منو
شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه اول 93 - میثم مطیعی

شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه اول 93 - میثم مطیعی

  • 7 تعداد قطعات
  • 12 دقیقه مدت قطعه
  • 340 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه اول با صدای میثم مطیعی، 1393

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 12:14
    روضه - به خود می‌پیچد مادر از درد در این کوچه ی ساکت و سرد چه کرده با او دست نامرد خدایا کسی در کوچه یار من نیست کسی تنهاتر از حسن نیست دگر شوقی در جان و تن نیست خدایا روی خاک مزن این همه پیش چشمم پرپر بیا ای تو دردت به جانم مادر از این کوچه بگذر... از این کوچه بگذر... چه شد که دستم از تو شده جدا فتاده ای تو روی زمین چرا برس به داد تنهاییم خدا (وای از روی نیلی فاطمه) نبودی بابا من شکستم نیامد کاری هم ز دستم ز روی تو شرمنده هستم علی جان نگویم من از آنچه دیدم نگویم از آن چه شنیدم از این غم بابا من خمیدم علی جان تا خانه به روی زمین هی نشست و برخاست چقدر از خدا مرگ خود را می‌خواست که خسته ز دنیاست... که خسته ز دنیاست پدر کجایی افتاده از انفس شده برایش کوچه چنان قفس خودت به داد مادر بیا برس (افتاد از پا دنیای مرتضی) شاعر : رضا یزدانی
  • 5:32
    نوا - مبادا باغبانی در بهاران خزانِ نخل بارآور ببیند مبادا در بهار زندگانی که نخلی، چیده برگ و بر ببیند مبادا عندلیبی لانه خویش ز برق فتنه در آذر ببیند چه حالی دارد آن مرغی که از جفت بجا در لانه مشتی پر ببیند وز آن جانسوزتر احوال مرغی است که جای لانه، خاکستر ببیند ندارد کودکی طاقت که نیلی ز سیلی صورت مادر ببیند گل سرخ ست مادر، کی تواند رخ خود را چو نیلوفر ببیند هزاران بار اجل بر مرد خوشتر که سیلی خوردن همسر ببیند چه حالی می کند پیدا خدایا! اگر این صحنه را، حیدر ببیند؟ مگو رو کرده پنهان تا مبادا رخش را، ساقی کوثر ببیند تواند آن که مولا بی نگاهی رخ محبوبه داور ببیند خسوف مه، کسوف آفتاب ست نخواهد خصم بداختر ببیند میان شعله، در از درد نالید که یا رب قاتلش کیفر ببیند ولی از روی مولا شرم دارد که مسمارش به خون اندر ببیند چه سان مولاازین پس خانه خویش تهی از دخت پیغمبر ببیند؟ نهان کن چادر و سجّاده اش را مبادا زینب مضطر ببیند برو دیوار و در را شستشو کن مگر این صحنه را کمتر ببیند شاعر : استاد محمد علی مجاهدی (پروانه)
  • 5:52
    زمینه - وحید نادری - سوره کوثری مادر بانوی حیدری مادر گل یاس کبود مولا بر روی بستری مادر ای نگار حیدر خانه دار حیدر ذوالفقار حیدر مادرم یا زهرا غم عشقت پیرم کرده از زندگی سیرم کرده به خدا اول جوونی داغت زمین گیرم کرده قرص ماه مولا بی گناه مولا تکیه گاه مولا برو زهرا می بینمت کرب و بلا می بینمت عاشق دیدار تو هستم کنار سقا می بینمت راه دور کوفه در عبور کوفه تا تنور کوفه
  • 7:10
    واحد - زهرا زهرا تکیه گه علیست، گرچه قدش خم است در دست خانه دار او، دستاس عالم است نزد زهرا، قلب علی از غم به دور در خانه ماند، اما نه از عالم به دور هر لحظه بود، از چشم نامحرم به دور خوشا به فاطمه که دل، به این جهان نداده است درون خانه ی علی، بهشت او چه ساده است (گل پیمبر) زهرا زهرا همسایه برده است. فیض از دعای او گشته زبانزد در جهان، حجب و حیای او درد حیدر، تنها فراق فاطمه است جانش لبریز، از اشتیاق فاطمه است شرح ناب، نهج البلاغه فاطمه است ولی چرا چهل شب است، گرفته رو ز مرتضی؟ شبیه شام غم شده، چه تیره روز مرتضی (غریب حیدر) آه از سیلی ای بی‌حیا مزن، بر روی مادرم دیدی چه آمد ای خدا، در کوچه بر سرم این سو یک دست، شد سدّ راه فاطمه آن سو دیوار، تنها پناه فاطمه تار و تیره، گشته نگاه فاطمه نگاه خیره ی حسن، به چادر و به مادر است کاش آن دو دست بی‌حیا، در بین کوچه می‌شکست (غریب حیدر) شاعر : رضا یزدانی
  • 9:12
    واحد - درسایه ی طوبی اگر عرش، ایستاده ست یاس و بِه و سیب بهشتی، بار داده ست با سجده ی زهرا عبادت،جان گرفته حق، با بتول از انبیا پیمان گرفته با «هَل اَتی» درهای «بارِ عام» باز است زهرا که باشد سفره ی ایتام باز است از نسلِ سلمانیم و یاد اهل بیتیم ما هم غلامِ خانه زاد اهل بیتیم از عهده ی مدحش دلِ ما بر نیامد! «زهرا شدن» از غیرِ زهرا بر نیامد… گرچه ز کارِ خانه، دستش پینه دارد او مادری بر یازده آئینه دارد با خون نموده نخلِ دین را آبیاری او مادرِ نسلِ شهیدان است… آری! نجمِ شفاعت بود عرشِ مهر و مَه را پس دومین رکنِ ولایت بود «زهرا» هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست آری… شهادت، سفره ی احسانِ زهراست بدمستی آئینه ها، خوشنامی ماست یک جلوه اش «بیداریِ اسلامی» ماست بر غیرِ زهرا از ازل گفتیم تا «نه» ترس از «خدا» داریم و ترس از «کدخدا» ، نه! در ظلمتی که بارِ اهلِ مکّه، کج بود منصوره ای آمد که حجّت بر حُجَج بود بطنِ تکاثر، گور دخترهاست انگار حق، در ظهورش کوثری می خواست انگار! محتاج، از انفاق او با تاج می رفت از دامنِ زن، مرد تا معراج می رفت گرچه فلَک، در محضر او قدِّ خَم داشت «حوریه» ، پایش از عبادت ها ورم داشت آنسان که حیدر در کفَش تیغِ دو دَم داشت، زهرا هم از «عفّت» ، سلاحی محترم داشت «چشم خدا» بی فاطمه، آئینه، کم داشت با این همه… ای کاش زهرا هم «حرم» داشت… ما لال بودیم… او تبِ فریادمان داد رسم حمایت از ولی را یادمان داد حالا که صدها سال زان دوران، گذشته ست عطر خدا در عصرِ ما آکنده گشته است این سرزمین، آوازه از «روح خدا» یافت ایران به هر شهری هزاران کربلا یافت بر سفره ی حُسن تو مهمانیم، مادر! سرزنده مانند شهیدانیم، مادر! با پینه های دست، یار اهل بیتیم ما کارگرهای دیار اهل بیتیم آهی که داریم از غمِ قتلش، حماسی ست زیرا سپاهِ اشکِ زهرا هم سیاسی ست فرزند زهرا گفت: در صدر است ایران! «شِعب ابی طالب»…نه! در بدر است ایران! وقتی پسندیدیم راه کربلا را از جنگ و از تحریم باکی نیست ما را حیدر، اگر یکّه سوارِ یکّه تاز است زهرا که باشد، از سِپر هم بی نیاز است! بغضِ گلو بر چادرِ زهرا، گِره شد زهرا به خاک افتاد و حیدر، بی زِره شد اندوه حیدر تا قیامت رفتنی نیست «گفتن ندارد!» داغ زهرا گفتنی نیست شاعر : احمد بابایی
  • 3:57
    شور - وحید نادری - اگه بدم و بین خوبا دیگه نذارم جا ولی باور قلبیم اینه مادرمه زهرا مادر ماه آسمونه مادر خیلی مهربونه مادر دردمو می دونه مادر از درش نمی رونه مادر سادات رو بال ابرا پا می ذاره مادر سادات هوای نوکراشو داره مادر سادات میاد تو محشرم سواره تا نداره السلام علیک سیدتی فاطمه زهرا اگه همه زندگیمون شوره و عشقه صدقه سر شیر زن شهر دمشقه زینب اشکا رو می خره زینب کربلا می بره زینب از میون دل و درد نوکراش باخبره عمه سادات شکسته بال و مو سپیده عمه سادات تموم روضه ها رو دیده عمه سادات خدا می دونه چی کشیده چی شنیده السلام علیک عقیله العرب یا زینب
  • 6:35
    دم پایانی - شهیدا نگاه کنین به حال ما، شما رو به حق خاک جبهه‌ها ایشالله، ما هم بریم مثل شما ... تا کربلا دلخوشمیون از این دنیا، پلاک و سربند و چفیه خسته شهر زرق و برق، زمزمه داریم با گریه: کجایید ای شهیدان خدایی... بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبکبالان عاشق... پرنده تر ز مرغان هوایی دل من مقیم کربلای تو، جوونیم به پای روضه‌های تو رسیده، نسیم جانفزای تو... تو این صحرا شهید روز عاشورا، لاله عطشان زهرا تشنه بریدن رگهاتو، تو روز روشن واویلا اگر کشتند چرا آبت ندادند ... چرا زان درّ نایابت ندادند اگر کشتند چرا خاکت نکردند ... کفن بر جسم صد چاکت نکردند نوشته روی لباس خاکی ما، که میریم به انتقام کوچه‌ها میگفتن دم شهادت شهدا....مادر زهرا دلای عاشق میدونن، رمز شهادت یا زهراست سربند سرخ یارای، حضرت حجت یا زهراست سحرخیز مدینه کی می‌آیی ... امیر بی‌قرینه کی می‌آیی عزیزم مادرت چشم انتظاره... شفای زخم سینه کی می‌آیی

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی