منو
شب ششم صفر 1402 - محمود کریمی

شب ششم صفر 1402 - محمود کریمی

  • 8 تعداد قطعات
  • 11 دقیقه مدت قطعه
  • 863 دریافت شده
مداح : محمود كریمی
مناسبت مذهبی : 6صفر
شخصیت : امام رضا (ع)
نوع قطعه : كل مجلس
مرثیه خوانی شب ششم صفر با صدای محمود کریمی، 1402

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 11:02
    مدح - مه برج ایمان، علی ابن موسی در دُرج امکان، علی ابن موسی سپهر امامت، محیط کرامت یم جود و احسان، علی ابن موسی به آدم دهی دَم، به موسی دهی یَد به عیسی دهی جان، علی ابن موسی ولای تو باشد کمال ولایت میان امامان، علی ابن موسی تویی قدر و کوثر، تویی نور و فرقان تویی آل عمران، علی ابن موسی وجود تو ای جانِ جان، جانِ جان است در آغوش ایران علی ابن موسی به چشم تو نازم کز آن شیرِ پرده شود شیرِ غرّان، علی ابن موسی عجب نیست ناز ار کند مور راهت به تخت سلیمان، علی ابن موسی سُم آهویی را که ضامن شدی تو زند بوسه رضوان، علی ابن موسی بُوَد شیعه را در کمالِ تشیع ولای تو میزان علی ابن موسی سزد جن و انس و ملک بر تو گرید چو دعبل ثنا خوان، علی ابن موسی عجب نیست کز رأفت و رحمت تو بَرَد بهره شیطان، علی ابن موسی دل مرده گردد به خاک تو زنده چو باغ از بهاران، علی ابن موسی ...
  • 5:58
    روضه - عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد همین که زهر جگر را درید و هِی اُفتاد سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد چه کرده با جگرش زهر مادرش می‌دید چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد گرفته بود اباصلت از بغلهایش نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود صدای ناله‌ی زهرا شنید و هِی اُفتاد گذاشت دست به در ، میخِ شعله‌ور را دید گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد رضا نبود حسن بود و پاره‌های جگر به خاک ، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد به یادِ روضه‌ی یابن الشبیب و یادِ سر و لباس کهنه و آنکه برید و … هِی اُفتاد زِ خیمه تا به بلندی ، زِ تل سویِ گودال چقدر عمه‌ی ما هِی دوید و هِی اُفتاد نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد به من دهید که سر را برایتان ببَرم شما که هِی نوکِ نیزه زدید و هِی اُفتاد شاعر : حسن لطفی
  • 9:08
    زمینه - من شکر حق دست بر قضا بین اولاد مرتضی هستم مهمون سفره علی بن موسی الرضا سلام آقا سلام جانان سلام محبوبم سلام سلطان ای صاحب و سلطانم ای شاه خراسانم علی جانم علی جانم راهی به حریم عشق غیر از تو نمی دانم علی جانم علی جانم ای مشهد در و ایران صدف گنبدش خورشید شرف گلدسته ش عین کربلاست ایوان هاش ایوان نجف تو خورشید خراسانی چه درباری و چه سلطانی ای شمع شبستانم خورشید فروزانم علی جانم علی جانم تو صاحب این خاکی در خاک تو مهمانم علی جانم علی جانم در اسرار اسما و حروف اسم تو سر یارئوف با اشکت به دلها رسید اسرار جانسوز لهوف به اذن تو عزاداریم محرم رو از رضا داریم ای درد تو درمانم ای عهد تو پیمانم علی جانم علی جانم در روضه به اذن تو از خیل غلامانم علی جانم علی جانم ای بانی اشک عالمین عالم رو بردی زیر دین تو فرمودی ابن الشبیب یا ریان فبک للحسین حسین جانم سلام ارباب ببین اشکامو منو دریاب با سینه زنان امشب از عشق تو می خوانم حسین جانم حسین جانم آقا به فدای تو هم جان عزیزانم حسین جانم حسین جانم ای شهد شیرین عاشقی سوز و تسکین عاشقی لیلای صحرای جنون مولای دین عاشقی بیدارم کن بهارم کن به تیغ مژگان شکارم کن با یاد تو بارانم ابری و پریشانم حسین جانم حسین جانم من زنده بی روحم تو جانی و جانانم حسین جانم
  • 4:21
    شور - آه و واویلا صد آه و واویلا خون جگر زینب بی پسر لیلا آخر ای لشگر من نیم کافر مصطفا جدم باب من حیدر تشنه می برید رأسم از پیکر کی کشد کافر تشنه مهمان را حسین جان حسین جان حسین جان
  • 1:48
    واحد - دل بی عیش می‌گردد خمار آهسته آهسته چو خالی شد سرا، گیرد غبار آهسته آهسته مرا با حرف حرف نام خود آتش به جان کردی بگیرد جان خرمن را شرار آهسته آهسته به تاک خان? تو حرمت می قائلم ارباب که می، گیرد ز انگور اعتبار آهسته آهسته نیاز خویش را بر ناز تو بی پرده می‌گویم مگر راهم گشاید پرده‌دار آهسته آهسته قوام ملک تو پاینده تر گردد بحمدالله رعیت گرچه می‌افتد ز کار اهسته آهسته بسوزانم ولیکن تربتم را گوشه‌ای بگذار که عادت کرده‌ام بر کوی یار آهسته آهسته خمیدم زیر بار منت تو، راست می‌گویم درخت از میوه می‌گیرد وقار، آهسته آهسته حدیث رنج ما بحث همین امروز و فردا نیست مرا بیچاره کرده روزگار، آهسته آهسته به دنبالم مگرد ای شاه، چون بال فرارم نیست ز زخم تیر می‌میرد شکار آهسته آهسته
  • 4:17
    واحد - نشسته ام به رواقی به گوشه ی حرمش رها رهای رها زیر ابشار غمش یقین به چشمه تسنیم دوست متصل است که نور می چکد از روزن سپیده دمش چه سال ها که هم آوای نوبتی خوانان رسیده است به گوشم طنین زیر و بمش به کاظمین و به مشهد سلام و عرض ادب به حس و حال غریبانه ی شبیه همش دم مسیح خراسان به لطف حق گرم است برایتان چه بگویم ز لطف دم به دمش چو پا گذاشت به ایران هزار چشمه شکفت هزار جان گرامی فدای هر قدمش هوای روضه ی رضوان اگر به سر داری بیا به کوی خراسان و روضه ی ارمش به پادشاه و گدا و به عارف و عامی خبر دهید که عام است سفره کرمش گره گشوده ز کارم به طرفه العینی به نام پاک جوادش چو داده ام قسمش تو چنگ برده و بردار هر چه می خواهی که شاه توس گشاده است کیسه ی درمش هر آنچه داده به من لطف بیکران بوده است که راضی ام به زیادش که قانعم به کمش شهید عشق شد و آرمید کنج بهشت هر آن که رقص کنان رفت زیر تیغ غمش چه افتخاری از این افتخار بالاتر که شاعرش شده ام زیر سایه علمش چه می شود که شبی نامه ی سیاه مرا بگیرد و بنوازد به گوشه قلمش سپاه منتقمانش همیشه بیدارند یکی خبر برساند به اولیای دمش نمی کنیم دل از این حریم و زاین درگاه قسم به مادر بی بارگاه و بی حرمش شاعر : سعید بیابانکی
  • 3:49
    تک - حرم تو کعبة دل، کرمت همه خدایی کنی از کرامت خود به خدا خدا نمایی در باز توست افزون من بی نوای محزون ز کدام در درآیم به بهانة گدایی کرم تو می دهد رو به گدای تو وگرنه ندهند پادشاهان به فقیر آشنایی من اگر گناه کارم تو رئوف و مهربانی کرمت نمی گذارد که کنی ز من جدایی تویی آن که هر که آید به زیارت تو یک بار تو سه بار از عنایت به زیارتش بیایی به خدا گناه کارم دگر آبرو ندارم چه شود دهی ز نارم به محبتت رهایی بکشم هماره نازت مگرم دهی اجازت که به یک زیارت تو سر و جان کنم فدایی همه را تو دست گیری همه را تو می پذیری چه امیر شهر باشد چه فقیر روستایی به حریم توست بارم به حرم چه کار دارم کند از هزار کعبه حرم تو دلربایی کرمت به کل عالم حرمت پناه "میثم" به شما از او توسل ز شما گره گشایی
  • 3:48
    شور - هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم زین دو چرا نگذریم منزل ما کربلاست گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست بخت جوان یار ما دادن جان کار ما قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست شعشعه این خیال زان رخ چون والضحاست در دل ما درنگر هر دم شق قمر کز نظر آن نظر چشم تو آن سو چراست خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان کی کند این جا مقام مرغ کز آن بحر خاست بلکه به دریا دریم جمله در او حاضریم ور نه ز دریای دل موج پیاپی چراست آمد موج الست کشتی قالب ببست باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی