منو
شب بیست و چهارم رمضان 1401 - محمود کریمی

شب بیست و چهارم رمضان 1401 - محمود کریمی

  • 4 تعداد قطعات
  • 5 دقیقه مدت قطعه
  • 21 دریافت شده
مناجات خوانی شب بیست و چهارم رمضان با صدای محمود کریمی، 1401

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 5:06
    مناجات - می‌دانم این‌جایی و من را زیر پر داری اشراف بر حال دلم از هرنظر داری من بارها با چشم خود دیدم؛ هوایم را از هرکه حتّی والدینم، بیشتر داری گفتی: خودم پیگیر وضع رعیّتم هستم گفتی: خودت با من بگو، حرفی اگر داری حالا رعیّت با تو عرضی مختصر دارد البتّه می‌دانم، خودت بهتر خبر داری آقا! تقاضا می‌کنم یک‌بار یادم کن در آن قنوتی که سحر با چشم تر داری ای کاش با دست خودت تا آخر این ماه این کوه غم را از روی این سینه برداری ای کاش بودم آن‌چنان که قسمتم می‌شد از آن اشاراتی که با «اهل سحر» داری من راضی‌ام، من قانع‌ام، من هر چه می‌خواهی قربان آن‌چه تو برایم زیر سر داری
  • 7:14
    روضه - این تیر را که خورده به چشمت، حلال کن این تیرها که چشم دل‌آرا ندیده‌اند این مشک هم به حال لبت، زار می‌زند دیدند تشنه‌لب؛ شبیه تو امّا ندیده‌اند برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر طفلان من، شکستن بابا ندیده‌اند پشتم شکسته؛ زودتر از من حرم برو نامحرمان هنوز حرم را ندیده‌اند ای غیرتی! بلندشو از خاک؛ اهل من این‌قدر خنده بر من تنها ندیده‌اند داری چقدر مثل حسن گریه می‌کنی چشمان تو که کوچه و زهرا ندیده‌اند
  • 4:07
    روضه - رفت در بین آب با مرکب ایستاده به احترامش، آب دست بر سینه؛ سر به زیر از شرم می‌کند با ادب، سلامش آب می‌زند دست را به دامانش می‌زند بوسه زیر گامش، آب دید لب‌های خشک او را، آب چقدر بد شده برای فرات قبل از این؛ بعد از این، ندیده کسی این‌قدر التماس‌های فرات زیر لب گفت: یا علی‌اصغر آمد از رود، های‌های فرات ماه عکسش به آب افتاد و دید در آب، های‌وهوی حرم مشک خود را گرفت بر سینه آب را برد آبروی حرم آب میگفت: جرعه‌ای امّا رفت تا خیمه‌ها، عموی حرم دخترک رفت پیش گهواره گفت با مشک؛ آب می‌آید چندلحظه فقط تحمّل کن جان خواهر، بخواب؛ می‌آید صبرکن بوی آب، بوی عموست قول داده؛ رباب! می‌آید اهل خیمه امّیدوار امّا چشم‌های «حسین» مأیوس است دست‌های رباب روی سر و در نگاه حسین، افسوس است زیر گرمای آفتاب؛ ای وای جمع هشتادوچند ناموس است همه حیران شدند وقتی‌که شیر بین مسیر می‌آمد جمع صدها حرامی از همه‌سو پشت نخلند و شیر می‌آمد از هزاران طرف، هزاران بار نیزه و تیغ و تیر می‌آمد یک‌نفر دست بر کمر دارد یک‌نفر دست روی سر دارد یک‌نفر دست بر جگر دارد یک‌نفر دست بر تبر دارد می‌رود بین دست، سر دارد کاش، دست از یتیم بردارد از سر زین که با سر افتاد و در دل خیمه، دختر افتاد و خواهر افتاد و مادر افتاد و بین گهواره، اصغر افتاد و وای! با نیزه، پیکر افتاد و لشکری با تنش درافتاد و
  • 9:07
    نوحه - حالا که مشکت شده پاره دیگه ابری نمی‌باره دل زینب بی‌قراره من آفتابم و تو برای من قمری نبود شرط وفا، بری منو نبری ای یارم، مرو تنها دلدارم، مرو تنها سردارم، مرو تنها؛ علمدارم غم نفس‌هات توو گلومه دیگه آفتاب لب بومه کار ما بی‌تو تمومه نمی‌دونه کسی، فرشته یا بشری توو اوج غربت من، تو عازم سفری نبود شرط وفا، بری منو نبری خورشیدم، مرو تنها امّیدم، مرو تنها تا دریا، مرو تنها که خشکیدم از همه دنیا دیگه سیری داری جونم رو می‌گیری از دستم داری میری همه تشنه‌لبن ولی تو تشنه‌تری رباب منتظره که آبرو بخری نبود شرط وفا، بری منو نبری ای میرم، مرو تنها ای شیرم، مرو تنها می‌میرم، مرو تنها؛ زمین‌گیرم

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی