- 31
- 1000
- 1000
- 1000
شاهکار مرتضی قدر مسلم زینب است
روضه خوانی وفات حضرت زینب (س) با صدای محمدحسین پویانفر، 1399
شاهکار مرتضی قدر مسلم زینب است
چشمهای از کوثر زهرا در عالم زینب است
نام او را مصطفی سوغات آوردهاز بهشت
آنکه در چشم پیمبر شد مکرم زینب است
در طواف پنج تن خود کعبهای دیگر شده
او که دارد در خودش پنج اسم اعظم زینب است
کل قرآن یک طرف، اندوه یحیی یک طرف
کاف و حا و یا و عین و صاد مریم زینب است
نیمهی ماه رجب از ام داوود است، نه
آنکه میگیرن از او اک محرم زینب است
خوب گفته هر که گفته ما کجا و عشق او
چون حسین عاشق یکی دارد و آن هم زینب است
سایهی سر داشت بر نیزه ولی معجر نداشت
آنکه با قد خمش برداشت پرچم زینب است
امان از نبودن تو حسین
گرفت جان مرا غصهی تن تو حسین
ز سینهام نفس بیقرار افتاده حسین
عشق تو در احتضار افتاده
چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم
دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم
دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم
هنوز بعد عزایت سیاه میپوشم
برای تو همهی زندگیم سینه زدم
نگاه کن کنار دخترکان یتیم سینه زدم
نگاه کن چقدر چین به صورتم دارم
نشان صربهی سنگین به صورتم دارم
برای روضهی هر روزه میگرفتم من
به یاد تشنگیات روزه میگرفتم من
کسی روبروی من آب خورد غش کردم
و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم
اگر چه از همه کس احترام میبینم
به خواب اگر بروم خواب شام میبینم
به احترام سرت چشم من نشد روشن
تنور خانهی من مطلقاً نشد روشن
پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر
شتر سوار شدن میکشد مرا آخر
مان خواندن قرآن زدن به روی لبت
به یاد آن لب و دندان زدم به روی لبم
میان خانه غم آفتاب را چه کنم؟
به سایهبان بروم من رباب را چه کنم؟
چقدر شام سرت را عذاب میدادن
به قاتلت جلوی من شراب میدادن
لباس مادریات را گرفتم از دستش
مرا زیاد زدن...
در آفتاب نشانی غربتم برگشت
شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت
حسین...
همین که نیست سرم سایهی سری سخت است
بدان برادر من بیبرادری سخت است
پای هر پنج تن بلا دیدم
من تو را روی نیزهها دیدم
سر یک نیزهی بلند حسین
گیسوان تو را رها دیدم
بین جمعیتی که سنگ زدن
چهرهی چند آشنا دیدم
غیرت الله دخترانت را
بین یک عده بیحیا دیدم
به غذا لب نمیزنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
آه از آن لحظهای که زمین خوردی
روی جسمت برو بیا دیدم
روی تل دست و پای من گم شد
تا تو را زیر دست و پا دیدم
دور گودال غیر سرنیزه
چند تا تکهای عصا دیدم
به غذا لب نمیزنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
از میان تربتش بوی حسین آید برون
کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است
ای مظلوم حسین
ای غریب حسین
شاهکار مرتضی قدر مسلم زینب است
چشمهای از کوثر زهرا در عالم زینب است
نام او را مصطفی سوغات آوردهاز بهشت
آنکه در چشم پیمبر شد مکرم زینب است
در طواف پنج تن خود کعبهای دیگر شده
او که دارد در خودش پنج اسم اعظم زینب است
کل قرآن یک طرف، اندوه یحیی یک طرف
کاف و حا و یا و عین و صاد مریم زینب است
نیمهی ماه رجب از ام داوود است، نه
آنکه میگیرن از او اک محرم زینب است
خوب گفته هر که گفته ما کجا و عشق او
چون حسین عاشق یکی دارد و آن هم زینب است
سایهی سر داشت بر نیزه ولی معجر نداشت
آنکه با قد خمش برداشت پرچم زینب است
امان از نبودن تو حسین
گرفت جان مرا غصهی تن تو حسین
ز سینهام نفس بیقرار افتاده حسین
عشق تو در احتضار افتاده
چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم
دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم
دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم
هنوز بعد عزایت سیاه میپوشم
برای تو همهی زندگیم سینه زدم
نگاه کن کنار دخترکان یتیم سینه زدم
نگاه کن چقدر چین به صورتم دارم
نشان صربهی سنگین به صورتم دارم
برای روضهی هر روزه میگرفتم من
به یاد تشنگیات روزه میگرفتم من
کسی روبروی من آب خورد غش کردم
و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم
اگر چه از همه کس احترام میبینم
به خواب اگر بروم خواب شام میبینم
به احترام سرت چشم من نشد روشن
تنور خانهی من مطلقاً نشد روشن
پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر
شتر سوار شدن میکشد مرا آخر
مان خواندن قرآن زدن به روی لبت
به یاد آن لب و دندان زدم به روی لبم
میان خانه غم آفتاب را چه کنم؟
به سایهبان بروم من رباب را چه کنم؟
چقدر شام سرت را عذاب میدادن
به قاتلت جلوی من شراب میدادن
لباس مادریات را گرفتم از دستش
مرا زیاد زدن...
در آفتاب نشانی غربتم برگشت
شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت
حسین...
همین که نیست سرم سایهی سری سخت است
بدان برادر من بیبرادری سخت است
پای هر پنج تن بلا دیدم
من تو را روی نیزهها دیدم
سر یک نیزهی بلند حسین
گیسوان تو را رها دیدم
بین جمعیتی که سنگ زدن
چهرهی چند آشنا دیدم
غیرت الله دخترانت را
بین یک عده بیحیا دیدم
به غذا لب نمیزنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
آه از آن لحظهای که زمین خوردی
روی جسمت برو بیا دیدم
روی تل دست و پای من گم شد
تا تو را زیر دست و پا دیدم
دور گودال غیر سرنیزه
چند تا تکهای عصا دیدم
به غذا لب نمیزنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
از میان تربتش بوی حسین آید برون
کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است
ای مظلوم حسین
ای غریب حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.