- 942
- 1000
- 1000
- 1000
تا گلوی نازکش از هم گسیخت
مرثیه خوانی شهادت حضرت علی اصغر (ع) با صدای یدالله بهتاش، سال 1387
متن شعر:
تا گلوی نازکش از هم گسیخت
خون او بر صورت خورشید ریخت
بس که این خون بر فضا پاشیده بود
آسمان هم لاله گون گردیده بود
هر که را سر قاتل از خنجر برید
حرمله با تیر از او سر برید
شعله آهش ستم سوزی نمود
خنده اش اعلام پیروزی نمود
خنده بر لب داشت آن خونین دهن
با پدر گردید سر گرم سخن
شیرخوارت شیر از داور گرفت
جای در آغوش پیغمبر گرفت
صید خونین تو ممنون خداست
خون من هم بعد از این خون خداست
چو خم شد تا ببوسد طفل خود را
گلویش تیر پیش از وی ببوسید
گلویش را به خون گل پوش کردند
لبش را از عطش خاموش کردند
دگر از خیمه لالایی نیاید
کبوتر بچه را خاموش کردند
نه بقا کرد ستمگر نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و خیمه مظلوم به پاست
متن شعر:
تا گلوی نازکش از هم گسیخت
خون او بر صورت خورشید ریخت
بس که این خون بر فضا پاشیده بود
آسمان هم لاله گون گردیده بود
هر که را سر قاتل از خنجر برید
حرمله با تیر از او سر برید
شعله آهش ستم سوزی نمود
خنده اش اعلام پیروزی نمود
خنده بر لب داشت آن خونین دهن
با پدر گردید سر گرم سخن
شیرخوارت شیر از داور گرفت
جای در آغوش پیغمبر گرفت
صید خونین تو ممنون خداست
خون من هم بعد از این خون خداست
چو خم شد تا ببوسد طفل خود را
گلویش تیر پیش از وی ببوسید
گلویش را به خون گل پوش کردند
لبش را از عطش خاموش کردند
دگر از خیمه لالایی نیاید
کبوتر بچه را خاموش کردند
نه بقا کرد ستمگر نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و خیمه مظلوم به پاست
تاکنون نظری ثبت نشده است.