- 34
- 1000
- 1000
- 1000
شب چهارم محرم 1403 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شب چهارم محرم با صدای میثم مطیعی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - مصلحت بود، انقلاب کند گیسویش را به خون خضاب کند آیه بر نیزه خواند و آمده بود قصه ی عشق را کتاب کند خواست با دوست، بی حساب شود نه! معطل نشد حساب کند باهمه، خانوادهاش آمد فاتحانه که فتح باب کند آمد آنکس که در پی اش فردا خواهرش سوی تل، شتاب کند آمد آنکس که دخترش فردا چادری نیست تا حجاب کند آمد و آنکس که طفل او فردا خواهش چند قطره آب کند نرسد آب و با سه شعبه کسی طفل شش ماهه را مجاب کند آه اما حسین آمده بود کاخ تزویر را خراب کند نفس پیغمبر است این که چنین مطمئن پای در رکاب کند دست و پا در میان خون بزند غفلت و خواب را جواب کند این طرف حرّ جُعفی آن سو حر مانده هرکس چه انتخاب کند خوش به حال کسی که جانش را نذر فرزند بوتراب کند شاعر : میلاد عرفان پور
-
روضه
-
نوحه سنتی - باید گذشت از این، دنیا به آسانی باید مهیا شد، از بهر قربانی با چهره خونین، سوی حسین رفتن زیبا بود این سان، معراج انسانی دل با حسین است و جانم به دست او ما کشته ای اوییم، ای ناز شصت او یک جرعه از عشقش، ما تشنگان را بس خیل شهیدان اند، رندان مست او غوغا به پا کردو آرام دلها شد تنهای تنها بود، محبوب دنیا شد آه ای حسینیها؛ از تفرقه، هیهات زلف پریشانش، جمعیت ما شد شاعر : میلاد عرفان پور
-
زمینه - السلام علیک، ای اسیر غم عشقت، جان ارض و سما ای مفسر قرآن، خون حنجر تو مولا، سیدالشهدا سلام من به تو ای صبحی، که خون گرفته طلوع تو سلام من به سجود تو، سلام من به رکوع تو ای که نبض این عالم می زند برای تو ای غروب سرخ ما مشق روضههای تو «ای غریب، حسین جانم» السلام علیک، ای تبسم شیرینت، روزی شهدا السلام علیک، ای سلام سحرگاهت، هستی دل ما زکودکی به تو دلدادم، به پای نام تو افتادم فدای تو همه هست من، فدای تو همه اولادم ای که یاد شیرینت همدم پریشانها مهر بی دریغ تو پاسخ پشیمانها «ای غریب، حسین جانم» السلام علیک، یابن فاطمه الزهرا، ای بهار علی السلام علیک، نور دیدهی پیغمبر، ای قرار علی تویی تو سید و سلطانم، که با تو بگذرم از جانم قسم به سرخی خون تو، که در رکاب تو میمانم ای که عاشق نامت رهبر خراسانی ای شده فدای تو قاسم سلیمانی «ای غریب، حسین جانم» شاعر : میلاد عرفان پور
-
واحد - بشنو از نی نالههایی سوخته ماجرای نینوایی سوخته باید از نو بنگری در کار نی باید از سر بشنوی اسرار نی بر سر نی زلف او دل میبرد تا خدا منزل به منزل میبرد بر لبش آیات قرآن کریم هر خم مویش صراط المستقیم گوش کن این بانگ هل من ناصر است بار بر بندد هر آن کس حاضر است «یقظه» در این ره نخستین منزل است لحظهی بیداری اهل دل است منزل دوم ز راه پیش رو «توبه» است ای سالکان فاستغفروا سومین منزل کنون «عشق» است، عشق راز خون، اعجاز خون، عشق است عشق درد و درمان و غم و شادیست عشق اولین و آخرین وادیست عشق راه، عشق و ماه، عشق و راز، عشق دوستخواهان را پر پرواز، عشق جانِ جانِ زندگی عشق است و بس زندگی بی عشق، مرگِ زودرس عاشقان چشم و چراغ هستیاند لالههای سرخ باغ مستیاند با تو رازی در میان خواهم نهاد فاش میگویم که هر چه باد باد: ای محب حق، تویی محبوب او هر که طالب شد، شود مطلوبِ او تا مپنداری که بیراه است این معنی «یحببکم الله» است این مهربانی هر دو سر باشد خوش است عاشقی معشوق اگر باشد خوش است چون محبت عین ذات ایزد است مهر او هم عین ذاتش بیحد است هر چه شور و عشق در دلها بوَد موجی از امواج آن دریا بوَد با خبر باش ای به عشقش مبتلا که خدا هم دوست میدارد تو را طعم حبالله را هر کس چشید از همه عشقی دگر پا پس کشید دوست شو، آور دل تنگی به دست چون نشان دوستی دلتنگی است دارد آیا هستیات رنگ خدا؟ میشود گاهی دلت تنگ خدا؟ خانه دل را خرابآباد کن از دل تنگ «سه ساله» یاد کن آید از کنج خرابه هر شبی نغمهی أین أبی أین أبی در طبق این ماه زیبا محشر است یجعلالولدان شیبا محشر است در فراقت این سه ساله پیر شد دخترت بابا! ز دنیا سیر شد محو شد از صورتم لبخند من شد غل و زنجیر گردنبند من شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
-
واحد تند - عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام کفر اگر در پرده باشد بینقابش میکنم مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان امروز بابش میکنم یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست می نویسم بعدها صدها کتابش میکنم دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی در شعاعم ذره باشد آفتابش میکنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش میکنم آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روز محشر بیحسابش میکنم سفره دار روضهی بابا منم، با دست خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش میکنم زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهوارهای عاقبت میسازم و نذر ربابش میکنم آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم بر سرم در پیش نامحرم حجابش میکنم شاعر : میلاد حسنی
-
دم پایانی - السلام السلام ای عزایت قیام ذکر ما تا ابد یا حسین والسلام به شهیدانت قسم تا زندهایم رزمندهایم سر و جان ما به قربان تو ای ذبح عظیم تو فقط لب تر کنی ما سر به سر جان میدهیم به ره عشق تو، بسماللهالرحمن الرحیم ای دلبر و دلدار ای سرور و سالار هستیم همه در لشکر تو همپای علمدار بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سرجدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر خانه از دشمن بگیر عهد ما با حسین راه ما تا حسین راه سید علی راه پیر خمین همه همپیمان و همسنگر، همآوا، همقسم که بود بر شانههای مردم ما این علم رسد این فریاد سرخ از نسل قاسم دم به دم که بود جمهوری اسلامی ایران حرم ما وارث سردار ما عاشق پیکار هستیم همه در لشکر تو همپای علمدار بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر خانه از دشمن بگیر العجل العجل الإمان الأمان غرق خون شد زمین ای امام زمان تو برآور ذوالفقار حیدری را از نیام تو بخوان آیات «والله عزیزٌ ذوانتقام» تو بیا و نغمه سر کن: یا لثاراتالحسین که رسد از هر طرف رایات سرخ این قیام ای منتقم یار با دیده خونبار هستیم همه بیتاب تو و آماده پیکار بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر خانه از دشمن بگیر شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
-
روضه پایانی - خوبرویان چو علم بر سر راهی بزنند ره صد قافله دل را به نگاهی بزنند دلسپیدان چه خوش است آنکه به صحرا چو زهیر خیمه در منظر چشمان سیاهی بزنند گر پسند دلشان افتی و منظور حضور به دمی راه دلت گر چه نخواهی بزنند به یکی مصرع برجسته که از حرّ شنوند قلم عفو به دیوان گناهی بزنند روح عشاق چو احرام محبت بندند هاله گردند و طواف رخ ماهی بزنند بسکه آیینه وصلاند، شهیدان حسین خبر از زخم ندارند که آهی بزنند دل ما در هدف تیر کمانابرویان همه تن سینه سپر کرده الهی بزنند! شاعر : ذوقی اصفهانی
-
روضه
تاکنون نظری ثبت نشده است.