ولادت حضرت اباالفضل العباس (ع) 1402 - حنیف طاهری

مدح - نه در توصیف شاعرها نه در آواز عشاقی تو افزون تر از اندیشه فراوان تر از اغراقی وفاداری و شیدایی علمداری و سقایی ندارند این صفت ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می گوید الا یا ایها الساقی تمام کودکان معراج را توصیف می کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی چنان رفتی که حتی سایه ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می شود در عرصه ی میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه ها یا ” عدتی فی شدتی ” برگرد که تو بی مشک سقایی که تو بی دست رزاقی شنیدم بغض بی گریه به آتش می کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه ام باقی شاعر : سید حمیدرضا برقعی

سرود - ای سردار باوفا عباس بن علی عبد صالح خدا عباس بن علی ای سرباز جان به کف عباس بن علی جانم مرد باشرف عباس بن علی

سرود - ای علمدار حسین عباس علمدار حسین مستند همه ساقی و ساغر که تو باشی از سر نپرد مستی در سر که تو باشی از گرگ هراسی به دلی راه ندارد بر یوسف این قوم برادر که تو باشی بین الحرمین امن ترین جای جهان است این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی

سرود - ماه دراومده آره این بار توی گهواره این کودکی مولاست یا خود علمداره ماه آسمونم اباالفضل جونم اباالفضل ای جونم اباالفضل اسم تو درمونم اباالفضل جونم اباالفضل ای جونم اباالفضل هر کسی که حاجتی داره این ثانیه ها رو میشماره امشب شب عشقه پس تا صبح هر جوری که باشه بیداره باوفا نمیشه تو دنیا هیچکی مثل حضرت عباس عالم به خودش نمی بینه مردی به شجاعت عباس مولا داره می بینه فردای اباالفضلو امشب داره می بوسه دستای اباالفضلو می گه پهلوونم اباالفضل ای جونم اباالفضل ای مرد میدونم اباالفضل پشت در خونه مولا بازم اومده فقیر امشب ای دل اگه حاجتی داری از ام بنین بگیر امشب هر کس که گرفتاره عباسو صدا کرده فاطمه نمی ذاره دست خالی برگرده من به تو مدیونم اباالفضل جونم اباالفضل بی تو سرگردونم اباالفضل ای جونم اباالفضل

سرود عربی

مدح - آن یکی شد دست بوسش و آن دگر پای بوسش و آن دگر گفتا که هستی ای نگار نازنینم؟ گفت من ماه بنی هاشم، سرور قلب زهرا شبل حیدر زاد? آزاد? ام البنینم معنی درس وفایم، فانی راه خدایم جرعه نوش چشم? علم امیرالمؤمنینم شهسوار با وقار عرص? میدان عشقم جان نثار سیّد العشّاق فخر راستینم خوانده یزدانم زلطف و مرحمت باب الحوائج یاور هر دردمند و بینوا و دل غمینم گریبارم روز مردی، خم به ابروی کمانم آیه نصرٌ مِنَ الله نقش بندد بر جبینم ای گنه کاران بشارت باد زهرا روز محشر آورد بهر شفاعت دست های نازنینم تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم مشک را پر کردم از آب و به خود گفتم که باید راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن قطع شد دست علم گیر از یسار و از یمینم فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم سرفرازم ساقی عطشان آل یاو سینم ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت فلبم تیر زد بر مشک، آن خصمی که بود اندر کمینم دیگر از دیدار آن لب تشنگان شرمنده بودم تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم گفتم اکنون خوب شد خوب است برگردم به خیمه ناگهان بر سرفرود آمد عمود آهنینم ای علمدار ولی الله اعظم یاابالفضل (ع) وی به یادت جاری از چشمان تر، دُر ثمینم نیست امّیدی به جز مهر تو، روز واپسینم

سرود - میان اهل آسمان قبله به ماه مایل است اول دفتر ادب نام ابوالفضائل است اوست نشسته در نظر نیست ز چشم دل نهان بشکند از نگاه او قلب همه صف شکنان ای علمدار حسین عباس علمدار حسین اوست پناه می دهد نور به ماه می دهد راه اگر که بسته شد اوست که راه می دهد قلب شکسته مرا جذبه دیده اش گرفت دست فتاده مرا دست بریده اش گرفت

سرود - والشمس والقمر شمس حسین قمر عباس والعشق والخبر عشق حسین خبر عباس علمدار میرسه دلبر و دلدار میرسه وفادار میرسه سرور و سردار میرسه شام غم سر اومد و طلوع مهر عاشقانه است این شب میلاد اباالفضل حسین بن علی تبریک دلاور اومده جلوه حیدر اومده عجیبه انگاری فاتح خیبر اومده دست و بازوی علی داره و نیروی علی داره رخ نیکوی علی داره و هو هوی علی داره معشوق من الازل الی الابد یا اباالفضل از اعماق قلبت بگو مدد یا اباالفضل نسیم صبحه و شمع شب تار دله و جاء الحق و قاتل کفر و باطله به وفاداری او محضر معصوم نبود و نیست غیر او باب حسین پناه ما درهمه عالم کیست محبوب دل حسین جهان جان جان جهان اساس عشق کربلا نبض زمان امیر جان

سرود - شه ابرو کمان ها صنم پهلوان ها قمر آسمان ها آمد بهار جانها ای شاخه تر برقص آ دنیا به طرب آمده سلطان ادب آمده با اصل و نسب آمده ای جان صدیق لقب آمده مضمون غضب آمده فارِسُ العرب آمده ای جان جان به سردار حرم سید و سالار حرم جان به سقای حرم عموی زیبای حرم جان به مهتاب حرم به چشم جذاب حرم ای علمدار حسین عباس علمدار حسین شده وِرد زبانها شده نَقل دهان ها ضربان زمانها آمد بهار جان ها ای شاخه تر برقص آ از عرش ندا آمده دریای وفا آمده ماه کربلا آمده ای جان نجل مرتضی آمده خورشید لقا آمده حامل اللوا آمده ای جان جان به جانان حرم جان حسین جان حرم جان به دلخواه حرم تکیه گاه شاه حرم جان به شمشیر حرم علت تکبیر حرم ای علمدار حسین عباس علمدار حسین دم پیر و جوان ها پسر جاودان ها ثمر قهرمان ها آمد بهار جان ها ای شاخه تر برقص آ سردار دلیر آمده عباس کبیر آمده در معرکه شیر آمده ای جان شور سینه زن آمده شیر صف شکن آمده شاگرد حسن آمده ای جان جان به سامان حرم چشم نگهبان حرم جان به نیروی حرم قوت بازوی حرم جان به ایثار حرم حیدر کرار حرم ای علمدار حسین عباس علمدار حسین