شب جمعه من مهمونم کربلا سامونم کربلا سفر اولم یادم اومد و کربلا بارون میزد و کربلا بارون میزد و کربلا بارون کربلا مادرت میشه مهمون کربلا شب جمعه روضه خون کربلا بارون کربلا آه شیش گوشه حرم گریه میکنم تو آغوش حرم نذر زینب مشکی میپوشه حرم سر پیراهنت پیرم کردن از زندگی سیرم کردن از زندگی سیرم کردن از زندگی حسین آه حسین حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.