- 19
- 1000
- 1000
- 1000
شب نهم رمضان 1401 - محمود کریمی
مناجات خوانی شب نهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - شبی پروندهی خود را گشودم برآمد ناله از هر تاروپودم سراپا آب گشتم از خجالت که آخر، دست خود را رو نمودم الهی، سیدی، العفو؛ العفو بدم؛ صدبار خود را آزمودم تو بر لطف و عنایاتت فزودی من از غفلت، گناهم را فزودم دریغا! ای دریغا! ای دریغا تو با من بودی و من بیتو بودم خطاکارم؛ ولیکن گاهگاهی به خاک آستانت، چهره سودم نه از پرونده، جرمی پاک کردم نه از آیینهام، زنگی زدودم چنان در آتش خجلت، شدم آب که خیزد با نفس از سینه، دودم تمام راهها را بستم امّا زبان معذرتخواهی گشودم الهی، میثمم؛ العفو العفو اگرچه لایق عفوت نبودم
-
مناجات - به چشمان ترت در این حوالی سلامُالله ما کَرَّ اللیالی بیا و چشمهایم را تو پر کن به پیشت آمدم با دست خالی برای من بگو: استغفرالله دعای من، بگو: استغفرالله دعای تو عزیزم مستحابه توجای من بگو: استغفرالله به اشکی، سوز و سازم را عوض کن بیا امشب، نمازم را عوض کن فقط بگذار مجنون تو باشم نیازم را، نیازم را عوض کن به هرکس رو زنم، بیتو سرابه نفس حتّی بدون تو عذابه به من هم سر بزن؛ حالم عوض شه به بالین مریض رفتن، ثوابه دوباره اومدم با روسیاهی که اینجا میخرند عمری به آهی بخون آقا! که ما با تو بخونیم الهی! یاالهی! یاالهی
-
روضه - یا غیاثالمستغیثین؛ کاشفالکربالحسین با تو دارم عهد دیرین؛ کاشفالکربالحسین ای برایم عشق تو دین؛ کاشفالکربالحسین زندگی شد با تو شیرین؛ کاشفالکربالحسین رحمت الله بر شیر حلال مادرم شکر حقّ؛ ساعت به ساعت، من اباالفضلیترم سیّدی! هستم گدای روز و ماه و سال تو ماه من؛ یکعمر کارم گشته استهلال تو من همان هستم که مستم میکند تمثال تو گریه بر تو، مال من؛ من هر چه دارم، مال تو گریه بر تو، گریه بر داغ «حسین فاطمه» است روضهی گودال،اصلاً ابتدایش علقمه است این زمانه، ناگهان با کوفیان همدست شد دست دشمن باز شد تا جسم تو بیدست شد پایکوبان لشکری از حال و روزت مست شد دورهات کردند لشکر؛ هر مفر، بنبست شد کینهها از مرتضی، داده چه کاری دست تو آه! عجب تیری نشسته بین چشم مست تو ابنملجم با عمودی، فرق «حیدر» را شکست بشکند دستت الهی؛ بیهوا سر را شکست هلهلهها، حرمت سردار لشکر را شکست این زمینخوردن، دوباره قلب مادر را شکست مشک پارهپاره سیرت کرد از این زندگی بر زمین افتاد علم؛ مردی تو از شرمندگی یکطرف، زهرای اطهر بر سر و سینهزنان یکطرف، آقا نشسته پای جسمت قدّکمان یکطرف، آسودهخاطر حرمله، شمر و سنان یکطرف، چشمانتظاری رباب نیمهجان یکطرف از ترس میپیچد به خود، صاحبعلم یعنی آقا زنده میماند که برگردد حرم ذکر آقا میشود «هَل مِن معین» بیتو؛ نرو شاهزاده، میشود ویراننشین بیتو؛ نرو سنگباران میشود ناموس دین بیتو؛ نرو میخورد در کوچهها «زینب» زمین بیتو؛ نرو آه! سرلشکر بمان؛ اوضاع لشکر، خوب نیست حضرت بابالحوائج، حال خواهر، خوب نیست
-
نوحه - تشنه بودیم؛ بوی آب میرسید از علقمه از توو نخلا میرسید رایحهی فاطمه از میون گرد و خاک، سمت حرم میرسید بابا گریون، قدّ خم، روی لباش زمزمه با اینکه غم داشتیم صاحبعلم داشتیم عمومونو کشتن همینو کم داشتیم عمو جونم تا تو بودی، سر و سامونی داشتیم تو که رفتی، چش گریونی داشتیم بعد تو بیچاره شدیم دنبال زینب، همه آواره شدیم بیگوش و گوشواره شدیم رفتی و رفت دشمنت سمت حرم، صفبهصف نالهها و ضجّهها میرسید از هرطرف تا عمود خیمتو دستای بابا کشید عمّه میزد بر سرش، دستشو رو به نجف عمّه هزار بار مرد خیمه گرفت آتیش عمّه میگفت: داداش چرا نیاوردیش عمو جونم تا تو بودی، دشمنامون میترسیدن تا تو رفتی، چشم تو رو دور میدیدن ماها گریون بودیم و اونا همش میخندیدن اشک باباس که نشوند مارو به روز سیاه بیقرار و تشنه و بیکسه و بیپناه جای خالیت میکشه پنجه به زخم دلش اون دمی که قاتلش میرسه توو قتلگاه چشمتو دور دیدن غارتمون کردن سربسته باید گفت همه چیو بردن عمو جونم تا تو بودی، چاره داشتیم کی لباس پاره داشتیم تو که رفتی، سر به صحراها گذاشتیم پابرهنه روی خارا پا گذاشتیم
تاکنون نظری ثبت نشده است.