- 46
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت امام باقر (ع) 1402 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شهادت امام باقر (ع) با صدای حنیف طاهری، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - من آنچه هست به عشق تو دادهام از دست که منتهای مرادم تویی از آن چه که هست به محفلی که تو باشی به باده حاجت نیست که هر که روی تو بیند خراب گردد و مست محبت تو نه امروز جا کرده به دلم که من به روی تو عاشق شدم ز روز الست کجا من از تو توانم برید رشتهی مهر خدای تار وجود مرا به زلف تو بست به دوستی توام گر به پای دار برند من آنیام که بدارم تو را ز دامان دست گاه بگشوده در راحمت راهم داده گاه در بسته که من بار دگر در بزنم نه در خانه ببندد که براند ز درم نگذارد به جز این در ، در دیگر بزنم عهد و پیمانم از آغاز همین بود همین که دم از آل علی تا دم آخر بزنم وای اگر پا به سر خانه معاویه نهم دست دادم که بر دامن حیدر بزنم هر که بر دامن احساس تواش دسترس است
-
روضه - تو ز کودکی دائم مِحنت و بلا دیدی با دو چشم معصومت ظلم بَرمَلا دیدی راه شام طی کردی دشت کربلا دیدی اهل بیت عصمت را زار و مبتلا دیدی رأس جد خود را در طشتی از طلا دیدی زیر چوب بر لب داشت آیههای قرآنی خیمهها کز آتش سوخت سیدی کجا بودی شاید ای عزیز جان زیر دست و پا بودی زیر خارها خفتی، بین عمهها بودی رو شانهی مادر یا از او جدا بودی یا به زیر کعبهنی در خدا خدا بودی چار سال سنت بود با چنان پریشانی سر او جان دادم با تماشای تنِ بیسر او جان دادم نفسم بند آمد بودم و با نفس آخر او جان دادم در همان کرب و بلا زیر سُمها بغلِ پیکر او جان دادم یا بُنَیَّ میگفت به خودش میزد و با مادر او جان دادم پیر شد عمهی ما از غم بیکسیِ خواهر او جان دادم تشنه هر وقت شدم یاد لعلِ لبِ آبآورِ او جان دادم هر کجا بود عبا یاد تشییع علی اکبر او جان دادم آه از اشک رباب جگرم سوخت و با اصغر او جان دادم دخترم بابا گفت یاد آن نیمهشب و دختر او جان دادم چندمین معصومم که پس روضه برای سر او جان دادم تو یک سره در چشم لشکر بودی و من نه چون صاحب خلخال و زیور بودی و من نه فهمیدم آن لحظه که نامَحرم تو را میزد از چند صورت مثل مادر بودی و من نه ما هر دو از بازار شامیها گذر کردیم با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه در معرض چشم حرامی بودهایم اما آن لحظه تو محتاج معجر بودی و من نه
-
زمینه - یا مولانا، یا محمد ابنِ علی... ای رُخَت چراغ هُدی، یا محمد بن علی پنجمین ولیِ خدا، یا محمد بن علی نَجلِ سیدالشهدا، یا محمد ابن علی جان عالَمَت به فدا، یا محمد ابن علی یایا مولانا، یا محمد ابنِ علی... ای بهارِ دل سخنت، ای حیات جان ز دَمَت جنّ و انس و حور و ملک، جمله سائل کَرَمت در مدینهی دل ماست، هم بقیع و هم حرمت یک صدا دهیم ندا، یا محمد ابن علی یا مولانا، یا محمد ابنِ علی... شمع جمع اهل ولا، کعبهی دل همهای پارهی تن نبی و نور چشم فاطمهای در دلم فروغ خدا، بر لبم تو زمزمهای دل نگردد از تو جدا، یا محمد ابن علی جز دعای تو نَبُود، بر لبم دعای دگر جز ولای تو نَبُود، در دلم ولای دگر گر برانی از در خود، تا روم به جای دگر من نمی روم ابدا، یا محمد ابن علی یا مولانا، یا محمد ابنِ علی... مِهر تو عبادت من، عشق من ارادت من با شما ولادت من، با شما شهادت من هم عطاست عادت تو، هم دعاست عادت من کن عنایتی به گدا، یا محمد ابن علی یا مولانا، یا محمد ابنِ علی
-
زمینه - شکسته بغضم میون سینه میسوزه قلبم از زهر کینه میون حُجره تا میرم از حال میاد به یادم روضهی گودال جدّمو میزدن،گوشهی قتلگاه فرقةُ بالسُّیوف، فرقهُ بالرّماح خونه دلم از زَهر هِشامه قاتلم اما بازار شامه از روضهای که دلم کبابه طشت طلا و بزم شرابه جَدّمو میزدن، نیزه و خیزران فرقةُ بالحَجَر، فرقةُ بالسِنان جدّمو میزدن، گوشهی قتلگاه فرقةُ بالسُّیوف، فرقهُ بالرّماح علی رو دیدم رو نیزه خوابه بغض صدام از آه ربابه نمیره یادم ناقهی عریان پای برهنه خارِ مُغیلان جَدّمو میزدن، کوفیا بیهوا فرقةُ بالخَشَب، فرقةُ بالعصا جدّمو میزدن، گوشهی قتلگاه فرقةُ بالسُّیوف، فرقهُ بالرّماح یه شب آقا تو بزم این روضه بیا آجَرَکَ الله بَقیَةَ الله زمان خون گریهها، درست دَمِ مغربه روضهی برگشتنِ یه اسب بی صاحبه جَدّمو میزدن، کوفیا بیهوا فرقةُ بالسِنان،فرقةُ بالعصا جدّمو میزدن، گوشهی قتلگاه فرقةُ بالسُّیوف، فرقهُ بالرّماح باید که خون گریه کنیم تو روضهها آجَرَکَ الله بَقیَةَ الله با پرچم انتقام به فاطمه اَلعَجَل مرور میشه روضهها دوباره از روی تَل جدمو میزدن، بیکَس و بی سپر فرقةُ بالسِنان، فرقةُ بالحَجَر جدّمو میزدن، گوشهی قتلگاه فرقةُ بالسُّیوف، فرقهُ بالرّماح
تاکنون نظری ثبت نشده است.