- 26
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه اول 1403 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه اول با صدای محمود کریمی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - شد شراب از لب تو، تَر دامن باده آلودهتر بُوَد یا من؟ پس به من نیز بوسه ده تا من بشوم مست و عالمی با من جای یا ربّ، صدا کند یا لب! بر جگر مینهم چو دندان را نخورم جز به خون دل، نان را مشکن چون دلم تو پیمان را یا به تیغت ببند افغان را یا بزن مُهر بر لبم با لب زلف بسته به روی چون قمر است شب همیشه ز شیشهی سحر است دل خون، همپیالهی شرر است خون ز هممشربان نیشتر است میزند لب به تیغ گویا لب تو کجایی که آفتاب کنی؟ سرکه را در قدح، شراب کنی کی تو آباد، این خراب کنی؟ دانگ بگذار تا ثواب کنی از تو خاک قدوم، از ما لب ذوالفقارت، فرات بی بدل است ضرب شمشیر تو علی، مثل است مست نام تو شیشه در بغل است اصلاً اصل اصول ما، عسل است که چنین گشتهای سراپا لب هرشب تو، هزار رکعت داشت ضبط این کارها چه زحمت داشت مَلَک دوش تو، چه همّت داشت چاه کوفه مگر چه نیّت داشت؟ که گرفت از لب تو آقا، لب تو که هستی که مات توست خدا؟ ذات خود در صفات توست خدا بسته در ششجهات توست خدا موبهمو در نکات توست خدا از قدوم و سر و تنت تا لب قرص خورشید، تب اضافه کند قرص رویت، طرب اضافه کند واجب و مستحب اضافه کند کفر، چیزی به ربّ اضافه کند وقف الّاست بعد هر لا لب خواب در سایهی تو، دیدن داشت دست از حُسن تو، بریدن داشت روح از شوق تو، پریدن داشت یکی از ایندو بس مکیدن داشت زان لبم بوسه ده و الّا لب مرهم نوبلوغ درد سر است عیسی معنیات، طُفیل در است سود در وجه غیر تو، ضرر است نسخهات کامل است و مختصر است مرده را زنده میکنی با لب
-
مدح - مطلعت را کسی نمیداند رد شدیم از شما به آسانی سرّی و بر لب همه جاری عین پیدا و عین پنهانی نطقها در بیان تو، لالند ماورای تفکّرات، تویی آسمانها به عشق تو، مستند علّت گردش کرات، تویی مور تا حور در تکفّلتان بر سر سفرهی تو، جا شدهاند عجبا! در مدار دستانت آسمانها همه بنا شدهاند خانهات مبدأ بزرگان و کودکان تو، پیر دیر همه خانهی آخر سلوک، تویی خاک تو، آسمان سیر همه حوریه در تعیّن انسان ناظر آفرینش افلاک پدرت نیز وامدار تو بود کارگردان قصّهی لولاک پدرت کیست؟! خواجهی دوسرا مادرت مایهی مباهات است همسرت رازق زمین و زمان بر رخ کردگار، مرآت است ای جلال جمالی الله در جمال جلالیات پیدا انبیاء را ره نبوّت نیست بهجز اظهار عجز، نزد شما از سکوت تو، خطبه میبارد از کلام تو، جرأت فریاد سر تو داغ در ولای علیست شمع سوزان در میانهی باد آه تو، لشکریست بیپروا آنطرف، هجمهایست از طاغوت نه! تو پاپس نمیکشی از عشق چوب گهواره گر شود تابوت در دفاع از ولایت حیدر روی دوشت گرفتهای علمی محسن، اوّل شهید راه علی تو نخستین مدافع حرمی فاطمه! ای خدای روی زمین کرمت بازهم قیامت کرد آتش چادر شما مادر بین دوزخ، مرا شفاعت کرد سوختی تا که شیعه باقی ماند دین به شکرانهی تو، پابرجاست ای فدایی تو حسین و حسن داغ تو سختتر ز عاشوراست چادر گرگرفتهات هرگز دست ما را رها نخواهدکرد چون خدا هرکه را نمیخواهد به غمت، آشنا نخواهد کرد
-
روضه - جگر سوخته! هوار بکش داد از دست روزگار بکش آه! روح الأمین! اگر جاداشت خانه را دور از شرار بکش روضه، سر بسته است؛ ناموسیست آه سرد کنایهدار بکش پشت در، گیرکرده مادر ما سپری دور آن وقار بکش پهلوی آفتاب در خطر است لااقل میخ را کنار بکش به در سوخته، نهیب بزن دست از چادر نگار بکش پابرهنه، علی بیکس را دستبسته، بدون یار بکش جای دوش علی، عبایش را روی خانوم باردار بکش روی دیوار خانهی مولا لالهکاریست؛ لالهزار بکش فضّه را در کنار مادرمان دستپاچه در اضطرار بکش بین دهلیز خانهاش بهر محسنبنعلی، مزار بکش روضه وقتی میان کوچه رسید آه حسرت، چو ذوالفقار بکش
-
زمینه - با جون میخرم تموم غمهاتو، علی جان رد شو ولی ببند چشماتو، علی جان با ضرب لگد کشتن زهراتو، علی جان میبینم که بسته پر و بالت هرجا بری، میام به دنبالت غلاف امّا دستمو کند از پر شالت کنده شد ساقه از ریشه تیکه شد شیشه با تیشه اینکه تو منو نمیبینی خوبیه دود و آتیشه با جون میخرم تموم غمهاتو، علی جان رد شو ولی ببند چشماتو، علی جان با ضرب لگد کشتن زهراتو، علی جان زمین خوردی؛ باهات زمین خوردم کاشکی میشد براتو میمردم زدن سیلی، هردفه تا اسمتو بردم همهجا تاره و تیره اسدالله به زنجیره خوبه حالا حسنم اینجاس چشم زینب رو میگیره فضّه میدونه وضعیت منو، علی جان وضعیت غنچهای که چیدن،و علی جان قوم بیحیا کشتند محسنو، علی جان به دنبالت، دارم میرم از حال از این روزا میگذره پنجاهسال شبیه من، زینب میره بهسمت گودال میدوم من به دنبال قتلگاهه تو با ناله اینکه خیمهها نمیبینن خوبیه وجود گوداله میشنوم منم صدای مادر رو، حسین جان اومدم ولی برید حنجر رو، حسین جان دستوپا نزن؛ کشتی خواهر رو، حسین جان
-
واحد - چرا ای ماه زیبا روی بیهمتا، نمیآیی؟ چرا ای یوسف گمگشتهی زهرا، نمیآیی؟ بیا از پشت ابر غیبت ای خورشید حق، بیرون بگو با من تو ای پنهانترین پیدا؛ نمیآیی؟ دوباره فاطمیه آمد ای آقا؛ بیا برگرد طناب افتاده دور گردن مولا؛ نمیآیی؟ عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیةالحورا، نمیآیی؟ بیا از چادر مادر، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده ردّ پا؛ نمیآیی؟
-
واحد - در افتاده ولی زهرا نیفتاده طرفدار علی ازپا نیفتاده علی جانم علی جانم ز لبهایش در این اوضاع وانفسا نیفتاده اگرچه چندباری هم زمین افتاد ولی بر قامت او، تانیفتاده غلاف از یکطرف؛ از یکطرف، سیلی زنی اینگونه در بلوا نیفتاده خراش افتاد بر بازوی او امّا خراشی بر روی مولا نیفتاده صدا زد فاطمه: تا زنده هستم من امیرالمؤمنین تنها نیفتاده همه با هم زدند او را؛ همه با هم همه با هم زدند امّا نیفتاده تمام آن چهلنامرد، زهرا را زدند و یکنفر هم، جانیفتاده حسن میگفت با فضّه در آنکوچه ببین یک گوشوار اینجا نیفتاده؟ شبیه اتّفاق پشت در، گفتند که حتّی روز عاشورا نیفتاده شهادت ارث ما بوده؛ اسارت نه! به بند آن، کسی از ما نیفتاده به جز زینب که در بند اسارت رفت زنی در ماتم و غوغا نیفتاده کسی مانند زینب آنچنان راهش به بزم می، خداوندا نیفتاده
-
روضه - این شعلهها یعنی زمستون مهمون باغمه همیشه یعنی تنور خونهی ما از بعد این، روشن نمیشه ببین چه بیقرار کردن ساعت به ساعت، علی رو آتیش آوردن تا که دنیا ببینه غربت علی رو آروم بگیر، آروم جونم دریای بغض و بردباری قربون اشکای تو زهرا آروم باش ای رود جاری فدا سرت اگه واسه من دردای بیحساب مونده فدا سرت اگه سلامم همیشه بیجواب مونده ببخش اگه توو اینهمه سال چیزی نبردی جز جراحت که زندگی کنار حیدر جز خستگی نداشت واست اینقدر که کوچیکه دنیا اینقدر این دنیا حقیره این شعله که میبینی یکروز تا خیمهی حسین میره
تاکنون نظری ثبت نشده است.