وفات حضرت زینب (س) 98 - حنیف طاهری

مناجات - یا این دل شکسته ی ما را صبور کن یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من! این جاده های شب زده را غرق نور کن با ذوالفقار حضرت مولا ، بیا و بعد دلهای شیعه را پرِ حسّ غرور کن با کوله بار غربت و اندوه خود بیا از کوچه های سینه زنی مان عبور کن امشب بیا که روضه بخوانی برایمان امشب بساط گریة ما را تو جور کن یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان یا خاطرات عمه تان را مرور کن هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو هم یادی از مصیبتِ سرخ تنور کن شاعر : یوسف رحیمی

روضه - دختر والا مقام شاه محشر زینب است گوهر ارزنده? زهرای اطهر زینب است خواهر ناموس دهر و افتخار بانوان در سپهر معرفت تابنده اختر زینب است بی معلم عالمه نارفته مکتب فاضله بحر تقوا را یگانه درّ و گوهر زینب است کنز ایمان و شهامت یادگار مرتضی همسر محبوب عبدالله جعفر زینب است منطقش گویا و نطقش همچو تیغ ذوالفقار در مقام صبر،از ایوب برتر زینب است در مصاف لشکر خونخوار و پست و کین شعار برحسین بن علی مردانه یاور زینب است آنکه آماج بلا شد از طفولیت به دهر یار و هم پیمان و هم ره با برادر زینب است اندرون بزم استبداد فرعون زمان آنکه بر هم زد بساط قوم کافر زینب است با سخنهای متین و استوار و آتشین شعله زن بر هستی وجان ستمگرزینب است آنکه اندر کوفه چندین سال بود آموزگار معدن علم و فصاحت بنت حیدر زینب است آری آری از همه نسوان عالم در وفا بعد زهرا مادرش شایان و برتر زینب است تا توانی«شاجری»فریاد یازینب بزن رهنمایت دختر خاتون محشر زینب است

روضه - دوباره نشستم به یاد لبات به یک کاسه آب خنک زل زدم دوباره توی مقتل خاطرات به باب لب تو تفال زدم گمونم که این آخرین روضمه بازم کاشکی منت بذاری سرم بازم کاشکی منت بذاری سرم نذاشتی بمونم دم آخرت تو اما بیا این دم آخرم بیا پیشم اما بهم قول بده که از سرگذشتم نپرسی داداش تو که مرهم قلب خواهر بودی نمک روی زخمای کهنه نپاش نپرس از غروبی که رفتی نپرس نپرس چی شد خیمه ها دود شد نپرس از رقیه چجوری بگم گلت اشک شد آب شد رود شد نذار تلخ شه کامم این لحظه ها نپرس آخرش سرو پس داد یا نه نه تنها حتی ربابم ندید علی اصغر از نیزه افتاد یا نه تو کوفه چیا شد نمیگم حسین قدم کی دو تا شد نمیگم حسین موهام کی سفید شد نمیگم حسین رخم کی سیاه شد نمیگم حسین بیا تا ببینم داداش دارمو تو قلبم هنوز مهر دستاش هست جای مادرم خالی راستی ببین کبودی بازوم هنوز جاش هست ...

زمینه - منجی عالم امکان حضرت حجت ابن الحسن (عج) شفای درد این عالم عنایت شاه بی کفن هر زمانی هر کجایی زیارتنامه بردار صبح و شام و نیمه شب دست بر سینه بگذار السلام علی من جعل الله الشفا فی تربته ساکن کرب و بلا ربنا اکشف عن الغموم بظهور الحجه ام من یجیب المظطر به این دعا محتاجم از نفس افتادم من به کربلا محتاجم استجابت با حسین و لطف امام زمان هر کجایی هر زمانی زیارت نامه بخوان السلام علی من اجابت تحت قبه الشفا فی تربته ساکن کرب و بلا یا حسین و یا حسین

زمینه - من از تو چیزی نمیخوام غیر از خودت آقا غیر از چند قطره اشکی برای این چشما میخوام یه نوکر صاف و ساده بشم برای این خونواده میدونم از سر لطف اینجام برای تو مثل من زیاده می دونم من بدم آقا می دونی که خراب کردم یه کاری کن همین حالا به آغوش تو برگردم حسین جانم حسین جانم چند وقته دلتنگی تو افتاده تو جونم می خوام بیام پیشت آقا اما نمی تونم برای چند دقیقه هم که باشم توی حرم بسه والا بیام برای عرض ارادت با مادرم بسه والا نگو قهری که می میرم می دونم خیلی نامردم یه کاری کن همین حالا به آغوش تو برگردم حسین جانم من راهو کج رفتم ارباب تو روشنم کردی پیراهن سیاه عزاتو خودت تنم کردی گدای سابقت نیستم اما اربابی مثل همیشه باید بگم من حرف دلم رو چکار کنم روم نمی شه بار پیش همه مردم بگم آقا غلط کردم یه کاری کن همین حالا به آغوش تو برگردم حسین جانم