ولادت حضرت اباالفضل العباس (ع) 97 - حنیف طاهری

مدح - امشب به کاخ مرتضى ماهى پدیدار آمده ماهى که پیش نور وى خورشید و مه تار آمده ماهى که بر حسن صدها خریدار آمده اى طالب دیدار مه هنگام دیدار آمده افلاکیانش سر به سر حیران رخسار آمده کو نور بخش عالم و، هم نور الاءنوار آمده لطف خداوندى به ما همواره و دائم بود خاصه که روز مولد ماه بنى هاشم بود بر یارى دین نبى حق خواست یاور پرورد و ز بهر صفین و جمل فرخنده افسر پرورد یا بهر جنگ نهروان یکتا غضنفر پرورد یا آنکه بهر کربلا سردار لشگر پرورد بهر حسین ام البنین نیکو برادر پرورد باید چنان فرزند را این گونه مادر پرورد زین رو فروغ طلعتش تابید بر خلق جهان و ز نوگل رخسار وى ، کشتى جهان رشگ جنان چون آفتاب حیدرى تابید بر ام البنین آن سان که از نیسان شدى اندر صدف در ثمین ماه بنى هاشم عیان گردید از آن مه جبین تا آنکه گردد حامى دین خداوندى مبین بهر حسین بن على پرورد یار و معین چونان که بودى مرتضى بر مصطفى یار و قرین برگو به ماه آسمان بنما رخ خود را نهان زیرا که گشته در جهان ماه بنى هاشم عیان از دامن ام البنین ماهى سر آورد برون نى نى ، که از خورشید و مه والاتر آورد برون ایزد ز کان مکرمت خوش گوهر آورده برون وز آستین مرتضى دستى بر آورده برون گوئى ز صلب حیدرى حق حیدر آورده برون بهر صفوف مشرکین او صفدر آورده برون برگو به بوسفیانیان میر و علمدار آمده بر یارى دین خدا یکتا مدد کار آمده

مدح - چشم دل باز کن به آیت ها سیر کن در دل روایت ها تا به تو اهل بیت جان بدهند شمه ای را ز خود نشان بدهند پیر من که سرم فدایش باد شعله معرفت به دستم داد آتش عشق یار سوزاندم تازگی ها روایتی خواندم این شنیدم که از برای راز و نیاز عده ای از صحابه بعد نماز مرتضی را که گوشه ای دیدند از حضورش سوال پرسیدند که بگو ای کَنَنده خیبر از فتوحات مالک اشتر از بلندی قدر همت او یا ز اندازه شجاعت او گفت مولا که گفتن آسان نیست لیکن از خلق نیز پنهان نیست شأن مالک ورای ادراک است او به قدری شجاع و بی باک است که اگر در میان ظلمت شب شب بی روزن بلا کوکب پای بر شیر ماده بگذارد شیر در لحظه بانگ بردارد مالک از فرط جرأتی بی حد بی گمان پلک هم نخواهد زد باز روزی همان گروه آن یک رفته بودند محضر مالک که بگو با چنین شجاعت خود با چنین اقتدار و شوکت خود تو که هر گونه جنگ را دیدی از کسی تاب ه حال ترسیدی

مدح - نور جبینش طعنه بر خورشید گردون فر زند خال رخ زیباى وى بر عالمى آذر زند هم نرگس شهلاى او آتش به خشک وتر زند هم بر دل خصمان خود مژگان وى خنجر زند قدش چو طوباى جنان، لبخند بر کوثر زند باب الحوائج درگهش، خوش آن که بر آن در زند دست ید اللهى وى حلال مشکلهاستى تحت لواى حضرتش دنیا ما فیهاستى چون مرتضى قنداقه‌ی عباس را در بر گرفت گفتا فلک : بر دست خود، مهرى مه انور گرفت! یا از گلستان شرف، وى لاله احمر گرفت چونان که گفتى مصطفى، بر دست خود حیدر گرفت بوسه به دستانش زد و از دیدگان گوهى گرفت زآن ماجرا غم بر دل و بر جان آن مادر گرفت گفتا مگر عیبى بود در این دو دست نازنین؟! شه گفت نى در کربلا گردد جدا از ظلم و کین آرى که خود این دستها باید علمدارى کند در راه سبط مصطفى از جان وفادارى کند بهر رواج دین حق دفع ستمکارى کند از قتل قوم مشرکین سیلاب خون جارى کند بر حفظ ناموس خدا نیکو فداکارى کند تا از حریم شاه دین آن سان نگهدارى کند آن دم فداکارى وى مقبول و مستحسن شود کو همچو جعفر، عم خود، دستش جدا از تن شود آه از دمى کو شد جدا دستش کنار علقمه اندر میان مشرکین افتاد شور و همهمه بنهاد بر زانوى خود رأسسش عزیز فاطمه آن پور زهرا کو بُدى عرش خدا را قائمه با دیده‌ی گریان بیان، مى کرد شه این زمزمه کامشب بخوابد دشمنت، بى ترس و بیم و واهمه لیکن به چشم خواهرت، ره نیست دیگر خواب را واز ماتم خود سوختى دل آهى بى تاب را شاعر : علی آهی

سرود - تویی بهونه بارون تویی ترانه دلها تموم عالم قطره تویی که هستی دریا تو ستاره شبای حسینی تو صفای کربلا ی حسینی نذر زینبه همه وجود تازتو گهواره برای حسینی داری خونه همیشه تو قلب پیرو جوون طوفان نگاهت و برده دل از آسمون یل آب آور پسر کوثراسد الحیدر عباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی ای که هستی دلبر و قبله اهل یقین ندیده چشم زمین مثل تو مه جبین ای عشق بی کرانه اولاد یا و سین ارث غیرت برده ای از امیر المومنین یل آب آورپسر کوثراسد الحیدر عباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی ببین به عشق امشب امشب زدم دلو به دریا من اومدم تو دنیادنیا فقط به عشق سقا تو به داد من همیشه رسیدی بی تو زندگی نداره امیدی یادم نمیره که بانگاه تزیره علمت دلمو کشیدی خوردم نون سفرتوعمری خونه زادتم روزیم از دسته توعه روز وشب به یادتم گل زهرایی توکه سقایی عشق مولایی عباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی یل آب آورپسر کوثراسد الحیدرعباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی تویی خدای غیرت تویی شبیه محشر، توچهره تو پیدا ست جوون یای حیدر چشم آسمون اسیر نگاته محشره خدا غضب چشاته وقتی میزنی نعره توی میدون لهجه علی میونه صداته رعد وبرق خشم تو، طوفان میکنه به پالرزید از ابهتت قلب دشمن همه جایل بی همتامالک دلها، یه تنه غوغا عباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی یل آب آور پسر کوثراسد الحیدرعباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی یا قتالل اشقیایا ملجاالخائف ینمحل به پا میکنی بانام حبل المتین با سر بند یافاطمه داری به روی جبینمی لرزد از نام تو، روی بد خواه دین یل آب آور پسر کوثراسد الحیدرعباس عباس یا ابا الغوث ادرکنی

سرود - عطر شرابت ساقی مستم کرده وسطِ میخونه پابستم کرده ساقی، ساقی، تو شاهنشهِ عشّاقی 2 علمداره حسینی و دلم مبتلاته آقا نوکره تو تا به ابد خاکِ پاته توی دستِ کریمِ تو، آقا برگ براته سَر و سَرور ابالفضله یلِ حیدر ابالفضله یکی توو آسمون میگه محشر ابالفضله عطر شرابت ساقی مستم کرده وسطِ میخونه پابستم کرده ساقی، ساقی، تو شاهنشهِ عشّاقی 2 خدا تا به ابد پرچمتو برده بالا ارادت به تو دارن همه خوبای دنیا دعاگوی تو ای آقا، شده حضرت زهرا کَس و کارم ابالفضله راه چارَم ابالفضله بنویسید رو قبره من یارم ابالفضله سَر و سَرور ابالفضله یلِ حیدر ابالفضله یکی توو آسمون میگه محشر ابالفضله تویی که تو دلهامون غوغا کردی تویی که دنیامونو زیبا کردی ساقی، ساقی، تو شاهنشهِ عشّاقی 4 تو الگوی هر کسی که شد عاشق و شیدا دیگه زینبی تر از تو نمیاد به دنیا همیشه رولبای تو، مدد زینبِ کُبری دین و دنیام ابالفضله نورِ چشمام ابالفضله تا که زندم همش میگم آقام ابالفضله سَر و سَرور ابالفضله یلِ حیدر ابالفضله یکی توو آسمون میگه محشر ابالفضله

سرود - من یه عمر اباالفضلی ام تا نفس باشه می گم ابالفضل هم مراد دل عاشقم هم رفیقم تو عالم ابالفضل خونه مادریم کربلاست دینمو زندگیم ابالفضل عشق من از قدیمه ابالفضل ای قمر کربلا ساقی باوفا عمریه دیوونتم یا اباالفضل ای همه آرامشم پای ضریحت خوشم من مسلمونتم بی سر و سامونتم یا اباالفضل اسم تو دوای کل دردام با تو به خدا بهشت دنیام ابوالفضل منم دلداده آقا دلبری تو همش دیدم عطای حیدری تو در این خونه خوشبختم همیشه خدا از من نگیره نوکری تو قبلم از بچگی کربلاست کربلاست صاحب زندگیمه اباالفضل عشق من از قدیمه اباالفضل ای خدای مرام و ادب شیر مادر حلالت اباالفضل پهلوونی شبیه تو نیست داده زهرا مدالت اباالفضل ساقی باوفا الدخیل الدخیل ای قرار دل بی قرارم من کسی رو به جز تو ندارم دلخوشی من تویی تا صدات می زنم تو گره وا می کنی یا اباالفضل حضرت مشکل گشا با بد و خوبای ما تو وفا می کنی دردو دوا می کنی یا اباالفضل ...

سرود - باز امشب می شینم کنار دریا تو خیالم یه رویا که من هم گره امیدمو به پر قنداق سقا بزنم اهل عالم برای حسین یار اومد غوغایی عباس علمدار اومد اون که غیرت الله به ام بنین ماه نور دل هر عاشق دلبند یدالله ای شاه وفا عباس معدن سخا عباس تاج شهدا عباس رو دوشم علمش چه سرفرازه برا زندگیم نیازه یه دعاش تو نبرد پر تلاطم کار دشمنو می سازه یه نگاش آقایی که پسر شاه لافتاست توی میدون جوونیای مرتضاست سرچشمه خیراتم تسبیح و مناجاتم رزق منه از سفره ت ای قبله حاجاتم ای جود و کرم عباس صاحب علم عباس سقای حرم عباس میخونم این شبا با شور و احساس با دلی که مست و شیداست از آقام سر ساله و گداتم مددی حضرت عباس رو سیام گوشه چشمی کاشف الکرب عشق ما جون زینب بهترین عموی دنیا مجنونم و لیلایی بالایی و بالایی حال خوش امروز و دلخوشی فردایی ای بابا حسین عباس مهتاب حسین عباس بیتاب حسین عباس