- 119
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه اول 93 - میثم مطیعی و سید علی حسینی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه اول با صدای میثم مطیعی و سید علی حسینی، 1393
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - امان از شعله وای مادر امان از دیوار وای از در گرفته آتش جان حیدر مدینه چها کردی با جان زهرا امان از خنده از تماشا از آن مسمارِ بی مدارا مدینه می خندند به اشک من و داغ و روی زردم همانها که هر شب دعاشان کردم پر از آه و دردم... پر از آه و دردم... به دست بسته دیدم ابوتراب به پیش چشمم شد از خجالت آب گره به کارش افتاده با طناب مولاحیدر... زهرا فدای تو من و اشکِ غربت من چه کردی با قامت من چه کردی با صورت من مدینه غم حیدر کی گذارد؟ که چشمانم خون نبارد که یاری جز من ندارد مدینه افتاده چرا تازیانه به دست و پایم فدای علی هستی و دنیایم علی کن دعایم ...علی کن دعایم بگو بدانند زهرا فدای توست همه وجودم در زیر پای توست عبادت حق تنها ولای توست مولاحیدر... زهرا فدای تو شاعر: رضا یزدانی
-
نوا - تو قیامت را قیامت می کنی بر امامان هم امامت می کنی این عجب نبود به یک یا فاطمه حق دهد بر کار محشر خاتمه بین خلق و نار حایل می شوی با حسین خود مقابل می شود او کند با پیکر بی سر سلام گوید از هر زخم تن مادر سلام باز در محشر تو محشر می کنی گریه بر آن جسم بی سر می کنی محشر از اشک تو طوفان می شود چشم ها یکباره گریان می شود ناگهان آید یم رحت به جوش اشک ها سازد جهنم را خموش این ندا خیزد ز حلوقم همه اشفعی لی اشفعی لی فاطمه
-
واحد - امشب ایکاش غوغا نمیشد و..، در وا نمیشد و... آتش دخیل چادرِ زهرا نمیشد و ... عمر حیدر، پایان نمیگیرد چرا؟ دنیا بر من، آسان نمیگیرد چرا؟ از اشک من، طوفان نمیگیرد چرا؟ افتادنت به روی خاک، ببین چه کرده باعلی! به روی پای خود بایست، بگو دوباره یاعلی آه، از غریبی بین کوچه یک لحظه دست او، از من رها نشد یک لحظه حتی از سرش، چادر جدا نشد آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب؟ آتش مانده، در حیرت از بانوی آب آمد اینک، ماه علی چه با حجاب خوشا به من که فاطمه، پناه و یاور من است زمانه با دلش چه کرد، که او به فکر رفتن است آه از غریبی باید هر زن باشد چو فاطمه؛ حاشا جز این شود زن میتواند با عفاف مرد آفرین شود دارد هرکس از مادرش یک یادگار از زهرا ماند، چادر نمازی وصله دار آن چادر که، بُرد از دل زینب قرار به غیرت علی قسم، که فخر زن حجاب اوست به جای دیدههای شوم نظارهی خدا به اوست آه از غریبی شاعر : رضا یزدانی
-
واحد - سید علی حسینی - یا حسین گدایی دربار تو عزت منه یا حسین تپش های قلبم با اسم تو می زنه دین من حسین دستمو بگیر جون می دم برات ایها الامیر فداک یابن الکرام یا حسین علیک من السلام یا حسین برای تو نفس نفس زدم دنیا رو به نام نامی تو پس زدم لبیک آقا یا حسین یا علی یه عمره که دم از ولای تو می زنیم آخرش با عشق شما ریشه کفرو می کنیم با ولایتیم آماده ایم مثل فاطمه ایستاده ایم معلم انبیاء یا علی امام ارض و سماء یا علی زیر بیرقت یه عمره سینه می زنیم زیر بار ظلم اشقیاء نمی رویم نحن جیش المرتضی
-
واحد - سید علی حسینی - مِهر حیدر مــــــــهر داور می شود مِهر حیدر شــیعه پرور می شود شیعه در گـــفتار شمشیر علی است شیعه در آئینه تصویر علی است شیعه هر جــــــا پا گذارد با علیست اول و آخـــــر کلامش یا علیست شیعه یعنی گنج پنهان از همه مثل قبر بی نشان فاطمهشیعه تنها از خــــــــــدا پُر می شود شیعه روز امـتحان حٌر می شود شیعه یعنی سوره تنزیل عشق شیعه یعنی فارغ التحصیل عشق شیعه یعنی البلا للولا شیعه یعنی آشنای کربلا شیعه یعنی از ولادت با علی شیعه یعنی تا شهادت با علی شیعه زهرا ببخشد همچو او لن تنال البر حتی تنفقوا شیعه زهرا بود اهل حجاب می دهد جان در ره این در ناب شیعه زهرا نماد عفت است شیعه حیدر وار اهل غیرت است ...
-
دم پایانی - شهیدا نگاه کنین به حال ما، شما رو به حق خاک جبههها ایشالله، ما هم بریم مثل شما ... تا کربلا دل خوشیمون از این دنیا، پلاک و سربند و چفیه خسته شهر زرق و برق، زمزمه داریم با گریه: کجایید ای شهیدان خدایی... بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبکبالان عاشق... پرنده تر ز مرغان هوایی دل من مقیم کربلای تو، جوونیم به پای روضههای تو رسیده، نسیم جانفزای تو... تو این صحرا شهید روز عاشورا، لاله عطشان زهرا تشنه بریدن رگ هاتو، تو روز روشن واویلا اگر کشتند چرا آبت ندادند ... چرا زان درّ نایابت ندادند اگر کشتند چرا خاکت نکردند ... کفن بر جسم صد چاکت نکردند غم ما، شراره های اون دره، هنوزم صاحبزمان خون جگره دل ما پی مزار مادره... مادر زهرا راز ولایت یا زهرا... رمز شهادت یا زهرا ذکر مدام لبهای... حضرت حجت یازهرا سحرخیز مدینه کی میآیی ... امیر بیقرینه کی میآیی عزیزم مادرت چشم انتظاره... شفای زخم سینه کی میآیی
-
نجوا با امام زمان (عج) - باز هم کبوتر غریب دل بال و پر کشیده در هوای تو جمعه ها گذشت و این سفر کی تمام می شود برای تو کوچه باز هم مرور می کند عطر ناب جمکرانی تو را می تپد دلش و بی قرار بوسه می زند به رد پای تو روضه خوان بغض کوچه و فدک ... کی تمام می شود غم سکوت..؟! می رسد به قلب و جان عاشقان از زمین و آسمان صدای تو...؟ ای عدالت غریب و منتظر... ای سفیر آیه های نور و عشق کی دعای شیعیان خسته را مستجاب میکند خدای تو...؟! صبر کن... بیا و باز هم با رفیق نیمه راه خود بساز هر چه دارم و ندارم از تو است از طنین سوز هر دعای تو قول می دهم که خوب می شوم بگذری اگر تو از خطای من خوبِ من اجازه می دهی ...؟ جان دهم- فدا شوم- فدای تو؟؟
تاکنون نظری ثبت نشده است.