- 1751
- 1000
- 1000
- 1000
دیشب مدینه بودم و میگفتم و میخندیدم
مرثیه خوانی شهادت حضرت رقیه (س) با صدای حسن خلج، سال 1389
متن شعر:
دیشب مدینه بودم و میگفتم و میخندیدم
لالاییات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب داداش علی ا.مد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم
عکس عمو رو با علم کنار دریا کشیدم
اینم بازم خواب میدیدم
یه روز جا موندم از همه
به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره
با سیلی از خواب پریدم
کاشکی اینم خواب میدیدم
متن شعر:
دیشب مدینه بودم و میگفتم و میخندیدم
لالاییات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب داداش علی ا.مد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم
عکس عمو رو با علم کنار دریا کشیدم
اینم بازم خواب میدیدم
یه روز جا موندم از همه
به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره
با سیلی از خواب پریدم
کاشکی اینم خواب میدیدم
تاکنون نظری ثبت نشده است.