منو
شب تاسوعا محرم 1403 - میثم مطیعی

شب تاسوعا محرم 1403 - میثم مطیعی

  • 11 تعداد قطعات
  • 14 دقیقه مدت قطعه
  • 61 دریافت شده
مرثیه خوانی شب تاسوعا با صدای میثم مطیعی، 1403

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 14:56
    روضه - برادر! ابالفضل‌جانِ حسین! مَه کاملِ آسمان حسین! به یک خشم تو لشکری می‌گریخت فدایت شوم مهربان حسین فقیه و بصیری، خطیب و دلیر علی‌خوی زهرانشان حسین! همیشه به من «چشم» گفتی و کشت سکوتت مرا، رازدان حسین نشسته به چشمان تو تیرها سیه‌چشم ابروکمان حسین! نه تنها دو دست و دو چشمت؛ که بود تمام وجودت ازآنِ حسین که بر فرقت ای ماه من! زد عمود؟ که تیره شده آسمان حسین! تو برگرد! دیگر کسی تشنه نیست قرار دل کودکان حسین! چرا ساکتی؟ کاشف الکرب من! نبینم غمت را جهان حسین! فتوحات کردی تو! بالا بگیر سرت را! جهان پهلوان حسین تو فتح دل عالمی کرده‌ای تویی قبله‌ی عاشقان حسین برادر! «برادر» صدایم بزن صدایم کن ای خوش‌‌زبان حسین سبکبال بر دست من می روی چه سنگین شده امتحان حسین به زهرا قسم! بی تو در این غروب به آتش کِشند آشیان حسین پس از تو، جوانمردِ ام‌ّالبنین! اسارت رَوَد خاندان حسین پس از تو، علمدار خوش‌غیرتم! کجا می‌رود کاروان حسین... شاعر : میلاد عرفان پور
  • 14:21
    روضه - دستی نداری تا بگیرم، از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی؟ این بچه ها دیگه نمیخوان آب؛ تو رو میخوان میشه براشون باز سقاشی؟ وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقا بدون دست هم سقاست باورکن توو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن دریا توو دستاته برادر ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگ چشماتم علمدار دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من اونچه نباید عاقبت دیدی سرم اومد تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم یک لحظه بوی مادرم اومد دیدی بهت گفتم کبوده صورت مادر؟ دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟ دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار دستش رو به پهلوش میگیره؟ دریا توو دستاته برادر ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگ چشماتم علمدار
  • 4:46
    نوحه سنتی - گر دست ندارم مولا، مشک است و من و دندانم در پای تو بیم از جان نیست، سرحلقه جانبازانم تو چشمه عشقی مولا، دنیا به تو مولا تشنه است در خیمه عطش می تازد، جان تشنه و دریا تشنه است هر چند که می بارد تیغ، دل غرق تمنا تشنه است تا رسم وفا آموزم، در عهد تو جان افشانم در پای تو بیم از جان نیست، سرحلقه جانبازانم گر دست ندارم مولا، مشک است و من و دندانم در پای تو بیم از جان نیست، سرحلقه جانبازانم مردان حسینی هستند، تا ظلمی و مظلومی هست یاران خمینی هستند هر گوشه که محرومی هست گردان ابالفضلی هست، تا تشنه معصومی هست رزمنده مرز عشقم، تا هست به پیکر جانم در پای تو بیم از جان نیست سرحلقه جانبازانم گر دست ندارم مولا، مشک است و من و دندانم در پای تو بیم از جان نیست، سرحلقه جانبازانم هر روز چو عاشورایی ست ، شیدایی و ایمان خواهد میدان وفا بسیار است، گاهی دل و گه جان خواهد عشق است و خلوصی همچون لبخند شهیدان خواهد سقایی و سرداری را فرقی ننهد ایمانم در پای تو بیم از جان نیست سرحلقه جانبازانم گر دست ندارم مولا، مشک است و من و دندانم در پای تو بیم از جان نیست، سرحلقه جانبازانم شاعر : محمدعلی مؤدب
  • 5:29
    زمینه - حلالم کن، رسیده لحظ? رفتن خداحافظ، برادر غریب من تو عصای دست عمه می‌شی و من می‌رم فدای بابا می‌شم تو کنار خیمه دلخون می‌شی و من تو میدون ارباً اربا می‌شم تازه این اول ماجرامونه سمت شام می‌برنت غریبونه غم نخور همیشه دنیا اینجوری، نمی‌مونه «خدانگهدار، خدانگهدار» خداحافظ، برو خدا به همراهت می‌شم دلتنگ، برای صورت ماهت کاش زمونه دستمو نبسته بود می‌تونستم لااقل کاری کنم مثه تو اون‌جوری که دلم می‌خواد نمی‌تونم بابا رو یاری کنم واسه من، می‌دونی سخته داغ تو چی میاد بر سرم از فراق تو باید از کی بگیرم تو این صحرا، سراغ تو «خدانگهدار، خدانگهدار»
  • 10:49
    زمینه - نوحه ی ام البنین، بعد داغ نینوا میزنه چه آتشی، صبح و شام به قلب ما آه ای دل أولادی و مَـن تَـحتَ الخَـضراء کُـلُّـهُـم فِـداء لِـأبی عَـبدِالله شد جدا ز تن، سر تک تک پسرام نذر کرببلا، به فدای ثارالله دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم پسرام، به فدای حسین آه اگر افتاده از، بلندی عباس به خاک اگر چِشمَش غرق خون، اگر جِسمَش چاک چاک میخونم أولادی و مَـن تَـحتَ الخَـضراء کُـلُّـهُـم فِـداء لِـأبی عَـبدِالله مثل مرتضی، شد دوتا فرق سقا بین علقمه، پیش پای ثارالله مانند او حیران مشک آبم تا جان دهم شرمنده¬ی ربابم پسرام، به فدای حسین لحظه های آخره، رو لبام شهادتین روی به سوی کربلا، میگم با حسین حسین واویلا أولادی و مَـن تَـحتَ الخَـضراء کُـلُّـهُـم فِـداء لِـأبی عَـبدِالله وقت رفتنم، یاد گودال افتادم دست و پا زده، زیر خنجر ثارالله از آن تن در خون رها چه گویم از آن سر بر نیزه ها چه گویم پسرام، به فدای حسین شاعر : سید مهدی سرخان
  • 4:53
    واحد - قربان داغ دلنشین تو قربان شور اربعین تو من هم به صحرای غمت سر می‌گذارم من اربعین‌ها طاقت دوری ندارم بیقرارم آتشم زد لحن مظلوم صدایت آتشم زد خط به خط ماجرایت تا ابد در ظلمت شب‌های دنیا می‌درخشد کهکشان زخم‌هایت موج پرچم تو می‌برد دلم را کربلایی‌ام کن ای عزیز زهرا من بدم ولی تو بهترین امیری آمدم محال است دست من نگیری موجی از این دریا شدم من هم مجنون این صحرا شدم من هم ای فتح دل‌های حزین فتح‌المبینت در حیرتم از معجزات اربعینت اربعینت کربلایی می‌شوم با یک نگاهت از هیاهو می‌گریزم در پناهت می‌رسم تا سایه‌سار خیمه‌گاهت می‌شدم کاش از شهیدان سپاهت گریه بر غم تو چشمه حیات است عشق بی‌کرانت کشتی نجات است من بدم ولی تو بهترین امیری آمدم محال است دست من نگیری شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
  • 8:09
    واحد - از دل تاریخ نوری سرخِ سرخ شعله‌ی نزدیک و دوری سرخِ سرخ باز سوی خویش می‌خوانَد مرا می‌کشاند گاه و می‌رانَد مرا من که می‌دانم نشانم کرده است از درون آتشفشانم کرده است می‌کشاند در میان کوی خویش می‌برد منزل به منزل سوی خویش اولین منزل مرا «بیدار» کرد «توبه» داد و «عاشق» دیدار کرد «انقطاع» و «معرفت» داد از صفا بعد از آن هم از «عطش» گفت و «رضا» منزل هشتم ز منزل‌ها: «جهاد» آزمون سخت این دل‌ها، جهاد هان مپندارید ره بی‌رهزن است! یا طریق دوستی بی‌دشمن است سر برافرازید و سرداری کنید آی یاران! یار را یاری کنید راه شیران و دلیران است این رزمگاه شیرگیران است این روبهان را ره ز هر سو بسته است راه بر طماع و ترسو بسته است تیغ بارد، گر که سر داری بیا تیر بارد، گر جگر داری بیا زخم خواهی خورد، زخم بی‌امان زخم خواهی خورد هر آن، زین و آن زخم تیر و تیغ و شمشیر و سنان آه از زخم زبان، زخم زبا بی‌جگرها را از این در رانده‌اند اهل ضعف و ترس را تارانده‌اند یار ما امروز و فردا می‌کند کم‌دلان را از سرش وا می‌کند! تیغ برکش، بهر رزم تن به تن بی هراس از کشتن و کشته شدن حق‌حقی در قلب میدانگاه زن تیغ «لا» بر فرق «الاالله» زن گر هراسی سر برآرد پیشِ رو دل قوی کن، یا ابوفاضل بگو هم جهاد و هم شهادت مست اوست تا قیامت این علم در دست اوست رشته‌های بیرقش رایات رزم خط به خط پیشانی‌اش آیات رزم تیغ ابرویش: اذا جاء القضا برق چشمش میکُشد بی‌خونبها الله الله این شکوه و هیمنه یک‌تنه هم میسره هم میمنه شیر می‌ترسد ولی عباس نه! کوه می‌لرزد ولی عباس نه! شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
  • 2:24
    مظلوم حسین
  • 2:11
    واحد تند - ای علمدار شه کرب و بلا باوفایی باوفایی باوفا مروه عشقی زلال زمزمی باصفایی باصفایی باصفا تابش صبح است در پیشانی ات والضّحایی والضّحایی والضّحی ضربت شمشیر تو لشگر شکن مرتضایی مرتضایی مرتضی ماه زیبای بنی هاشم تویی خوش‌لقایی خوش‌لقایی خوش‌لقا ای امیر لشگر جانان ما جان‌مایی جان‌مایی جان‌ما با همه بیگانه ای و با حسین آشنایی آشنایی آشنا ریزه خوارِ خان احسان توایم باسخایی باسخایی باسخا هم خدا با توست هم تو دم به دم باخدایی باخدایی باخدا جان فدای تو که در راه حسین جان‌فدایی جان‌فدایی جان‌فدا سر نثار تو که مانند حسین سرجدایی سرجدایی سرجدا هم قیامی هم قیامت یک کلام کربلایی کربلایی کربلا تا ابد ای ماه در شام سیاه رهنمایی رهنمایی رهنما شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
  • 3:05
    دودمه - ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد
  • 8:21
    روضه پایانی - هر جا عَلم میر و علمدار بلند است فریاد عطش از در و دیوار بلند است از سرو بپرسید چرا در نظر خاک قدی که برافراشته بسیار بلند است لب تشنه اگر دست و دل از آب بشوید بختش به خدا مثل سپیدار بلند است آب از عطش حضرت ساقی‌ست پر از موج نخل از قِبَل میثم تمار بلند است سقای حرم آب شد و آب نیاورد این زمزمه در کوچه و بازار بلند است دشمن چه بلایی به سر پیکرش آورد؟ که قامتش انگار نه انگار بلند است عمری‌ست که وابست? بین‌الحرمینم مدیون اباالفضلم و مجنون حسینم شاعر : احمد علوی

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی