- 13
- 1000
- 1000
- 1000
شب دوازدهم رمضان 1401 - محمود کریمی
مناجات خوانی شب دوازدهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - فصل شکفتن شده است و بار ندارم پیش ترازوى تو، عیار ندارم ابریام و چشم اشکبار ندارم هیچ شباهت به روزهدار ندارم روزهی خود را تباه میکنم؛ ای وای یکسره من اشتباه میکنم؛ ای وای در رمضان هم گناه میکنم؛ ای وای شرم ز مهمانی نگار ندارم روزه نبودند چشم و گوش و زبانم روزه نبودند، فکر و قلب و گمانم ایندل هرجایی، هست قاتل جانم بر دل هرجاییام مهار ندارم در دل من که سزاش هست مجازات میل گناه است بیشتر ز مناجات یاد خدا نیست دلم، اغلب اوقات با تو دگر نیمهشب قرار ندارم آینهی قلب من، غبار گرفته دور مرا تنگى حصار گرفته پای مرا بین راه، خار گرفته در ره تو، گام استوار ندارم تا بهسوی معصیّت شدم متمایل خواب گرفته مرا، زمان نوافل جای دعا، رفتهام به مجلس باطل من جلوى نفسم اختیار ندارم فرصتم از دست رفته است؛ ببخشید توبهی من بازهم شکست؛ ببخشید جرم مرا هرچه بود و هست، ببخشید گرچه به درگاهت اعتبار ندارم گرچه بدم؛ داشتم ولای علی را پیش کشیدم دوباره پای علی را جان علی! کن نظر، گدای علی را غیر ولایش من افتخار ندارم مرغ دلم، سمت آسمان «نجف» رفت دل زکفم، لحظهی اذان «نجف» رفت در بغل شاه مهربان «نجف» رفت نزد علی، غم به روزگار ندارم مطمئنّم وقت مرگ، نور خدا هست حضرت زهرا، کنار بستر ما هست چونکه به ما گفتهاند، «امام رضا» هست وحشتی از قبر و احتضار ندارم نوکر خود را «حسین» وا نگذارد سینهزنش را به حشر، جا نگذارد بر دل ما، داغ «کربلا» نگذارد جز حرمش بر دلم قرار ندارم
-
روضه - روضهی سوختن کربوبلا را دیده او وداع حرم و «خون خدا» را دیده قاتل و مقتل کلِّ شهدا را دیده عصر آن واقعه، قحطی حیا را دیده هرچه ما روضه شنیدیم، تمامش را دید آتش و سوختن اهل خیامش را دید دیده پاهای مغیلانزدهی خواهر را درد شرمندگی از سوختن معجر را خندهی حرمله و شمر به یکدیگر را ساربان و پدر و قصّهی انگشتر را کاش در کربوبلا اینهمه نیرنگ نبود کاش انگشتر و انگشت، بهم تنگ نبود روز تشییع پدر، تیر سهپر پیرش کرد قبر کوچک، تن سقّا، چقدر پیرش کرد روی نیزه شدن آنهمه سر، پیرش کرد خیزران و لب و دندان پدر، پیرش کرد زیر زنجیر، تمام بدنش زخمی بود تا چهلسال، دلش مثل تنش زخمی بود شام بر روح و تنش، تیغهی تکفیر کشید آتش از بام که افتاد، سرش تیر کشید درد بسیارتر از خنجر و شمشیر کشید یکسر از قهقههی حرمله، تحقیر کشید مرد تنهای اسیران شده باشی، سخت است شاهد گریهی طفلان شده باشی، سخت است
-
نوحه - جسمت زخمی مانده بر خاک از تیغ و نیزهها صدچاک مانده در روی زمین شاه مظلومان حسین نوحه خوانند انبیا در زمین کربلا بر روی نیزه، مهتاب است لالایی! ششماهه خواب است زینبش بر سر زنان دختران مویهکنان بیعلمدار حسین گر گرفته خیمهها گوید خواهر: جان مادر برخیز و بنگر ای بیسر زینت دوش نبی بر زمین جای تو نیست پیکرت بر روی خاک رأس تو بر نیزهها
تاکنون نظری ثبت نشده است.