منو
وفات حضرت زینب (س) 1403 - حنیف طاهری

وفات حضرت زینب (س) 1403 - حنیف طاهری

  • 10 تعداد قطعات
  • 6 دقیقه مدت قطعه
  • 43 دریافت شده
مرثیه خوانی وفات حضرت زینب (س) با صدای حنیف طاهری، 1403

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 6:37
    روضه - سرت اگرچه در آن روز رفت بر سَرِ نِی نخورد دشمنت اما جویی زِ گندمِ ری سری که بود دَمادَم به رویِ دوشِ نبی سری که شد به سَرِ نِی به جرمِ حق‌طلبی سرت شریف‌ترین سجده‌گاهِ باران است سرت امانتِ سنگینِ روزگاران است منم مسافرِ بی‌زاد و برگ و بی‌توشه سلامِ من به تو، ای قبله‌گاهِ شش‌گوشه سلام وارثِ آدم، سلام وارثِ نور سلام ماهِ درخشانِ آسمان و تنور سلام تشنه‌لبِ کُشته‌یِ میانِ دو رود سلام خیمه‌یِ جانت، اسیرِ آتش و دود سلامِ ما به تو، ای پادشاهِ درویشان چه می‌کنند ببین با تو این کج‌اندیشان تو آبرویِ شرف، آبرویِ مرگ شدی کتابِ وحی تو بودی و برگ‌برگ شدی تو در عراقی و رو کرده‌ای به سمتِ حجاز میانِ معرکه هم ایستاده‌ای به نماز چه با مرامِ شما کرده‌اند بی‌دینان هزار بار تو را سر بریده‌اند اینان چه سود بعدِ تو چون برده بندگی کردن حباب‌وار، یزیدانه زندگی کردن حسین گفتن و دل باختن به خویِ یزید بدا به غیرتِ ما کوفیانِ عصرِ جدید چه زود در کَنَفِ رنگ و رِیب فرسودن مدام برده‌یِ تزویر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و آتش زدن به بیت‌المال حسین، کوفیِ پیمان‌شکن نمی‌خواهد حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد حسین را ز مرامش شناختن هنر است حسینِ دیگری از نو نساختن هنر است بزرگ فلسفه‌یِ قتلِ شاهِ دین این است که مرگِ سرخ بِه از زندگیِ ننگین است
  • 12:42
    روضه
  • 4:20
    روضه - شبی رسیده ز ره شب نگو بگو سالی ببین ز خواجه رندان گرفته‌ام فالی نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه‌های غریبانه قصه پردازم سلام کوه غم و کوه صبر و کوه بلا سلام حنجره بی‌بدیل کرب‌وبلا تو با مرام حسینی میان کوفه و شام بنای ظلم فرو ریختی به تیغ کلام بگو به ما که به گوشت مگر چه خواند حسین بگو مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین بگو که گفت من این راه را به سر رفتم به پای‌بوسی این راه پرخطر رفتم تو هم به پای بیا، ما نگاهمان که یکی‌ست مراممان که یکی، رسم و راهمان که یکی‌ست بگو که گفت: هَلا نورِ چشمِ من زینب بخوان به نامِ گلِ سرخ در صحاریِ شب بخوان که دود شود دودمانِ دشمنِ تو بنایِ جور فرو ریزد زِ خطبه خواندنِ تو نبینمت که اسیرِ حرامیان باشی اسیرِ فتنه و نیرنگِ شامیان باشی که در عشیره‌یِ ما عشق، ارثِ اجدادی‌ست اسارت است که سنگِ بنایِ آزادی‌ست سلامِ ما به اسارت، سلامِ ما به دمشق سلامِ ما به پیام‌آورِ قبیله‌یِ عشق
  • 5:58
    زمینه - همه از کرب و بلا دست پر برگشتند غیر زینب که همه زندگی اش غارت شد سرت کو سرت کو که سامان بگیرم سرت کو سرت کو به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم اگر خون حلقومت آب حیات است من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم رسیده کجا کار زینب که باید سرت را من از این و از آن بگیرم کمی از سر نیزه پایین بیا تا برای سفر بر تو قرآن بگیرم قرار من و تو شبی در خرابه پی گنج را کنج ویران بگیرم تو گفتی که باید بسوزم بسازم به دنیای بعد از تو آسان بگیرم هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم
  • 7:09
    زمینه - پیراهنت هنوز میون آغوشمه قرآن خوندنت روی نی تو گوشمه غم و غصه هام چه بی حسابه هنوز رو دستام رد طنابه امشب دعای من مستجابه دارم می میرم از غمت ولی با یه امیدی کاشکی بیای بالا سرم شبیه هر شهیدی یا سید الشهدا حسین حسین حسین غریب کرب و بلا حسین حسین حسین اشکای بی امون نمیره از خاطرم گودال غرق خون نمیره از خاطرم کنار جسمت از غصه مردم پامیشدم باز زمین می خوردم بار غمت رو روشونه بردم بوسه به رگهات زدمو کنار تو نشستم حالا بیا کنار من که خیلی خیلی خستم سنگای روی بام نمیره از خاطرم بازار و ازدحام نمیره از خاطرم هنوز خاطرش رنج و عذابه هنوز قلبم از غصه کبابه داغ قلبم از بزم شرابه چوب تر افتاد از نفس از بس که بی امون زد دیگه نپرس از خواهرت که سر من چی اومد
  • 1:39
    شور - غصه و دلشوره شده هر شبم اسم اباالفضله همش رو لبم حق دارم اینجوری پریشون بشم دل‌نگرون حرم زینبم بمیرم نبینم بده بوی آتیش نسیمش بمیرم نبینم حرومی بیاد تو حریمش سینه‌هامون پره آهه یا کفیل الزینب زینبیه بی پناهه یا کفیل الزینب یا کفیل الزینب یا کاشف الکرب به اسمت قسم تو روز سختی تویی تنها کسم کجا برم خالی کنم بغضمو خیلی برا رقیه دلواپسم بمیرم نبینم سه ساله غریب‌تر از این شه بمیرم نبینم دوباره خرابه نشین شه حرم رقیه خانوم، کعبه‌ی احساسه رو لبش دوباره اَینَ عَمیَ العباسه یا کفیل الزینب
  • 3:20
    تک - کرار حسین فرمانده بی تکرار حسین در کرب و بلا دلدار حسین در کوفه و شام علمدار حسین اهل کوفه از جا برخیزید آمد دخت زهرا برخیزید سر خم کنید منتقم شاه آمده زینب به هیبت علی از راه آمده زینب اسیر نیست برای گرفتن حق علی به کوفه به دلخواه آمده سلام الله علیها زینب یا زینب همچون حسنی در جنگ جمل چه شیرزنی مانند علی خیبر شکنی تو آینه ای از پنج تنی ای اهل شهر شام برخیزید زینب بسته احرام برخیزید این خطبه کار نیزه و شمشیر می کند شامات را به ثانیه تسخیر می کند زینب اسیر نیست که نطق حسینی اش دست یزید را غل و زنجیر می کند سلام الله علیها زینب
  • 2:30
    شور - آب حیات منه از خاک سرِ کوی تو مرهمِ عشاق چیست؟ زخم زِ بازوی تو نامه نوشتن چه سود، چون نرسد سوی تو گر دو جهان خُرّمیست، ما و غمِ روی تو الحمدالله من غم تو دارم بر روی شانه پرچم تو دارم الحمدالله جانِ جانی والله سربازت هستم یا اباعبدالله یا اباعبدالله، اباعبدالله، اباعبدالله ماه چُنین کس ندید، خوش‌سخن و بامرام ماهِ مبارک طلوع، سر به قیامت قیام سرو درآید زِ پای گَر تو بِجُنبی زِ جای ماه بیفتد به زیر گر تو برآیی به بام جانِ جانانی، بابِ کُلِّ حاجات ای ماه کامل، ای عموی سادات گفتی تا آخر با تو هستم همراه ای سردار من یا اباعبدالله یا اباعبدالله، اباعبدالله، اباعبدالله ای که به عشقت اسیر خِیلِ بنی‌آدم است سوختگان غمت با غمِ دل خرّم‌اند هر که غمت را خرید عشرت عالَم فروخت باخبرانِ غمت، بی‌خبر از عالم‌اند الحمدالله من غم تو دارم بر روی شانه پرچم تو دارم الحمدالله جانِ جانی والله سربازت هستم یا اباعبدالله یا اباعبدالله، اباعبدالله، اباعبدالله
  • 5:28
    شور - گفتم که تو بگذاری تابوت مــــرا بر دوش بر کشته ی تو افتاد آخـــــــر نظر زیـــــــنب تا سایه تو بودی من سایـــــــه نشین بودم بعد از تو به غارت رفت معجر به سر زیـــنب ستم ندیده کسی در جهان مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان چنان دل زینب نگشت شاد دلش از غم زمانه زمانی به آب غم بسرشتند گویا گل زینب حسین حسین حسین هفتاد و دو شهید به صحرای زینب است پایین نامه همه امضای زینب است می میرم و دم تو مرا زنده می کند قاری من صدات مسیحای زینب است من سربلند می شوم از سرفرازی ات بالای نیزه ها سرت آقای زینب است جای مرا گرفته ای و پس نمی دهی جای تو نیست بر سر نی جای زینب است امروز که مشاهده کردی مرا زدند عین همین مشاهده فردای زینب است
  • 8:22
    روضه - روشنی صبحی اگر در شبی حیدر کراری اگر زینبی ای ز تبار شرف و راستی ای که شرف را ز خود آراستی وام‌گزار لب تو راستی گفتی و چون شعله به پا خاستی بانگ رسای تو ستم‌سوز شد کشته مظلوم تو، پیروز شد خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بُود در بر دُخت علی؟ قامت تو قامت غم را شکست دُخت علی را نتوان دست بست ای دل دریا، دل دریای تو عرش خدا منزل و ماوای تو دختر تنهای خدا بر زمین خواهر آزادی و فرزند دین جسم تو از عشق مگر ساختند کاین همه جان در ره تو باختند آن‌چه تو کردی به صف کربلا کرد? مخلوق بود یا خدا؟ آن همه غم، آن همه اِستادگی آن همه سُتـْواری و آزادگی آن همه خون دیدن و چون گُل شدن دشت خزان دیدن و بلبل شدن دیدن خورشید ذبیح از قفا باز ستادن چو فلک روی پا جان تو گلخان? عشق و بلاست جای چنان چون تو زنی، کربلاست

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی