- 272
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم 99 - حسین سازور
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب دوم فاطمیه دوم با صدای حسین سازور، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - قبل خلقت بود وقتی که خدا زهرا نوشت پیشتر از پیش قبل از ابتدا زهرا نوشت با ظهورِ او کمالاتِ خدا اظهار شد دستِ حق از ابتدا تا انتها زهرا نوشت آفرینش امتدادِ نورِ لولا فاطمه است چارده دفعه خدا با کبریا زهرا نوشت قلعهی خیبر خودش فهمید دَرهم میشود روی بازوبندِ خود تا مرتضی زهرا نوشت بر درِ بیتش علی حک کرد بیتُالفاطمه در نجف هم رویِ ایوانِطلا زهرا نوشت آنقدر جبریل نازل شد به قلبِ فاطمه تا که قرآن را علی در خانه با زهرا نوشت شد مفاتیحالجنان تازه مفاتیحالجنان شیخ عباس اولین خطش که تا زهرا نوشت از شهیدان مادریهایند مفقودالاثر سرنوشتِ بچههای جنگ را زهرا نوشت ما کجا ، فیضِ سحرهای حرم این سالها مادری کرد و براتِ کربلا زهرا نوشت ما گرفتار حسینِ بین گودالش شدیم نامِ مارا تا که رویِ بوریا زهرا نوشت در میانِ شعلهها یک سوم سادات رفت محسنش با میخِ در انگار یازهرا نوشتشاعر : حسن لطفی
-
نوحه - مادر مادر غروب عمرت به سر رسیده مادر مادر تو میروی با قد خمیده تو از خانه چرا صفا را می بری چقدر سخته برات ببین بی مادری تو ریشه دینی یا فاطمه اغیثینی تمام آیینی یا فاطمه اغیثینی مادر مادر غروب عمرت به سر رسیده مادر مادر تو می روی با قد خمیده مادر مادر کشتی پهلو گرفته ای تو مادر مادر چرا ز ما رو گرفته ای تو ببین اشک مرا کنار من بمان شبیه خود ببین مرا قامت کمان تو حصن حصینی یا فاطمه اغیثینی از چه رو حزینی یا فاطمه اغیثینی
-
واحد - پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر هی نگو شرمنده ام شرمنده ام! من بیشتر بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت عذر میخواهم اگر این خانه امنیت نداشت ای خوشی من در این دنیا !در این دنیا بمان نه برای من برای بچه ها اینجا بمان از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان التماسم را ندیده هیچ کس! حالا ببین دیده ای حیدر بیفتد از نفس؟! حالا ببین بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست بهر رفتن این همه اصرار کردن خوب نیست چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست کار کردی فضه را بیتاب کردی فاطمه تو مرا هم از خجالت آب کردی فاطمه شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم چادر پا خورده ی کوثر نرفت از خاطرم شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم چهارچوب خانه از داغ تو هق هق میکند گر بفهمد روضه را نجار هم دق میکند از علی بگذر در آن غوغا نشد کاری کنم قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری کنم کار حیدر سخت شد با زخم کاری میروی ای جوان مرگ علی چه زود داری میروی گر چه با طفلان هوای سوختن داریم ما خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما هم کفن داریم ما هم پیرهن داریم ما این دم آخر دم سینه زدن داریم ما بی کفن باشد حسین و بی حرم باشد حسن داد و بیداد از غریبی من طفلان من شاعر : سید پوریا هاشمی
تاکنون نظری ثبت نشده است.