منو
شب وفات حضرت ام البنین (س) 1401 - محمود کریمی

شب وفات حضرت ام البنین (س) 1401 - محمود کریمی

  • 7 تعداد قطعات
  • 11 دقیقه مدت قطعه
  • 572 دریافت شده
مرثیه خوانی شب وفات حضرت ام البنین (س) با صدای محمود کریمی، 1401

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 11:49
    مدح - ای به بنین تو، درود همه فاطمه یافاطمه یافاطمه باغ گل یاس، سلامٌ علیک مادر عبّاس، سلامْ علیک ای همه از خود سفرت تا حسین اذن دخول حرمت یاحسین سایه‌نشین حرمت، آفتاب غرق شده در کرمت، آفتاب مادر یک ماه و سه اختر شدی فاطمه‌ی دوم حیدر شدی طوبی، طوبی لک، زین احترام دختر زهرا به تو گوید سلام قدر تو، گوی شرف از ناس برد ارث ادب را ز تو عبّاس برد جز تو که بر شیر خدا، شیر زاد؟ جز تو که بر شیر علی، شیر داد؟ جز تو که در کرب‌و‌بلای حسین چار پسر کرده فدای حسین؟ چار پسر دادی و زین افتخار شد حرم چار امامت، مزار پاسخ آن وفا و احساس تو فاطمه شد مادر عبّاس تو چار پسر داشتی ای جان پاک رفت غریبانه تنت زیر خاک لیک، جوانان عرب رهسپر در پی تابوت تو هم‌چون پسر بر لبشان ناله‌ی یافاطمه اشک فشاندند برایت همه دیده‌ی اوتاد برایت گریست حضرت سجّاد برایت گریست نیست عجب این‌که به ترفیع تو فاطمه آید پی تشییع تو به غیرت و وفا و احساس تو به خون پیشانی عبّاس تو ناله‌ی جان‌سوز تو در گوش ماست چوبه‌ی تابوت تو بر دوش ماست باز هم ای ماه شهادت‌فروز مراسم دفن تو می‌بود روز بر در بیت تو، شرارت نشد بر گل روی تو، جسارت نشد ضربه به بازوت نزد هیچ‌کس لگد به پهلوت نزد هیچ‌کس کاش شود جاری، اشک همه از حرمت تا حرم فاطمه میثم آلوده‌ی دل‌سوخته چشم به سوی حرمت دوخته ذکر دل اوست به هر صبح و شام تا که دهد بر تو مکرّر سلام باغ گل یاس، سلامٌ علیک مادر عبّاس، سلامْ علیک
  • 13:00
    روضه - گویند فقیری به مدینه به دلی زار آمد به در خانه‌ی عبّاس علمدار زد بوسه بر آن درگه و استاد مؤدب گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار کای صاحب این خانه! یکی مرد فقیرم بیمار و تهیدست و گرفتار و دل‌افکار هرسال در این فصل از این خانه گرفتم بر خرجی یک‌ساله‌ی خود، هدیه‌ی بسیار گفتا به زنان، ام‌ّبنین مادر عبّاس با سوز دل سوخته و دیده‌ی خون‌بار کز زیور و زر هرچه که دارید، بیارید بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار خود سائل هرساله‌ی عبّاس من است این عبّاس، دل‌آزرده شود گر برود زار دادند بدو زیور و زر هرچه که می‌بود از لطف و کرم، عترت پیغمبر مختار سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد بگذاشت ز غم چهره‌، دل‌ خسته به دیوار گفتند: همه هستی این خانه، همین بود ای مرد عرب! اشک میفشان تو به رخسار آن سائل دل‌باخته، این گفت به زاری کای در همه‌جا بوده به خیل ضعفا یار بر من در این خانه، گدایی است بهانه من عاشق عبّاسم؛ نه عاشق دینار من آمده‌ام بازوی عبّاس ببوسم من در پی گل، روی نهادم سوی گل‌زار هرسال زدم بوسه بر آن دست مبارک هربار شدم محو رخ صاحب این دار یک‌لحظه بگوئید که عبّاس بیاید باشد که برم فیض از آن چهره، دگر بار ناگاه! زنان شیونشان رفت به گردون گفتند: فروبند لب ای مرد گرفتار ای عاشق دل‌سوخته؛‌ ای محو رخ دوست ای سائل د‌ل‌باخته؛ ای طالب دیدار دستی که زدی بوسه؛ جدا گشت ز پیکر ماهی که تو دیدی؛ به زمین گشت نگون‌سار آن دست کزو خرجی یک‌ساله گرفتی شد قطع ز تیغ ستم دشمن خون‌خوار سر بر سر نی؛ دست جدا؛ تن به روی خاک لب تشنه؛ جگر سوخته؛ دل شعله‌ای از نار این طایفه هستند در این خانه سیه‌پوش این خانه بود در غم عبّاس، عزادار این مادر پیری که قدش گشته خمیده سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار این مادر دل‌سوخته‌ی چار شهید است گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چار این مادر عبّاس، همان امّ‌بنین است دادند بنینش همه جان در ره دادار سوگند به آن مادر و آن چار شهیدش بگذر ز گناه همه، ای خالق غفّار
  • 6:48
    زمینه - عاشقی یعنی دل بریدن از غیر یار خود ندیدن تا پای دار توو زمستون، لاله‌چیدن عین بهار مادر شهید، عاشق‌تر از همه پای عاشقی، لایق‌تر از همه مقلّد امّ‌البنینه و شقایق‌تر از همه فدای اون مادری که داده دل پای دین شهید شدن دل می‌خواد شبیه امّ‌البنین جان‌فدا بودن یعنی اخلاص در هرلباس رهرو عشق، بی‌ادّعاس بی‌خبر از اشک و هراس با تمام هوش و حواس وقف او که فرمانرواس مثل عبّاس، امر مولاش، امر خداس پاکی دل از دامان مادره مادر شهید، پاک و مطهّره دلش مثه امّ‌البنین شده که از دنیا می‌گذره دوام این مکتبو به امر زهرا ببین با این همه لاله و این همه ام‌ّالبنین اون پلاکایی که مثه راز موند زیر خاک صادقانه گفتن فداک به شهیدی که گفت: اخا ادرک اخاک مادرونه شد؛ خون‌گریه‌ی لهوف پشت حق شکست در لحظه‌ی خسوف مقطّعه شد عشق و رو زمین پراکنده شد حروف شنیدن از خیمه‌ها تا ماه اومد رو زمین صدای زهرا رو با صدای ام‌ّالبنین
  • 5:27
    زمینه - تموم افتخارم اینه مادر تو منو می‌بینه داد می‌زنم به روز محشر شفیع من، امّ‌البنینه از مادرت امّ‌البنین هرچی می‌خوام، می‌گیرم هرشب اینو می‌خوام ازش، یه روز برات بمیرم با هرنفس پر می‌زنم دور سر اباالفضل تا به ابد دلداده‌ام به مادر اباالفضل هرجا برات گریه کنم، بهشته یااباالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یااباالفضل ذکر شما دوای درداس اسم شما شبیه زهراس تپش‌تپش دلم می‌خونه سیدّتی یا امّ‌عبّاس از عشق عبّاست بی‌بی، دلم آروم نمی‌شه مولاتنا امّ‌البنین؛ ذکر لبم همیشه توو آسمون پرستاره ابر چشام همش می‌باره دلم به دست مادر تو شبیه مشک پاره‌پاره در بین طوفان بلا، دست تو تکیه‌گاهم وقتی که یازهرا می‌گم، تو می‌کنی نگاهم
  • 2:39
    واحد - زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر در خانه‌ی علی، سر افشای خود نداشت امّ‌البنین، کنایه‌ای از شرم عاشقی است کز حجب، تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چار جگرگوشه‌ی بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن نه! همای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق، پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین، میل تسلّای خود نداشت عمری به شرم زیست که عبّاس وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت
  • 3:20
    جفت - آسمان‌ها بین دستانت ملائک تحت فرمانت رسل در ظلّ ایوانت فدای شأن پنهانت منم بیدل؛ تویی دلبر منم بنده؛ تویی سرور منم سرباز؛ تویی رهبر تویی حیدر؛ تویی حیدر به قربان حسین‌جانت اباالفضل، جان به قربانت امامت هست پابستت تمام هست از هستت چه اعجازی‌ست در دستت قیامت ضربه‌ی شصتت تو عاری از عدم هستی امیر باکرم هستی تو که صاحب‌علم هستی مدافع حرم هستی به قربان حسین‌جانت اباالفضل، جان به قربانت تو از اسرار مستوری تو از اوصاف ما دوری ماهی! نور علی نوری خودت شعری؛ خودت شوری امیر بی‌قرینی تو فدای شاه دینی تو مولا، حبل‌المتینی تو یل امّ‌البنینی تو عجب سقّا و سرداری عجب میر و علمداری عجب عشقی؛ عجب یاری نگاه حیدری داری به قربان حسین‌جانت اباالفضل، جان به قربانت
  • 3:38
    شور عربی

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی