- 427
- 1000
- 1000
- 1000
عمو ز راه مرحمت من نظر نما بسوی من
مرثیه خوانی شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) با صدای رمضانعلی شیدا، سال 1390
متن شعر:
عمو ز راه مرحمت من نظر نما بسوی من
گشا لب چو غنچه ات تبسمی به روی من
پر از می ولای تو بود شها سبوی من
زده ست شانه مادر به تار تار موی ن
که جان خود در این زمین به راه تو فدا کنم
رضا دل پیمبر و شریعه جزا کنم
به لب رسیده جان من ز هجر روی اکبرت
شرر به دل مرا زند فغان و آه اصغرت
شها تو را قسم به اشک گرم خواهرت
به پهلوی شکسته و به ناله های مادرت
ز بند غم مرا رها به جان مصطفی نما
که کاخ ظلم را ز بن به دست خود کنم فنا
منم غلام درگهت که جان کنم فدای تو
منم که بی خود از خودم از آن می ولای تو
منم که جان و سر دهم به پای ایت لوای تو
منم که در برابر عدو ز دل کنم ثنای تو
ده اذنم ای شه جهان به راه حق فدا شوم
در این زمین پر بلا ز بند غم رها شوم
منم که کاخ ظلم را ز بیخ و بن فنا کنم
منم که درد خویش را به مرگ خود دوا کنم
منم که گاه رفتنم ز دل تو را صدا کنم
منم که غیر دوست را به ذات حق رها کنم
ترحمی به حال من که دل پر از نوا بود
به خود منتظر عمو دو چشم مجتی بود
متن شعر:
عمو ز راه مرحمت من نظر نما بسوی من
گشا لب چو غنچه ات تبسمی به روی من
پر از می ولای تو بود شها سبوی من
زده ست شانه مادر به تار تار موی ن
که جان خود در این زمین به راه تو فدا کنم
رضا دل پیمبر و شریعه جزا کنم
به لب رسیده جان من ز هجر روی اکبرت
شرر به دل مرا زند فغان و آه اصغرت
شها تو را قسم به اشک گرم خواهرت
به پهلوی شکسته و به ناله های مادرت
ز بند غم مرا رها به جان مصطفی نما
که کاخ ظلم را ز بن به دست خود کنم فنا
منم غلام درگهت که جان کنم فدای تو
منم که بی خود از خودم از آن می ولای تو
منم که جان و سر دهم به پای ایت لوای تو
منم که در برابر عدو ز دل کنم ثنای تو
ده اذنم ای شه جهان به راه حق فدا شوم
در این زمین پر بلا ز بند غم رها شوم
منم که کاخ ظلم را ز بیخ و بن فنا کنم
منم که درد خویش را به مرگ خود دوا کنم
منم که گاه رفتنم ز دل تو را صدا کنم
منم که غیر دوست را به ذات حق رها کنم
ترحمی به حال من که دل پر از نوا بود
به خود منتظر عمو دو چشم مجتی بود
تاکنون نظری ثبت نشده است.