- 14
- 1000
- 1000
- 1000
رحلت رسول اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)، 1402 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی بیست و هشتم صفر، رحلت رسول اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) با صدای میثم مطیعی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
صلوات بر رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع)
-
روضه
-
روضه
-
پیش زمینه - آهای مردم دنیا به هر زمین و زمان، به هر نژاد و زبان به گوش بشنوید این دستور از خالق سبحان به هر که دارد امید دیدن ایزد منان «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه»
-
زمینه - وارث تیغ بی بدلی، فاتح جنگ جملی استاد رزم عباس، یا حسن بن علی صلحت صلح حدیبیه بود در مثل غزوهی بدریه بود بی گمان فتح کاخ معاویه بود شیر شیر خدا حسن، ماه خیرالنسا حسن سیدنا یا حسن «کریم آل عبا حسن، کریم آل عبا حسن یا حسن یا حسن» ای شور هر غزل حسن، ای ذکر تو عسل حسن حیدر هم مجذوب تو، که گشته او اباالحسنصبرت همواره فتح الفتوح تفسیر صبر ایوب و نوح مثل رود جاری و استوار مثل کوه ای سکوت پر صدا حسن، ای غریب آشنا حسن سیدنا یا حسن «کریم آل عبا حسن، کریم آل عبا حسن یا حسن یا حسن» خُلق و وفا و نامْ حسن، قعود چون قیامْ حسن ثارُالَله مأموم او، برای او امامْ، حسن ای ولیّ امر خون خدا ای رگ و ریشهی عاشورا نام تو، شد رجزِ قاسم در کرب و بلا کربلا چکامهی حسن، روح صلحنامهی حسن شده ادامهی حسن «کریم آل عبا حسن، کریم آل عبا حسن یا حسن یا حسن» شاعر : سیدمهدی سرخان
-
واحد - کجا برگردم بدون تو، ای سایه ی سر من چرا جان بر لب نمی آید، در این غروب رفتن به لبهای خشک تو سوگند، که تشنه ام به دیدار همین که چشمان خود بستی، شده جهان من تار مرا که کشته غم دوری، تو را خدا نگهدار وای الا قد خمیده خداحافظ گلوی بریده خداحافظ دل غصه دیده خداحافظ وای لب پاره پاره خداحافظ دل پر شراره خداحفظ تن پر ستاره خداحافظ خدا حافظ ای حسین من نرفته از یاد من هرگز، آن لحظه های آخر چه ها گفتی با خدای خود، در آن دعای آخر تو در زیر دست و پا ماندی، من بیقرار و حیران همین که دشمن مرا میزد، همراه این یتیمان دعا میکردم سرت از نی، مرا نبیند آن سان وای شب و انتظار سحر گشتن ندارم دگر پای برگشتن دوباره من و دربدر گشتن وای تو ای در بلا ساحل زینب دعا کن برای دل زینب که شد دوریت قاتل زینب خدا حافظ ای حسین من شاعر : رضا یزدانی
-
زمینه - همه بسم الله گفتن برای غارت جسمت چقدر حسین غریبی فدای اسمت هی به هَم میگن بیایید نگاه کنید پیکرشه هی به من می خندن و دادمیزنن خواهرشه بین شعله موندم و نمیتونم فرار کنم لاقل از روی نی خودت بگو چه کار کنم ای شهید بی کفن حسین من حسین من ای شه دور از وطن صدپاره تن حسین من این بدن که رو زمینه به خدا یه پیرهن داشت چی میشد یه جای سالم به روی تن داشت تو رو دارن میزنن چه بی هوا چه بی خبر آخه نامسلمونا چند نفر به یک نفر؟ قسمت این بود که منم به بیکسی دچار بشم همه روی ناقههان خودم چطور سوار بشم؟ ای شهید بی کفن حسین من حسین من ای شه دور از وطن صدپاره تن حسین من همه دور تو گرفتن واسه رقص و پایکوبی سرتو به نیزه بردن دم غروبی مرکبا دارن میان همه برا عیادتت سیاه لشکراشونم طمع دارن به غارتت هرجا بردم اسمتو تازیونه بهم زدن با سنگ و با کعب نی بی بهوون بهم زدن ای شهید بی کفن حسین من حسین من ای شه دور از وطن صدپاره تن حسین من شاعر : رضا یزدانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.