منو
وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهادت حضرت حمزه (ع) 1403 - حنیف طاهری

وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهادت حضرت حمزه (ع) 1403 - حنیف طاهری

  • 6 تعداد قطعات
  • 14 دقیقه مدت قطعه
  • 44 دریافت شده
مرثیه خوانی وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهادت حضرت حمزه (ع) با صدای حنیف طاهری، 1403

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 14:27
    روضه - چشم وا کن احد آیینه‌ی عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آنکه انگیزه‌اش از جنگ غنیمت باشد با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود داد و بیداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند غمی نیست علی می‌ماند جای سالم به تنش نیست ولی می‌ماند مرد، مولاست که تا لحظه‎ی آخر مانده دشمن از کشتن او خسته شده، در مانده در دل جنگ نه هر خار و خسی می‌ماند جگر حمزه اگر داشت کسی، می‌ماند مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون آن‌چنانی که علی از احد آمد بیرون می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام، آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام می‌رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می‌فروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد وَان یکاد از نفس فاطمه برتن دارد کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه فاطمه با رایحه‌ی گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد علی و فاطمه در سایه‌ی هم فکر کنید شانه در شانه دوتا کعبه‌ی یک دست سفید ابر مهریه‌ی او بود که باران آمد نفس فاطمه فرمود که باران آمد می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام می‌رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می‌رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می‌رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می‌رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می‌رفت گفت: اینبار به پایان سفر می‌گویم بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم راز خلقت همه پنهان شده در عین، علی است کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلِین علی است هر چه در عالم بالاست تصرف کرده شبه معراج به من سیب تعارف کرده گفتنی‌ها همگی گفته شد آنجا اما واژه در واژه شنیدند صدارا اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
  • 6:26
    روضه - گفت آیا یوسف زهرا تویی آنکه من گم کرده‌ام آیا تویی ای که نامت جان به عیسی میدهد قتلگاهت بوی زهرا میدهد دیروز پریشانی خود را به تو گفتم ولی امروز پریشان‌تر از آنم که توان گفت ...
  • 5:10
    زمینه - مظلومِ مظلومی، مظلومِ مظلومی افتادی تو گودال ولی آرومِ آرومی با این که تنت روی خاکه از عطش، لبِ تو هلاکه تو گودال چی دیدی که ذکرت الهی رِضاً بِرِضاک بگو تهِ گودالی یا آخر معراجی بلند شو دیگه از خاک، قبوله حَجت حاجی تنهای تنهایی تنهای تنهایی حتی ته گودالت هم بالای بالایی با این که تنت روی خاکه از عطش، لبِ تو هلاکه تو گودال چی دیدی که ذکرت الهی رِضاً بِرِضاکه چرا به حال سجده تو قتلگاه افتادی خواستی سبک‌تر باشی پیروهنت هم دادی ای کشته لب تشنه از آب فرات محروم عالم به فدای تو یا سیدنا المظلوم غارت شده گودال بر روی زمین عریان از آه تو می‌سوزم یا سیدناالعطشان
  • 4:16
    زمینه - سخت نتوان گرفت دنیا را سخت باید گرفت دامن تو اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله ...
  • 5:26
    شور - یاحسین مولا یاحسین مولادر زلف چون کمندش ای دل مپیچ که آنجاسرها بریده بینی بی جرم و بی جنایترندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایت ...
  • 1:35
    نوا - هیچ ذوقی به ازین نیست که: از غایت شوق چشم من گرید و لبهای تو در خنده شوند جای آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند سلطنت را بگذارند و ترا بنده شوند گر به خاک قدمت سجده میسر گردد سر فرازان جهان جمله سر افگنده شوند

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی